مرکز پاسخگويي: ستاد اقامه نماز
موضوع اصلي: احكام
موضوع فرعي: ادله ولايت فقيه
دلايل ضرورت ولايت فقيه را بيان فرماييد؟

پاسخ:
قائلين به ولايت فقيه به ادلة نقلي و عقلي مختلفي تمسككردهاند كه بيان هر يك نياز به شرح مفصل دارد و ما فهرستي از آندلايل را به صورت خلاصه ذكر ميكنيم و تفصيل آن را به كتابهايمربوطه واگذار مينماييم:
الف) در ميان ادلة نقلي به روايات ذيل تمسك شده است:
1- روايت اميرالمؤمنين از پيامبر اكرم(ص): «اللهم ارحم خلفايي قيل يا رسولالله و من خلفائك؟ قال الذين يأتون من بعدي يروون عنّي حديثي وسنّتي»، (وسائل الشيعه، ج 18، باب 8، ح 50).
2- روايت امام موسي بن جعفر(ع): «.. لانّ المؤمنين الفقهاء حصون الاسلامكحِصنِ سورِ المدينة لها».
(اصول كافي، ج 1، ص 38، باب فقدد العلماء)
3- روايت امام صادق(ع) از پيامبر اكرم(ص): «الفقهاء اُمناء الرُسُل...»، (اصولكافي، ج 1، ص 46).
4- روايت حضرت رضا(ع): «انّ الخلق لمّا وقفوا علي حدّ محدود...»،(بحارالانوار، چاپ جديد، ج 6، ص 60).
5- توقيع مبارك حضرت ولي عصر(عج): «واما الحوادث الواقعة فارجعوا فيهاالي رواة حديثنا فانّهم حجتي عليكم و انا حجة الله»، (وسائل الشيعه، ج18، ص 101، ح 8).
6- فرمايش اميرالمؤمنين (ع)) به شريح: «قد جلست مجلساً لايجلسه الاّ نبيّ اووصيّ نبيّ او شقيّ».
(وسائل الشيعه، ج 18، ص 6، ح 2)
7- حديث امام صادق(ع): «اتقوا الحكومة فانّ الحكومة انّما هي للامام...»،(وسائل الشيعه، ج 18، ص 7، ح 3).
8- مقبولة عمربن حنظله از حضرت صادق(ع): «.. ينظران من كان منكم ممن قدروي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكمافانّي قد جعلته عليكم حاكماً...».
(وسائل الشيعه، ج 18، ص 98)
9- روايت ابي خديجه از امام صادق(ع): «... واياكم ان يخاصم بعضكم بعضاًالي السلطان الجائر».
(وسائل الشيعه، ج 18، ص 100، ح 6)
10- حديث امام صادق(ع) از رسول الله(ص): «انّ العلماء ورثة الانبياء»، (اصولكافي، ج 1، ص 34).
11- آية كريمة: «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم»، (احزاب، آيه 6).
12- روايت: «منزلة الفقيه في هذا الوقت كمنزلة الانبياء من بني اسرائيل»،(بحارالانوار، ج 78، ص 346).
13- روايت رسول اكرم(ص): «علماء امّتي كساير انبياء قبلي»، (جامع الاخبار).
14- روايت: «العلماء حكام علي الناس»، (مستدرك وسائل الشيعه، باب 11از ابواب صفات قاضي، ح 33).
15- روايت امام حسين(ع) از حضرت امير(ع): «مَجاري الامور والاحكام علياَيدي العلماء بالله الاُمناء علي حلاله و حرامه»، (مستدرك وسائل الشيعه،باب 11 از ابواب صفات قاضي، ح 16)
16- حديث پيامبر اكرم(ص): «السلطان ولي من لا' ولي له»، (سنن بيهقي، ج 7،ص 105).
17- احاديثي كه در باب حدود آمده است و در آنها لفظ امام ذكر شده مانند: «مَن اقرّعلي نفسه عند الامام... فعلي الامام اَن يقيم الحدّ عليه»، (وسائل الشيعه،باب 32 از ابواب مقدمات حدود، ح 1).
18- روايت امام باقر(ع): «اذا شهد عندالامام شاهدان... اَمَر الامام(ع)بالافطار».
(وسائل الشيعه، باب 6 از ابواب احكام ماه رمضان، ح 1)
19- روايات متعددي در باب امر به معروف و نهي از منكر چرا كه بعضي از مراتبنهي از منكر جذب و جرح و... است و بدون حاكم اسلامي منجر به هرج و مرجدر جامعه ميشود و از طرفي هم ميدانيم كه اين احكام در زمان غيبت تعطيلنشدهاند.
البته روشن است كه هر يك از اين روايات توضيح فراواني دارند كه ميتوانيدبه كتابهاي مفصل از جمله كتاب «شؤون و اختيارات ولي فقيه» ترجمة مبحثولايت فقيه از كتاب البيع امام خميني(ره) مراجعه كنيد.
