احتجاج با ابي شاكر ديصاني


يكي ديگر از زنادقه عصر امام صادق (ع) ابي شاكر است.

كه به نقل شيخ مفيد در ارشاد اباشاكر ديصاني از مردم طبيعي بوده از آنها بود كه مي گفت: و ما يهلكنا الا الدهر غير از اين زندگاني مادي چيزي قائل نبوده و ماوراي امور قابل اشاره حسيه را نمي ديد - يك روز در كنار درس ابي عبدالله
الصادق عليه السلام ايستاده بود چون درس امام تمام شد نزديك آمد اين طور شروع به پرسش و سؤال نمود.

فقال له انك لاحد النجوم الزواهر كان آباؤك بدورا بواهر - و امهاتك عقيلات عباهر و عنصرك من اكرم العناصر و اذا ذكر العلماء فعليك تثني الخناصر خبرنا ايها البحر الزاخر ما الدليل علي الحدوث العالم.

ابي شاكر با كمال ادب در نهايت فصاحت و بلاغت و رعايت احترام و تعظيم و تكريم در عباراتي مسجع و مقفي و موزون گفت:

يا اباعبدالله تو يكي از ستارگان درخشان عالم وجودي در علم و فضيلت و پدرانت نيز كواكب پرتوافكن عالم بوده اند مادرانت هم از عناصر پاك و تربيت شدگان بهترين خاندان بشري بوده اند هر وقت علماء تو را ياد مي كنند و نام مي برند تو را به عظمت و تقديس و تعظيم ذكر مي كنند و بر تو دعا و ثنا مي فرستند اكنون بگو بدانم چه دليل بر حدوث عالم داري؟ پيدا بود كه ابي شاكر روحا و علما غير از مفضل است و لذا در پاسخ هم مي بينيم امام صادق عليه السلام به او جواب تجربي داد و تحليلي از روي طبيعت كه او بدان معتقد است مي دهد.

فرمود دليلي روشن تر از آنچه بر تو ظاهر است نيست آنگاه فرمود يك تخم مرغ بياوريد آنگاه آن را روي زمين گذاشت فرمود هذا حصن ملموم داخله غرقي رقيق يطيف به فيه كالفضة السائله و الذهبة المايعة - اتشك في ذلك.

فرمود اين يك حصن سربسته اي است از مواد غليظ سفيدي كه احاطه بر مواد رقيق زردي دارد آيا غير از اين است؟ گفت نه.

فرمود پس چگونه مي شود كه از اين مواد رقيق و غليظ طاوس خارج مي شود چيزي كه در اين مواد داخل نشده و راهي براي ارتباط با خارج ندارد اين تغيير صورت و ماهيت و جوهر و عرض كافي نيست براي تو از تغيير و حدوث عالم - ابوشاكر با اين منطق مستدل قبول كرد و معتقد به حدوث عالم شد گفت يا اباعبدالله خوب دليلي بود بيشتر توضيح بده.

فرمود آنچه كه تو قبول مي كني از احساسات و ادراكات است كه به چشم و گوش لامسه و ذائقه و شامه درك مي كني اما اين حواس خمس هم با آنكه حس مي كند جز به دليل قبول نمي كند همانطور كه چشم مي بيند اما در روشني خارجي - گوش مي شنود در ارتعاشات امواج پس حواس هم بدون عقل درك حقايق را نمي كند - فرمود قبول داري كه محسوسات
را معقولات بايد تصديق نمايد؟ گفت آري فرمود آنچه براي انسان غيرقابل اشاره حسيه است عقل بايد درك نمايد و حدوث عالم از آن تحولات و تطوراتي است كه عقل بدان حكم مي كند نه تنها حس درمي يابد.

و آنچه از حدوث تو مي بيني صورت محسوس است كه تغيير آن به علم و علم به عقل درك مي نمايد ابوشاكر قبول كرد و تسليم شده و با احترامات فائقه بيرون رفت. [1] .

اين هم يكي از ملحدين بود كه به راه صواب آشنا شد ولي آن خداوند است كه قلوب را هدايت مي كند ما خبر از عاقبت كار او نداريم.


پاورقي

[1] الامام الصادق و علم عقيده نقد و دراسته تأليف رمضان لاوند ص 56.