ترجمه درس توحيد روز دوم


مفصل مي گويد صبح روز دوم كه خدمت امام ششم رفتم پس از حمد خداي تعالي.

فرمود - اي مفضل شكر مي كنيم خداي را كه او مدبر افلاك است و چرخ كواكب به دست قدرت او چرخ مي زند - و پس از هر قرني قرني مي آورد و پس از هر زماني زماني به وجود مي آورد تا جزا دهد بدكاران را به مثل بدي آنها و پاداش دهد نيكوكاران را به اضعاف آنچه كرده است مقدس است نام هاي آن خالقي كه اين همه نعمتها آفريده و به عدالت با مخلوق رفتار كرده است و اگر مردم بدي ديده اند به دست خود ستم كرده اند چنانچه خداوند فرموده.

فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره.

هر كس به قدر هر ذره اي كار كند به همان اندازه اگر خوب است نيكوئي مي بيند و اگر
بد است مثل آن بدي را خواهد ديد فرمود پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود اعمال شما روز قيامت به خود شما بازمي گردد.

آنگاه لحظاتي سر به زير افكند و سر بلند كرد فرمود اي مفضل اين خلق همه حيرانند و كورانند و مستانند و در طغيان خود مردد و سرگردانند آنها روي همين اخلاق زشت پير و شيطان و چون كوران هيچ نمي بينند و چشم دارند و نمي بيند گوش دارند و نمي شنوند دل دارند و نمي فهمند در شنيدن نداي حق كرند و در كار خود سرگرم ذخاريف دنيا هستند گمان مي كنند هدايت يافته و راه راست مي روند اينها گويا از رسيدن مرگ ناگهاني ايمنند نمي دانند چگونه گريبان آنها را مي گيرد و در شقاوت و محنت فرورفته اند - چه بزرگ است بلاي آنها و عظيم است مصيبت آنها.

سپس فرمود اي مفضل امروز از آفرينش حيوانات سخن مي گوئيم تا غرايب حكمتهاي الهي بر تو ظاهر شود همانطور كه صنعتهاي الهي را شناختي خلقت حيوانات صحرائي و دريائي را هم بشناس و خدا را عبادت و ستايش كن.

فرمود اي مفضل فكر كن خداوند بدن حيوانات را چگونه نرم قرار داده كه مانند استخوان و سنگ سخت و صلب نيست اگر سخت بود حركت نداشت راه رفتن نمي توانست راست و خم شدن غلطيدن و خواب رفتن و جست و خيز نداشت ظاهر بدن آنها گوشت نرم و در ميانش استخوان قرار داده كه صلب و سخت است و استخوانها را به عصبها و رگها و پي ها بر يكديگر پيوسته و استوار ساخته كه رشته اعضاء آنها محكم گردد و از يكديگر نپاشد آنگاه بر روي همه پوستي كشيده كه حافظ همه باشد.

آنچه بشر مي سازد از چوب و بر آن رخت مي پوشاند و با ريسمان رشته هاي چوبها را مي بندد و طلا مي گيرند و بازيچه خود قرار مي دهند ولي جان ندارد و حس و حركت نمي كند به صورت حيواني است جامد و بي روح.

اي مفضل چگونه مي شود كه اين بتها - مجسمه ها و صورتها بدون صانع و سازنده نمي شود ولي اين حوانات بري و بحري بدون صانع امكان پذير باشد؟! حاشا و كلا - يقينا و به طريق اولي خلقت انسان و حيوان از قدرت صانع الهي است كه از گوشت و پوست و استخوان و رگها و پيها تركيب يافته است و با همين اعضاء و احشاء شنوائي و بينائي مي يابد
و حس و حركت پيدا مي كند فكر و اراده دارد در رفع احتياجات خود مي كوشد - ذهن - عقل - هوش و ذكاوت به هم مي رساند.

حيوانات در حمل بارهاي گران حس و حركت نشان مي دهند از حمل بار شاقه و زيان آور امتناع مي نمايند آنها كه از آدميان و غلامان استفاده حيوانات مي نمايند ظلم مي كنند بايد از بشر از عقل و شعور و اراده اش استفاده كرد از فكرش منفعت برد آنها شتر و گاو و الاغ نيستند كه مانند آنها به كار بگيرند و از وظيفه بزرگ رشد عقلي و بندگي بازدارند - خداوند اين حيوانات را براي استفاده شما آفريده كه به قدر امكان به عدالت از آنها بهره برداري نمايند و آذوقه آنها را تأمين كنند و در تنگدستي و اضطرار هم از گذشت آنها استفاده نمايند.