ب ) و اما دليل عقلي:
احكام اسلامي - اعم از قوانين اقتصادي، سياسي و حقوقي - تا روز قيامتباقي و لازمالاجرا است و هيچ يك از احكام الهي نسخ نشده و از بين نرفتهاست. اين بقا و دوامِ هميشگيِ احكام، نظامي را ايجاب ميكند كه اعتبار وصيانت اين احكام را تضمين كرده، عهدهدار اجراي آنها شود؛ چرا كه اجراياحكام الهي جز از رهگذر برپايي حكومت اسلامي امكانپذير نيست. در غيراين صورت جامعه مسلماً به سوي هرج و مرج رفته و اختلال و بينظمي برهمة امور آن مستولي خواهد شد. از آن جايي كه حفظ نظام جامعه از واجباتمورد تأكيد شرايع الهي است و بينظمي و هرج و مرج در امور مسلمانان امرينكوهيده و ناپسند ميباشد، روشن است كه حفظ نظام و سدّ طريق اختلال،جز به استقرار حكومت اسلامي در جامعه تحقق نميپذيرد. ازاينرو هيچترديدي در لزوم اقامة حكومت باقي نميماند. علاوه بر آنچه گفتيم حفظمرزهاي كشور اسلامي از هجوم بيگانگان و جلوگيري از تسلط تجاوزگران برآن، عقلاً و شرعاً واجب است، تحقق اين امر نيز جز به تشكيل حكومتاسلامي ميسر نيست. آنچه برشمرديم، جزو بديهيترين نيازهاي مسلماناناست و از حكمت به دور است كه خالق مدبّر و حكيم، آن نيازها را به كلّيناديده بگيرد و از اراية راه حلي جهت رفع آنها غفلت كند.
آري، همان دلايلي كه لزوم امامت پس از نبوت را اثبات ميكند، عيناً لزومحكومت در دوران غيبت حضرت ولي عصر(عج) را نيز ثابت مينمايد؛ بهويژه پس از اين همه مدت كه از غيبت آن بزرگوار ميگذرد و شايد اين دورانهزارها سال ديگر نيز ادامه يابد. در اين صورت آيا ميتوان تصور كرد كهآفريدگار حكيم، امت اسلامي را به حال خود رها كرده و تكليفي براي آنهامعين نكرده باشد؟ و آيا خردمندانهاست كه بگوييم خداوند حكيم به هرج ومرج ميان مسلمانان و پريشاني احوال آنان رضايت داده است؟ و آيا چنينگماني به شارع مقدس روا است كه بگوييم حكمي قاطع جهت رفع نيازهاياساسي بندگان خدا تشريع نكرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟آري، لزوم حكومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظامجامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي كشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، ازبديهيترين امور است؛ بيآن كه بين زمان حضور و غيبت امام و اين كشور وآن كشور فرقي باشد. گفتني است كه قدر متيقن از اشخاص براي تصديمنصب حكومت، فقيه عادل و آگاه به مسائل زمان خود است و تا چنينشخصي هست نوبت به غير عادل يا غير فقيه نميرسد.
در روايت فضل بن شاذان - كه در كتاب علل الشرايع از امام رضا(ع) نقلشده - به همين دليل عقلي اشاره شده است.
حضرت ميفرمايد: «اگر كسي بگويد كه چرا خداوند اولي الامر براي مردمقرار داده و آنان را به پيروي از ايشان امر فرموده است، پاسخ داده ميشود كهاين امر علل بسيار دارد از جمله اين كه خداوند حدود و قوانيني براي زندگيبشر تعيين فرموده و به مردم فرمان داده است كه از آن حدود و قوانين تجاوزنكنند؛ چرا كه براي آنان فساد و تباهي به ارمغان ميآورد. اما اجراي اينقوانين و رعايت حدود شرعي تحقق نميپذيرد مگر آن كه خداوند زمامداريامين براي آنان بگمارد تا آنان را از تعدي از حدود و ارتكاب محرمات باز دارد.در غير اين صورت چه بسا افرادي باشند كه از لذت و منفعت شخصي خود بهبهاي تباه شدن امور ديگران صرف نظر نكنند. ازاينرو خداوند سرپرستيبراي مردم تعيين فرموده است تا ايشان را از فساد و تباهي باز دارد و احكام وقوانين اسلامي را درميان آنان اقامه كند.
ديگر آن كه ما هيچ گروه يا ملتي را نمييابيم كه بدون زمامدار و سرپرستزندگي كرده و ادامة حيات داده باشد؛ زيرا ادارة امور ديني و دنيوي آنان بهزمامداري مدبّر نيازمند است و از حكمت باري تعالي به دور است كهآفريدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها كند، حال آن كه خود به خوبيميداند كه مردمان به ناچار بايد حاكمي داشته باشند كه جامعه را قوام وپايداري بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبري كند و اموال عمومي راميان آنان تقسيم كند و نماز جمعه و جماعات آنان را برپا دارد و از ستمستمگران نسبت به مظلومان جلوگيري نمايد و... گفتني است كه مردم دارايآرا و افكار و تمايلات مختلفاند. پس اگر حضرت حق زمامداري را كه ازرهآوردهاي پيامبر پاسداري كند تعيين نميفرمود، مردمان فاسد و تباهميشدند. آيين و سنت و احكام خداوندي تغيير مييافت و ايمان آنان متزلزلميشد و تمامي خلق به تباهي
و ضلالت ميافتادند»، (بحارالانوار، چاپ جديد 110 جلدي، ج 6، ص60).
براي مطالعه و تحقيق بيشتر ر.ك:
1- ولايت فقيه و جهاد اكبر امام خميني
2- ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع علي عطايي
3- ولايت فقيه به زبان ساده شفيعي
4- ولايت فقيه جوادي آملي
5- حدود ولايت حاكم اسلامي احمد نراقي
6- حكومت الهي و ولايت و زعامت مصطفي آيتاللهي
7- ولايت فقيه و حاكميت ملت طاهري خرمآبادي
8- ولايت فقيه شهيد هاشمينژاد
9- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثي درباره ولايت فقيه، نجابت
10- ولايت فقيه يا حكومت اسلامي در عصر غيبت محمد يزدي
11- ولايت فقيه آيتاللهمعرفت