مرکز پاسخگويي: تبيان
موضوع اصلي: اعتقادات
موضوع فرعي: بداء
«بداء» يعني چه؟

پاسخ:
تقدير الهي درباره انسان بر دو نوع است:
1. تقدير محتوم و قطعي، كه به هيچ وجه قابل تغيير نيست؛
2. تقدير معلّق و مشروط، كه با فقدان برخي شرايط، دگرگون ميشود و تقدير ديگر جايگزين آن ميگردد.
با توجه به اصل مسلم فوق، يادآور ميشويم كه اعتقاد به «بداء» يكي از عقايد اصيل اسلامي است كه همه فرق اسلامي اجمالاً به آن اعتقاد دارند، هر چند برخي از آنان از به كار بردن لفظ «بداء» خودداري ميكنند. و اين استيحاش از استعمال لفظ بداء نيز ضرري به قضيه نميزند، چه مقصود، تبيين محتوي است نه اسم.
حقيقت بداء بر دو اصل استوار است؛
الف- خداوند داراي قدرت و سلطه مطلقه بر هستي است و هر زمان خواست ميتواند تقديري را جايگزين تقدير ديگر سازد؛ در حاليكه به هر دو نوع تقدير، علم قبلي داشته، و هيچگونه تغييري نيز در علم وي راه نخواهد يافت. زيرا تقدير نخست چنان نيست كه قدرت خدا را محدود ساخته و توانايي دگرگون كردن آن را از او سلب كند. خداوند متعال بر خلاف عقيدة يهود، كه ميگفتند: «يَدُ اللهِ مَغْلُولَه»، قدرت گسترده دارد و به تعبير قرآن دست او باز است: «بّلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» مائده/64.
به ديگر سخن، خلاقيت و آفرينشگري و اعمال قدرت از جانب خداوند، استمرار داشته و به حكم «كُلَّ يَومٍ هُوَ في شَأنٍ» الرحمن/29 وي از امر آفرينش فارغ نگشته و كار آفرينشگري همچنين ادامه دارد.
امام صادق (ع) در تفسير آيه «قالَتِ اليَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُوَلَهٌ ... » ميفرمايد: يهود ميگويند خدا از امر آفرينش فارغ شده، كم و زياد (در رزق و عمر و غيره) راه ندارد. خداوند در تكذيب آنان چنين فرمود: «غُلَّتْ أَيديهمْ وَ لُعِنُوا بِما قالوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان يُنْفِقُ كَيْفَ يشاءُ»: [دستشان بسته باد و به گفتار ناهنجار خود از رحمت خدا دور باشند! بلكه قدرت او گسترده است، هرگونه بخواهد انفاق ميكند]. سپس ميافزايد:
أَلَمْ تَسْمَعْ قَولَ اللهِ عَزَّوجَلَّ «يَمْحوا الله ما يشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الكِتابِ» رعد/39: [آيا سخن خدا را نشنيدهاي كه ميفرمايد: خدا آنچه را بخواهد محو كرده و يا ثابت ميدارد، و نزد خداست امّ الكتاب (لوح محفوظ) ].
نتيجه اينكه: عقيده اسلامي بر اساس قدرت گسترده ،سلطة مطلقه، و دوام و استمرار خلاقيت خداوند استوار است، و خداوند ميتواند هر زمان بخواهد در مقدّرات انسان، از عمر و روزي و غيره، تحول ايجاد كرده و مقدري را جايگزين مقدر قبلي نمايد، و هر دو تقدير قبلاً در أُمُّ الكتاب به ثبت رسيده است.
ب- اعمال قدرت و سلطه از سوي خداوند، و اقدام وي به جايگزين كردن تقديري جاي تقدير ديگر، بدون حكمت و مصلحت انجام نميگيرد، و بخشي از قضيه، در گرو اعمال خود انسان است كه از طريق اختيار و برگزيدن و زندگي شايسته يا ناشايسته، زمينه دگرگوني سرنوشت خويش را فراهم سازد.
فرض كنيم انساني، خداي ناكرده، حقوق والدين و بستگان خود را مراعات نميكند. طبعاً اين عمل ناشايست در سرنوشت او تأثير ناخوشايندي خواهد داشت. حال اگر در نيمة زندگي از كردة خود نادم گشته و از آن پس به وظايف خود در اين باره اهتمام ورزد، در اين صورت زمينة دگرگوني سرنوشت خود را فراهم كرده و مشمول آية «يَمْحُو اللهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ» خواهد گشت. اين مطلب در عكس قضيه نيز حاكم است.
