مرکز پاسخگويي: مركز فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه ها
موضوع اصلي: اديان و مكاتب
موضوع فرعي: ارزش و اعتبار عقل
ميزان ارزش و اعتبار عقل در شناخت معارف از نظر اسلام چيست؟

پاسخ:
الف) اصل ديانت (خداشناسي و رسالت و گرايش به معاد) با عقل به اثبات مي رسد. ب ) آنچه را عقل به طور قطع به اثبات رسانده، چنان نيست كه شارع مقدس آن را طرد نمايد؛ مثلاً 4 2*2 اين گونه نيست كه دين بگويد خير 2*2 مساوي 5 است يا مثلاً بداهت عقل اصل عليت را ثابت مي كند، آن وقت دين بگويد خير لزومي ندارد كه هر معلولي، علت بخواهد. ج ) آنچه را كه عقل به عنوان امر نيك يا زشت صد در صد قضاوت نمايد، مطرود شرع نيست؛ مثلاً قبل از هر چيز عقل زشتي دروغ و ظلم و خيانت را اعلام مي كند. حال شارع مقدس اين امر مسلم را نپذيرد و بگويد خير اين هر سه از افتخارات يك انسان است. يا عقل به نيكي و زيبايي صداقت و اخلاص پي برده يا عدالت و وفاي به عهد را ارزش و كمال انسان قلمداد كرده است. آن گاه شرع بگويد خير اينها زيبا نيست و... . هرگز چنين نخواهد بود. در اين جا شايسته است قبل از بررسي موارد ديگر، از كاربرد عقل در دين به برخي از متوني كه در راستاي ارزش عقل نقل شده اشارده شود: الف) از امام صادق(ع) خطاب به هشام نقل شده كه مي فرمايد: { يا هشام! انّ للَّه علي الناس حجّتين: حجةً ظاهرةً و حجةً باطنةً: فامّا الظاهرة فالرّسل والانبياء و الائمّة عليهم السلام و امّا الباطنةُ فالعقول }{ ؛ اي هشام! همانا كه خداوند بر مردم دو گونه حجت دارد: حجتي آشكار و حجتي پنهان. حجت آشكار او، رسولان، پيامبران و امامان هستند و حجّت پنهان عقول ايشان است» (ابي جعفر محمد بن يعقوب الكليني } { اصول كافي، ج 1، ص 16 }. ب ) و هم چنين باز از حضرتش خطاب به هشام چنين آمده كه: { يا هشام! انّ اللَّه تبارك و تعالي اكمل للنّاس الحجج بالعقول و نصر النبيين بالبيان }؛{ اي هشام! همانا خداي متعال حجت ها را براي مردم، به وسيله عقل هاشان كامل كرد و انبيا را به وسيله بيان ياري نمود». } ج ) باز از امام صادق(ع) در جاي ديگري نقل شده است كه مي فرمايد: { انّ اوّل الامور مبدأَها... العقل الّذي جعله اللَّه زينةً لخلقه و نوراً لهم. فبالعقل عَرَفَ العباد خالقهم و انّهم مخلوقون... و عرفوا الحسن من القبيح }؛{ همانا، آغاز و مبدأ امور، عقل است كه خداي متعال آن را زينتي براي خلق و نوري براي آفريدگان خويش قرار داده است. پس به وسيله عقل است كه بندگان خدا آفريدگار خويش را مي شناسند و به مخلوق بودن خويش پي مي برند... و نيز به وسيله آن، خوب را از بد تشخيص مي دهند». } از روايات مذكور چنين برداشت خواهد شد كه: 1- اعتبار عقل عملي در كنار عقل نظري است؛ يعني، همان طوري كه با عقل نظري به خداشناسي، راهنماشناسي و معادشناسي نائل مي شويم و چنين شناختي تكليف ما را تعيين مي كند. هم چنين شناخت نيكي ها و نكوهيده ها، زيبايي ها و زشتي هاي عقل از ديدگاه شرع تكليف ما را روشن مي سازد. 2- با همه ارزشي كه عقل انسان دارد؛ ولي به گونه اي نيست كه همه قوانين و وظايفي را كه براي كمال و سعادت انسان ضروري است بتواند درك كند و نياز به پشتوانه نيرومند ديگري هم چون سفراي الهي و كتاب هاي آسماني نداشته باشد. 3- و از سوي ديگر استفاده مي شود كه ارسال پيامبران و فرستادن كتاب هاي آسماني بدان معنا نيست كه حتي ادراكات يقيني و بديهي عقل نيز حجت نباشد. 4- و در نهايت مي يابيم كه از ديدگاه شارع، ارزش وجودي افراد به ميزان سرمايه عقل و برد فكري آنهاست. د ) مورد ديگري كه پاي عقل به ميان مي آيد، در ملازمات است. فرض بفرماييد كه شارع چيزي را واجب فرموده است. طبيعي است كه هر امري مقدمات و شرايطي مي خواهد تا به وقوع بپيوندد. اگر فرمود وضو و غسل واجب است، بنابر اين تهيه آب و مقدمات آن نيز به داوري عقل سليم انسان واجب خواهد بود. اين جاست كه حكم شرع بر حكم عقل بار مي شود. هم چنين در مورد نهي و حرمت اگر چيزي از نظر شارع مقدس حرام و ممنوع شد، بديهي است كه مقدمات و شرايط آن نيز ممنوع مي گردد. ه ) هر كجا كه عقل به درك مسائل نائل آيد، از ناحيه شرع نيز مهر تأييد خواهد خورد. ولي همه مي دانيم كه شعاع عقل در فهم بسياري از حقايق نارساست و در اين جاست كه حجت ظاهر و پيامبران الهي بايد به كمك انسان بشتابند. { يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}؛{ خداي سبحان به شما ياد داد آنچه را كه شما نمي توانستيد بفهميد و فرا بگيريد }، { (بقره، آيه 239) }. و ) نكته حائز اهميت اين كه دين تضمين كننده احكام و دستورات عقلي است؛ بدين معنا كه وقتي عقل عملي ما فضايل اخلاقي را به عنوان وظايف انساني از ما درخواست مي كند، چه ضمانت اجرايي براي انجام چنين دستوراتي وجود دارد؟ گر چه در شرايط عادي وجدان اخلاقي مؤثر است ولي در نهايت و به ويژه در شرايط خاص اين ديانت است كه ما را وادار به انجام وظايف شرعي و از جمله وظايف عقل عملي خواهد ساخت. پيرامون اين سؤال ر.ك: اصول الفقه، ج 2، ص 109مظفر دروس في علم الاصول، ص 289شهيد صدر درآمدي بر حقوق اسلامي، ص 327دفتر همكاري حوزه و دانشگاه