پنهاني مدت عمر


فرمود اي مفضل فكر كن در پنهان داشتن مدت عمر و مقدار آن و جاي مرگ و تولد و كوتاهي و درازي عمر انسان كه از اسرار آفرينش است و موجب سعادت بشر مي باشد اگر كسي بداند عمرش چقدر است و مرگش كي مي رسد - چه بيم تهي شدن كيسه زندگي و فرارسيدن مرگ به مراتب بالاتر از بيم تهي شدن كيسه درهم و دينار است و كسي كه يقين به فناي خود يا مردن خويش در وقت معين داشته باشد اميدش قطع مي شود و سعي و عمل از او مي رود و كار و كوشش نمي كند و اگر بداند عمرش دراز است به كارهاي دامنه داري دست مي زند كه آبادي و عمران دنيا و كارهاي خير و منافع عمومي در آن است و هم خود لذت مي برد و هم ديگران بهره مند مي گردند.

مرگ ناگهاني و تدريجي ابناء نوع كه به چشم مي بيند براي عبرت و تذكر او كافي است كه همواره متوجه آخرت شود و براي عالم ديگرش ذخيره ي از عمل خير تهيه نمايد و حالات مختلف زندگي نيز همين حال عبرت و سرمشق است كه رو به كمال مي رود پس معلوم مي شود كه پنهاني مدت عمر و معلوم نبودن وقت مرگ براي انسان يك نعمت بي نهايت قابل اهميت و توجه است كه اسباب سير تكامل و اميد و ايمان بكار و كوشش مي گردد.

و در اين موضوع سخن بسياري است كه اگر وقت مرگ معلوم بود شايد ترك معصيت مي شد ولي پاسخ گفته اند كه همان طور كه طبيب براي بهبود مزاج مريض دواي تلخ و نامطلوب تجويز مي كند همانطور ارتكاب منهيات و يا عارضه كسالت و حوادث و غيره موجب بهبود روح انسانيت مي گردد و عمل نكردن به دستور طبيب هم سبب ادامه مرض مي شود تقصير از طبيب نيست و انتظار مرگ موجب مي شود كه از ارتكاب معاصي خودداري كند و در حالي كه اعتماد بر بقاي زندگي سبب تجري و معصيت مي گردد.

فرمود اي مفضل در خوابها فكر كن چگونه تدبير و تعبيه شده كه راست و دروغ آن به هم مشتبه گردد اگر همه راست بوده همه مردم پيغمبر بودند و اگر همه دروغ بوده نفعي در خوابها نبوده و فرق سعيد و شقي در دلهاي روشن و ضميرهاي صاف مزاجهاي سالم و





معده هاي سبك با تيره دلان بدانديش و بدبين و پرخوران فرقي نمي كرد.

لذا مقرر فرمود خوابها گاهي راست و گاهي دروغ باشد و آن هم به طلب اسباب طبيعي كه در مزاج حاصل مي شده و در اثر اغذيه حلال و حرام است.

فرمود اي مفضل فكر كن بر اين مصلحت هائي كه براي بني آدم مهيا شده و عناصري و مصالحي كه براي تسهيل زندگي او آفريده است مانند خاك براي بنا كردن عمارات و آهن براي صنعتهاي فني و چوب براي كشتيها و سنگ براي آسياها و مس براي ظروف مطبخ و طلا و نقره براي معاملات و جواهر براي زينت و ذخيره و دانه ها و حبوبات براي تغذيه و ميوه ها و فواكه براي تأمين قواي بدن و لذت بردن در غذا و گوشت براي قوت و بوي خوش براي لذت و داروها براي حفظ صحت بدن و چهارپايان براي سواري و استفاده بردن و حمل اثاثيه و هيزم براي برافروختن و خاكستر براي ساروج ساختن و رنگ براي فرش زمين و بسياري از چيزهاي ديگر كه احصاء و شماره نمي توان كرد.

فرمود اي مفضل فكر كن وارد خانه اي شده اي و اين خانه خزائن و اثاثيه بسيار دارد و به الوان فرشها مزين شده و در اين خانه همه چيز براي همه جا تهيه شده است اگر هر چيز را به جاي خود بيند و هر امري را موافق مصلحتي كه به عقل خود بداند دريابد چگونه بي اختيار در مقابل عقل و تدبير صاحب خانه سر تعظيم فرود مي آورد و اگر چيزي را نشناخت و ندانست سر و مصلحت آن براي آن محل مخصوص چيست؟ نبايد خرده بيني كند و عيب جوئي نمايد زيرا عقل او قاصر از درك رموز و اسرار آن بوده است بايد سكوت كند و بداند كه حكمت و مصلحتي موجب به وجود آوردن آن بوده كه نداشتن من دليل بر بطلان آن نيست يا اگر خانه بسيار منظمي را با تمام اثاثيه كامل مهيا كردند گفتند شما برويد هر چيز را به جاي خود بگذاريد آيا مي توان بهتر از اين تصور كرد كه حسن انتظام يافته است؟! حاشا و كلا؟

فرمود اي مفضل تفكر كن و توجه شما به آنچه خداوند عالم براي تأمين زندگاني بني آدم خلق فرموده تا بدان وسيله در آسايش و رفاه و كمال باشد مثلا حبوبات را براي خوراك و تغذيه او - به شرط آسيا كردن و خمير نمودن و نان پختن و طعام تهيه كردن يا كرك و پنبه را براي لباس او به شرط استفاده صنعتي و بافتن و دوختن و پوشيدن و يا عقاقير





و ساير داروهاي طبي را براي معالجه امراض جسماني او و احكام شرع را براي علاج امراض نفساني او و فكر كن در تدبير خالق عليم حكيم كه چگونه تمام اين وسايل را در اختيار بشر گذاشته و متكفل زندگي او گرديده است.