اي مفضل درباره اين سه صنف حيوان كه انسان - چهارپايان اهلي و مرغان باشد فكر كن آنچه مناسب حكمت و مصلحت وجودي آنهاست عنايت فرموده اما آدميان را عقل و كياست مرحمت فرموده تا با زيركي و هوش خود اختراعات و ابداعاتي نمايند و صنايعي بسازند و امور زندگاني خود را از آن آسان نمايند مانند زرگري - نجاري - آهن سازي - خياطي - بنائي - نقاشي و غيره كه هر يك مطابق ذوق و سليقه خود كاري پيشه مي سازند و وسيله تسهيل معاش خود قرار مي دهند خداوند به آنها فكر داده و انگشتان دراز داده و پا داده تا دنبال وسايل صنعت خود به رهبري عقل و خرد خويش بروند و بهره مند گردند.

اما حيوانات گوشت خوار را براي شكار غذاي خود پنجه هاي محكم و ناخن هاي تيز و چنگال هاي قوي داده كه بتواند شكاري به دست آورده پاره كند و گوشت آن را بخورد و اين كار انسان نيست و براي صنايع بشر اين ناخن و چنگال به كار نمي رود اما حيوانات علف خوار را كه نه براي صنعت و نه براي گوشت خواري آفريده آنها را سم داده تا بتوانند در چراگاههاي سخت و ناهموار چرا كنند از كوه و دشت و صحرا و فراز و نشيب عبور نمايند - و پشت آنها را از ستون فقرات محكم و استوار و طولاني قرار داد تا بتوان بار بر پشت آنها نهاد و سوار آنها شد.

اي مفضل فكر كن در خلقت حيوانات درنده و شكار كننده كه بايد در بيابانها زندگي كنند و با شكار تغذيه نمايند خداوند به اين سبعان و درندگان اسلحه اي داده كه خودشان بتوانند از طبقه بالادست دفاع كنند و از زيردست شكار نمايند و روزي هر يك از آنها
را چنان مي رساند كه عقل حيران و مبهوت است اگر هر يك از اين انواع و صنوف آنچه كه ديگران داشتند داشتند و آنچه دارند نداشتند چگونه زندگي آنها مختل مي ماند؟

خداوند داناي توانا به هر يك روي مصلحت و حكمت خود و احتياجي كه آنها دارند به هر يك سلاحي درخور نياز خودشان عنايت فرموده است.

اي مفضل تفكر نما در حال چارپاياني كه از مادر متولد مي شوند و بدون رهبري مادر نشو و نما مي يابند و حركت مي كنند و خود به استقلال حس و حركت و شعور حيواني دنبال معاش خود سير مي نمايند.

اين حيوانات مانند انسان نيست كه در تولد محتاج به مادر و نشو و نماي در قنداقه و تر و خشك كردن و تربيت نمودن باشد بلكه خداوند فرزندان حيوانات را طوري خلقت فرموده كه وقتي متولد شوند استقامت بر روي پا دارند و مي توانند خودشان روي پا بايستند و حركت كنند پاهاي پهن و استخوان هاي محكم عنايت فرموده كه تا از تخم بيرون مي آيند راه مي روند يا از شكم بيرون مي آيند - بر پا ايستاده دنباله مادر حركت مي كنند اگر هم مادر نباشد به راه مي افتد.

اي مفضل برخي از مرغان مانند تيهو و دراج و كبك و غيره در همان ساعتي كه از تخم سر بيرون مي آورند راه مي روند و دانه برمي چينند و آنها كه ضعيفند و قوه پرواز ندارند مانند جوجه كبوتر اهلي و صحرائي و اشباه ايشان خداوند در مادرشان مهر و محبتي قرار داده كه دانه را در چينه دان خود جمع مي كنند و در دهان جوجه هاي خود مي ريزند تا هنگامي كه قوت گيرند و به پرواز پردازند و به همين جهت خداوند جوجه زياد به آنها نداده و نمي دهد كه نتوانند پرستاري و پذيرائي نمايند بنابراين هر يك مناسب استعداد و لياقت و مقتضيات محيط و علل و اسباب به هر كه هر چه لايق بوده عنايت فرموده است - و اين تدبير لطيف حكيم است.

