ابن نمره


فرمود اي مفضل مرغي است كه آن را ابن نمره گويند او كوچك تر از گنجشگ است كه بر درختان آشيان مي سازد - اين مرغ يك بار چشمش بر ماري مهيب افتاد كه دهن باز كرده جوجه هاي او را بخورد مضطر گرديد و چاره اي نديد ناگاه چشمش بر حسكه افتاد و آن گياهي است كه از هر طرف بر آن خارها نصب شده و در ميان پشم بند مي شود به الهام غيبي حسكه را به منقار خود برداشت و در دهان مار افكند در حلقش بند شد و مضطرب گرديد و بر زمين غلطيد تا مرد.

فرمود اي مفضل اگر من تو را از اين حسكه خبر نمي دادم كي تو را از اثر اين گياه خبردار مي كرد كه براي مار زهر كشنده ي باشد و بداني كه چه نفع بزرگي در اين گياه است - و آيا از چنين مرغ كوچكي چنين حيله بزرگي مبني بر علم و دانش به خودي خود و طبيعت آن ميسر است؟

پس بدان كه اين ها همه از الهامات غيبي از خالق متعال است.