آيات و روايات در اين مورد بسيار است كه برخي را يادآدور ميشويم:
1ـ «إِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» رعد/11: [خدا وضع هيچ قوم را (از آسايش به سختي)دگرگون نميسازد مگر اينكه آنان خود وضع خويش را دگرگون سازند].
2ـ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْل القُري آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأرْضِ وَ لكنْ كَذّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» اعراف/96: [اگر ساكنان آباديها ايمان آورده و پرهيزگار ميشدند ما بركات آسمانها و زمين را به روي آنان ميگشوديم، ولي (چهسود؟كه) آنان دين خدا را تكذيب كردند و ما هم آنان را به كيفر اعمالشان عذاب كرديم].
3ـ سيوطي در تفسير خود آورده است كه: اميرمؤمنان علي(ع) از پيامبر(ص) دربارة تفسير آية «يَمْحُوا اللهُ ما يَشاءُ» سؤال كرد، پيامبر(ص) در پاسخ چنين فرمود: من ديدگان تو و امتم را با تفسير اين آيه روشن ميكنم. صدقه در راه خدا، نيكي به پدر و مادر، و انجام كارهاي نيك، بدبختي را به خوشبختي دگرگون ساخته، ماية افزايش عمر مي گردد و از مرگهاي بد جلوگيري ميكند [الدر المنثور: 3/66.].
4ـ امام باقر(ع) ميفرمايد: صلة رَحِم، اعمال را پاكيزه و اموال را با بركت ميسازد. همچنين بلا را دفع، و حساب را آسان ميگرداند و اجل (معلّق) را عقب مي اندازد (كافي، 2/470.)
با توجه به اين دو اصل روشن ميشود كه اعتقاد به بداء يك عقيدة مسلّم اسلامي است كه، صرفنطر از تعبير واصطلاح خاص بداء، تمامي مذاهب و فرق اسلامي به مفهوم آن اعتقاد دارند.
در خاتمه، براي اگاهي از اينكه چرا از اين عقيدة اسلامي با جملة «بدا لله» تعبير شدهاست، دو نكته را متذكر ميشويم:
الف ـ در به كار گيري اين كلمه، از پيامبر گرامي پيروي شده است. بخاري در صحيح خود نقل ميكند كه آن حضرت دربارة سه نفر كه مبتلا به بيماري پيسي، گري و نابينايي شده بودند، فرمود: «بَدا لله عزّ وجلّ أن يَبْتَلِيهم». آنگاه سرگذشت آنان را از آنجا تا پايان مشروحاً بيان داشت و نشان داد كه چگونه خداوند بر اثر كفران نعمت دو نفر از آنان، سلامتي اوليه را از ايشان گرفته و گرفتار امرض پيشينيانشان ساخت (صحيح بخاري: 4/172)
ب ـ اين نوع استعمالات از باب مشاكله و سخن گفتن به لسان قوم است. در عرف معمول است كه وقتي فردي تصميمش تغيير ميكند ميگويد: «بدالي» براي من بدارخ داد. پيشوايان دين نيز، از باب تكلم به لسان قوم، و تفهيم مطلب به مخاطبين، اين تعبير را دربارةخداي متعال به كار بردهاند. در همين زمينه در خور ذكر است كه در قرآن كراراً به ذات اقدس الهي صفاتي چون مكر و كيد و خدعه و نسيان نسبت داده شده است. در حالي كه مسلّماً ساحت الهي از ارتكاب اين گونه امور (به مفهوم و شكل رايج آنها در ميان انسانها) منزه است. با اين وصف در قرآن به ذات اقدس الهي صفت مكر و كيد و خدعه و نسيان نسبت دادهشده است:
1ـ «يَكِيدونَ كيداً وَأَكِيدُ كَيداً» طارق/15ـ 16.
2ـ «وَ مَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنا مَكْراً» نمل/50.
3ـ «إِنَّ المُنافِقينَ يُخادِعونَ اللهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ» نساء/142.
4ـ «نَسُوا اللهَ فَنَسِيَهُمْ» توبه/67.

***
پاورقي:
: آية الله جعفر سبحاني
منشور عقايد اماميه