اي مفضل در پاي حيوانات نگاه كن و فكر كن همه را جفت آفريد تا آنكه رفتار برايشان آسان باشد اگر يك پا داشتند نمي توانستند راه بروند - خداوند به آنها دوپا عنايت فرموده كه يكي را بردارند و يكي را بگذارند و بر دور كن پا بايستند و تعديل بدن آنها استوار و پابرجا باشد.

فرمود اي مفضل نمي بيني الاغ چگونه براي گردش آسيا مي چرخد و تن زير بار
مي دهد در حالي كه اسب اين تحمل را نمي كند شتر با آن قدرت اگر بخواهد چندين جمال و ساربان را هلاك مي سازد معذلك خداوند آنها را رام بشر ساخته تا از آن بار بكشند و سواري بگيرند و اسباب بچرخانند و آب از چاه بيرون آورند يا گاو كه به شخم كردن و خيش كشيدن تن درمي دهد - اسب عربي حامل شمشير و نيزه صاحبش مي شود و سگ حافظ گله و پاسبان گوسفندان مي باشد و به همين ترتيب همه حيوانات اهلي كه مسخر انسان گرديده هر يك به كاري مشغول و به وظيفه در كار است - اگر اين حيوانات داراي عقل و هوش بودند هيچ وقت از بشر اطاعت نمي كردند چنانچه شتر يا گاو در حيني كه بفهمد سر او را مي خواهند جدا كنند عاصي مي شوند و به كينه شتري يا تهور گاو ديوانه صفت بر سلاخ و قصاب حمله مي كند و فرار مي نمايد.

اي مفضل فكر كن در حال گوسفندان كه پراكنده هستند و نزد شبان و چوپان جمع مي شوند ولي همين حيوان به پاي خود به مسلخ مي رود خداوند است كه آنها را در حيطه قدرت خود دارد و با الهامات خفيه آنجا كه بايد مطيع مي سازد و آنجا كه بايد ممتنع مي سازد.

اي مفضل اگر بنا بود درندگان صاحب اين رويه و تدبير بودند و با يكديگر اتفاق داشتند عليه بني آدم مي كوشيدند و انسان را مستأصل مي ساختند كي آدمي از عهده شير و پلنگ و ببر و گرگ برمي آيد مگر با تدبير علمي و خدعه و حيله آنها را به صيد آورد و مسخر خويش سازد.

آيا نمي بيني مدبر حكيم و خالق عظيم عليم چگونه آنها را روي مصالحي آفريده و رزق آنها را داده و با الهامات خفيه آنها را مرعوب آدمي ساخته و دور از اجتماع بشري نگاه داشته است - و خود اين درندگان با تمام نيرو و قدرتي كه دارند از فرزندان آدم بيمناك و هراسان هستند و لذا براي طلب روزي شب بيرون مي آيند و روز در بيشه ها و جنگلها و غارها استراحت مي كنند.

خداوند عالم در ميان اين درندگان سگ را مهربان و باوفا نسبت به صاحبش قرار داده كه حافظ و نگهبان گله و اموال و خانه او باشد و اين حيوان شب تار بر بام خانه و اطراف گله و غيره پاسباني مي كند و دزدان و گرگان را دفع مي نمايد و با او الفت و انس مي گيرد از صفات سگ اين است كه هر اندازه جفا بيند و تعب بكشد از صاحبش جدا نمي شود.


مترجم گويد: نگارنده خود خاطره هائي از وفا و صفاي سگ ديده و شنيده ام كه مؤيد فرمايش امام عليه السلام است و به راستي شگفت آميز است.

اين سگ را كي صاحب اين خصلت قرار داده و باوفا ساخته جز خداي خالق متعال؟

فرمود اي مفضل فكر كرده اي كه خداوند عالم در چهارپايان چه حكمتها قرار داده است چشمهاي آنها را پيش رو قرار داده كه جلو پاي خود را ببينند دهن آنها را برخلاف انسان پائين صورت قرار داده كه بتوانند به آساني از زمين علوفه برگيرند در حالي كه انسان با انگشتان بلند لقمه مي گيرد و به دهان كه بين صورت قرار داده شده مي گذارد - و پوزه هاي دراز به حيوانات داده كه به نزديك دور برسد.

