عقاقير


فرمود در عقاير و نباتاتي كه خداوند عالم براي دردها آفريده و خواصي كه در آنها نهفته است و خواص آن در عروق و اعماق مفاصل بدن نفوذ مي كند و مواد غليظه سوداويه و بلغميه را مي كشد و مي كشد و دفع مي كند مثل شاه
تره افتيمون كه دفع بادهاي مضره بدن است يا سكبينج كه دافع ورم است و هزاران خاصيت ديگر كه براي بدن انسان است - كه خداوند منافع بي شماري در آنها عنايت فرموده است و كليد فهم آن را به عقل و تجربه داده كه اين خواص را مردان زيرك دريابند و خداوند حيوانات را هم متفطن قرار داده تا اين گياهان داروئي مسموم و عقاقير را نخورند و مزاجشان از آفت آنها مصون بماند - و از عجايب لطايف حكمت الهي اين است كه هر وقت حيوانات مزاجشان يبس شود و علتي يابد يكي از اين نباتات را به وحي حقنه مي خورند تا مزاجشان اصلاح شود.

فرمود از حكمتهاي الهي اين است كه خداوند اين گونه نباتات را در صحراها و بيابانها رويانيده تا مردم شهرنشين به اشتباه و ناداني و بي خبري از آن استفاده نكنند كه به ضررشان تمام شود و شامه حيوانات را مميز بدي آن قرار داده تا آنها هم نخورند فقط با علم و تجربه و آزمايش از خواص آن بايد استفاده دروني و بروني نمود.

فرمود كوچكترين نتيجه اين گياهاي ناچيز اين است كه مي توان از آن كاغذ ساخت و پادشاهان و رعايا محتاج به كاغذ هستند.

امام (ع) در اين جا درس كاغذسازي را هم تعليم فرمود و در همان قرن دوم كاغذسازي مسلمين در بغداد شروع شد.

به علاوه از آنها حصير و انواع صنايع ديگري مي توان ساخت (كه امروز چمدان و كلاه و لباس و كيف و غيره مي سازند) و ظروف صندوقها و شيشه ها و آبگينه ها مي گردد تا محفوظ بماند.

فرمود آنچه خداوند مقرر فرموده از برگها و مدفوعات حيوانات يا انسان همه مورد استفاده در طبيعت است مردم نفع آنها را در زراعت و فلاحت نمي دانند براي تقويت درختان ميوه دار هيچ چيز بهتر از مدفوع حيوانات نيست و براي تنوع و تكثير و تزييد گلها هيچ چيز بهتر از برگهاي خشك درختان نيست فرمود مردم نمي دانند كه آنچه خداوند آفريده است دو بازار دارد يكي بازار علم و دانش كه به تجزيه و تجربه حاصل شده و بازار كسب و تجارت و صنعت كه مورد داد و ستد و كار و فعاليت مردم مي باشد و اينها همه از نعم لايتناهي الهي است كه بايد همه بشناسند و شكر نعمت حق گويند.

مفضل گفت چون سخن بدينجا رسيد وقت نماز شد و با بشاشتي تمام برخاسته و آنچه فرموده بود نوشتم و حفظ كردم و مهياي روز چهارم شدم.