مرکز پاسخگويي: مركز فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه ها
موضوع اصلي: اخلاق و عرفان
موضوع فرعي: درمان غرور
راه درمان غرور چيست؟

پاسخ:
سأله غرور كه عنوان شده است و در خود آن را يافته ايد. اين خود يك موفقيت محسوب مي شود. كسي كه چشمش به عيب خويش بينا باشد يك گام به پيش نهاده است. غرور عجب و تكبر عناويني هستند كه به هم نزديك اند. تكبر آن است كه كسي خود را بزرگ تر و برتر از ديگران بداند و ريشه آن عجب و غرور است؛ يعني اگر اين احساس در درون آدمي باشد و در مقام عمل اثري آشكار نداشته باشد. اما اگر اين احساس زشت و برتر بيني آثار بيروني و ابراز داشته باشد تكبر محسوب مي گردد. امام صادق(ع) فرموده اند: «تكبر آن است كه مردم را خوار و حق را سبك شماري» (اصول كافي). امام حسن(ع) نيز فرموده اند: «هلاك الناس في ثلاث الكبر والحرص والحسد؛ نابودي مردم در سه چيز است: تكبر حرص و حسد» (اصول كافي). هم چنين پيامبر اكرم(ص) فرموده اند: «به بهشت داخل نمي شود كسي كه به سنگيني ذره اي در دلش كبر باشد». امام علي(ع) آن قدر در اين مسأله پيش رفته اند كه فرموده اند: «اگر كسي بگويد بند كفش من بهتر از بند كفش ديگري است مصداق عُلوا و فساد است كه از آخرت نصيبي نخواهد داشت». اما عامل تكبر چيست؟ مغرور شدن به عبادت علم حسب و نسب قدرت زيبايي ثروت. راه نجات آن عبارت است از: 1- تغيير ذهنيت؛ اولين موضوع اين است كه بدانيم ما از خود چيزي نداريم. ما همانند شيرهاي آب هستيم كه وقتي از سرچشمه بسته مي شود جز صدايي خفيف و هوايي خارج نمي شود. چرا پيامبر اكرم(ص) هر روز صد بار ذكر «لاحول ولا قوْ الا بالله » تكرار مي كرد؟ چرا در نماز مي گوييم «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»؟ همه چيز از آن خدا است و اگر يك لحظه اراده كند حمد و سوره را هم فراموش مي كنيم؛ چنان كه بسياري از افراد چنين بودند. پس غرور از آن جا برمي خيزد كه نسبت نعمت ها را از نعمت دهنده برگردانده و فقط مسحور نعمت ها مي شويم و به جاي شكر تكبر مي ورزيم؛ حال آن كه كفر نعمت نعمت را از كف انسان بيرون مي كند. بيشتر تأمل كنيم و به جاي شگفتي در خويش فقر خود و محبت نعمت دهنده را ببينيم تا احساس سپاس در ما زنده گردد. فهم اين مسائل خيلي مهم تر از چيزهايي است كه ما را به غرور واداشته است. آيا دچار غفلت نيستيم. بدترين درد غفلت است و حال آن كه مغرور هم هستيم كه خوب مي فهميم؟ پس بهتر است براي رفتار مسالمت جو و محبت آميز با دوستان به اين فكر كنيم كه چه بسا آنها از ما بهتر باشند. در روايتي آمده است: خداوند مرگ را پنهان نمود و زمانش را مشخص نكرد تا آدم ها هميشه آماده باشند و خداوند دوستانش را در ين آدم ها پنهان نمود تا به همه احترام گذاشته شود». ما كه هستيم كه از ديگران بدون هيچ گناهي متنفر باشيم؟ به حضرت موسي(ع) دستور داده شد چيزي يا كسي را كه بهتر از خودت مي داني به كوه طور بياور. او به هر كس نگاه كرد گفت شايد او بهتر باشد يا صفتي محبوب نزد خدا داشته باشد. سرانجام سگي مرده را برداشت و به دنبال خود كشيد. نيمه راه آن را هم رها كرد؟ و گفت چه مي دانم شايد او هم صفتي عزيز نزد خدا داشته باشد. او وقتي به كوه طور آمد خداوند فرمود: اي موسي! اگر آن سگ را رها نكرده بودي از پيامبري خلع مي شدي. آري مؤمن فقط بايد بداند كه خداوند به او اكرام نمود و هدايت شد؛ پس بايد سپاس گزار باشد تا خدا او را رفعت و آبرو دهد. از طرفي قرآن مي گويد: ({إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ أَتْقاكُمْ}؛ آيا تحقير ديگران تنفر نسبت به آنان تقوا است؟).