فرمود اي مفضل عبرت بگير از منافعي كه خداوند در دم حيوانات قرار داده تا عورت آنها را بپوشاند و چركي و كثافت فضولات كه بين دبرشان جمع مي شود و پشه و مگس و غيره بر آن جمع مي شوند برهاند و دور سازد و چون بادبزني است كه آنها را خنك مي سازد و مگسها را از بدن دور مي نمايد - و با حركت دم به چپ و راست استراحت مي نمايد در موقع فرورفتن به گل و لاي دم بهترين دستگيره بيرون آوردن آنهاست و در موي دم آنها چه منافعي براي انسان هست كه مي توانند از آن صنايعي بسازند.

در قرارگاه فرج ماده كه در پشتش گذاشته براي آساني مجامعت نر با اوست اگر مانند انسان در پيش رو قرار داشت بسيار مشكل بود و نسل او قطع مي شد.

اي مفضل فكر كن در خرطوم فيل و لطف و تدبيري كه در آن به كار رفته اگر خرطوم نداشت نمي تواند چيزي از زمين بردارد چه فيل گردنش دراز نيست پاهايش بسيار پهن است و هيكلش بسيار سنگين و بايد با خرطوم آب بياشامد و غذا بردارد و دفاع از خود كند.

سر فيل و گوشهاي آن مانند دندان و خرطومش جالب توجه است - كه اولا بسيار سنگين است و اگر بنا بود اين بار گران بر گردنش حمل شود گردن او را مي شكست و لذا سر او را ملصق به بدنش گردانيد كه رنجي نكشد و به جاي گردن خرطوم دراز به او داد و در فيل ماده فرج او را زير شكمش قرار داده كه هنگام بروز شهوت پيدا و ظاهر مي شود و مقاربت آن آسان مي گردد - خلقت فيل برخلاف اكثر حيوانات است آن دندانهاي عاج سنگين و طولاني و مخروطي شكل او كه آلت دفاع و استخوان قيمتي است با آن صنايع ظريفه مي سازند.


فرمود اي مفضل در آفرينش زرافه و اختلاف اعضاي آن كه هر عضوي از اين حيوان شبيه به يك حيواني است - سرش مانند سر اسب و گردنش به گردن شتر و سمش به سم گاو و پوستش به پوست پلنگ شبيه است.

لذا در اصطلاح فارسي آن را شتر گاو پلنگ گويند و در كتب لغت نوشته اند فرزندي كه گرگ از كفتار پيدا مي كند آن را سمع به كسر سين گويند و مانند مار به مرگ خود نمي ميرد و در دويدن و پرواز از مرغ جلو مي زند و در جستن از سي ذرغ بيشتر مي جهد.

حضرت امام صادق (ع) فرمود گروهي از جاهلان گمان كرده اند از مجامعت چند حيوان با يك ماده چنين مي شود و چون ماده بر سر آبي مي رود و چند حيوان مختلف با او مجامعت مي كنند چنين فرزندي مي آورد اين سخن از جهل گوينده است علم توحيد و جانورشناسي ندارند.

اولا هر صنفي از حيوانات با صنف غير از خود جمع نمي شود مثلا اسب بر شتر نمي جهد شتر با گاو جمع نمي شود اگر حيواني در شكل با حيواني مشابه خود باشد گاهي بر آن بجهد مانند درازگوش كه بر اسب مي جهد و از ميان آنها قاطر «استر» به هم مي رسد و گرگ با كفتار كه سمع به هم مي رسد ولي اين حكم زرافه را ندارد چه زرافه هر عضوش شبيه به حيواني غير از صنف خودش مي باشد در حالي كه فرزند دو نوع حيوان دو رنگ و دو شباهت بيشتر پيدا نمي كند اما زرافه چند شباهت دارد بلكه اين خلقت صنعت و قدرت خالق متعال را نشان مي دهد.

چون محل زندگاني اين حيوان در بيشه ها و جنگلهاست خداوند آن گردن دراز را به او داده كه بتواند از ميوه هاي جنگلي استفاده كند و پاهاي بلند به او داده كه بتواند از انبوه درختان و علفزارها و مرغزارها عبور كند و برگ و دانه برگيرد و تغذيه نمايد.

اي مفضل در خلقت ميمون و بوزينه فكر كن كه چقدر شبيه به آدمي است اين حيوان از جهت سر و دوش و دست و سينه شبيه به آدم است ولي اعضاء و احشاء آن شبيه به انسان نيست خداوند به او زيركي و فهمي بخشيده كه هر اشاره كه صاحبش مي كند درمي يابد و اكثر حركات آدمي را تقليد مي كند خداوند صورت ظاهر او را به آدم شبيه ساخته تا انسان بداند
كه از صفوف حيوانات است و از طينت و خلقت بهايم مي باشد و به عقل و نطق فصل مميز دارد نفس ناطقه و عقل فعاله او انسان را به مرتبه كمال رسانيده و تمام حيوانات را مسخر او گردانيده است - پس خدا را بر اين عظمت و موهبت كبري بايد شكر نمود و عقل را در كاري بكار برد كه رضاي خدا و تكامل در آن باشد.

فرمود ميمون از انسان چند چيز زياد دارد تا برخي گمان نكنند كه انسان بوده به اين حد باقي مانده و آن پوزه و دم اوست و موئي كه بر بدنش روئيده به علاوه احشاء او كه در صنف حيوانات است و معذلك درك حقايق نمي تواند كرد اين كار مخصوص انسان است.

فرمود اي مفضل ببين خداي عالم چگونه بدن حيوانات را از مو و كرك و پشم پوشانيده تا از سرما و گرما و آفتها مصون بمانند و سمهاي شكافته داده كه پاهاي آنها نسايد ولي به انسان انگشتان و ناخن و دست و پا داده كه پنبه و پشم بريسند و از آن لباس بسازند - يا نعل و كفش براي خود تهيه كنند و انواع لباس بدوزند.

فرمود اي مفضل اين كه خداوند اين حيوانات را سم داده و به انسان دست و پا با انگشتان داده براي اين كه آنها بتوانند راه زياد بروند و بچرند و انسان با اين ابزار مشغوليات بهتر و صنعت پيدا كند و با حرفه و پيشه مشغول گردد از ملاهي و مناهي و فسق و فجور و فساد و مضرت دور گردد - و گاهي لباس بپوشد و بيرون كند و كم و زياد نمايد انواع و اقسام آن را عوض كند و لذتي ببرد - و با تبديل انواع البسه و الوان و اشكال مختلفه زينت و زيور جمال او گردد - به علاوه خود لباس يك نوع كسب و تجارت و شغل و صنعتي است كه از پنبه و پشم و كرك مي توان تهيه كرد.

فرمود اي مفضل تفكر نما در اخلاق عظيم حيوانات كه چه صفات و غرايزي دارند و چگونه با آنها الهام مي شود - كه در هنگام مردن جثه خود را پنهان كنند همانطور كه مردم جسد مردگان را دفن مي كنند - لذا شما كمتر از مردار وحشيان و درندگان اطلاع داريد فرمود اگر اين طور نبود بايد از گروه انبوه پرندگان و درندگان صحراها متعفن شود مگر حكايت قابيل و هابيل را نشنيدي كه خداوند كلاغ را براي رهبري جسد هابيل فرستاد تا به قابيل تعليم كند چگونه جسد را بايد دفن كرد و اين حال طبيعي حيوانات است تا مردم از فساد جيفه آنها نجات يابند.

آيا اين طبع بهيمه را كه خداوند به آنها عنايت فرمود قابل ستايش و شكر نيست برخي
از حيوانات صبرشان بر عطش با گرسنگي بيش از انسان است روباه در وقتي طعمه به دستش نيايد خود را به مردن مي زند و شكمش را باد مي كند تا مرغي كه بر آن بگذرد گمان مي كند مرده است پس به طبع آن را مي گيرد طعمه خود مي سازد و آيا كي اين طبع محيل را براي كسب روزي به او داده است خداوند به انسان قدرت نطق و بيان مكنونات و عقل و خرد داده كه خودش برود رزق و روزي به دست آورد ولي حيوانات به حيله و مكر تحصيل رزق مي كنند.

مفضل عرض كرد اي آقاي من از افعي و ابر تعليم فرما.

فرمود اي مفضل ابر موكل بر افعي است هر كجا افعي باشد ابر مانند مغناطيس او را مي ربايد و لذا در فصولي كه ابر هست افعي سر از سوراخ بيرون نمي آورد بلكه در وسط تابستان كه ابر در آسمانها نيست بيرون مي آيد.

مفضل پرسد چرا ابر را موكل افعي ساخته فرمود براي آنكه دفع ضرر او را از مردم بنمايد.

مفضل عرض كرد يابن رسول الله براي كساني كه بخواهند خدا را بشناسند با همين مقدار از جانورشناسي كافي است ميل دارم اكنون شمه ي هم از حال موران و مرغان بيان فرمائي.