خداوند عالم براي هر كاري چيزي آفريده و براي هر چيزي نيروئي نهاده و براي هر نيروئي علمي و حركتي قرار داده كه همه در قدرت علم و نيروي خودش اداره مي شود.

فرمود اي مفضل خداوند تكفل همه امور را شخصا خود به عهده دارد و خود مافوق زمان و مكان است - اين اشيا را براي انسان آفريد و زمان و مكان را براي او خلق كرد و نيروهاي ظاهري و باطني را به اختيار او گذاشته تا بداند خودش موجد اين ابزار و آلات مهمات زندگي نيست تا مبادا از وفور شرور طغيان و سركشي كند و از جميع ما يحتاج لذت زندگاني را دريابد.

فرمود اي مفضل نمي بيني اگر به مهماني روي صاحب خانه تمام وسايل راحتي را در مأكول و ملبوس و مسكن تهيه مي كند و متكفل زندگي او در آن زمان و مكان موقت مي گردد تا نفس او راضي و خوشنود گردد - پس فكر كن در تمام عمر كه مهمان خدا هستي رزق و روزي و ملبوس و مسكن و تمام شرايط لازم را از عناصر و مواليد در اختيار تو گذاشته تا در آسايش باشي.

چنانچه سعدي گويد:



ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند

تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري



همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار

شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري



فرمود اي مفضل پس از آنكه همه چيز را براي تو آفريده و مهمان او هستي باز هم براي آنكه بي كار و دلتنگ نشوي نيروهاي بزرگي از عناصر در اختيار تو نهاده كه زمين را آباد كني و عمارات بسازي - قنوات حفر كني - اشجار غرس نمائي - گلها و گلستانها و باغها و نخلستانها به وجود آوري صنعت و تجارت نمائي.

فرمود اي مفضل احتياج انسان به آب بيشتر است از احتياج او به نان زيرا نان فقط براي شكم است ولي آب براي خوردن و طهارت كردن و غسل نمودن و آبياري اشجار و





اراضي نمودن است و حيوانات نيز محتاج به آب هستند و نباتات هم تشنه ي آبند و بايد انسان براي خود و نباتات و حيواناتي كه درخور احتياج او مي باشد آب تهيه كند و لذا آب را خداوند به قدر كافي آفريد و به رايگان در اختيار همه گذاشت - تا مانند كودك در دوره صباوت كه به كودكستان مي رود اول با همان اسباب بازي مشغول مي شود آدمي هم با آب و خاك به بازي مشغول مي شود كه خسته و فرسوده نگردد از محصول دست رنج خود كيف و لذتي برد و از رفاه و آسايش فراغت بال و حسن حال نشو و نماي خود و فرزندان و نباتات و غيره استفاده مي كند.

فرمود اي مفضل فكر كن بشر را چگونه آفريده كه هيچ دو نفري به هم شبيه نمي باشند به قدري اختلاف بين افراد است كه هر فردي به صورت و مميزات خاصي است در حالي كه ساير حيوانات و نباتات و گاهي جمادات به هم شبيه هستند كه فرق بين آنها نمي توان گذاشت در حالي كه اگر دو نفر توأم در بني آدم ببيني كه به اصطلاح دوقلو باشند باز هم از هم ممتاز هستند - و خوب مي شود از هم تميز داد - آيا اينها از حكمت و صنع الهي نيست اين ها قدرت و توانائي خالق متعال را نشان نمي دهد.

فرمود اي مفضل فكر كن در حيوانات با آنكه دائما غذا مي خورند نشو و نماي آنها در حدي محدود است بزرگتر نمي شوند ضخامت و حد رشد هر يك نوع يا طبقه آنها محدود است ولي انسان را در قامت استوار قرار داد - تا لباس بپوشد و راه برود و سير و سفر كند و هر كجا در هر زمان و مكان از نعم آنها لذت برد.

فرمود اي مفضل اگر گاهگاهي انسان مريض نشود و به بلايا و ناملايمات طبع مواجه نگردد قدر نعمت صحت و عافيت را نمي داند و لذت از آسايش فكر و صحت مزاج نمي برد و در ترك فحشاء و منكرات نمي كوشد - كثرت نعمت موجب طغيان و سركشي مي شود چنانچه قرآن مي فرمايد ان الانسان ليطغي ان رآه استغني وقتي ديد همه عوامل زندگاني فراهم است خيال كرده خوشي موجود نموده، سركشي مي كند.

آيا اين همه حجتها براي ابن ابي العوجاها كافي نيست؟

آيا ساير ملاحده و زنادقه در اين همه عوامل و اسباب زندگاني فكر نمي كنند؟

آيا تمام اين علل و اسباب را از طبيعت بي شعور مي دانند؟!





اين ها تمام آثار صنع الهي است كه از ذره تا دره براي تكامل بشر آفريده تا به كمال خود برسد.

تا اين جا يك روز درس توحيد تمام شد و مفضل گفت سخن كه بدينجا كشيد وقت زوال رسيد فرمود اكنون به نماز برخيزم و بقيه مطالب را فردا بيا تا براي تو بگويم من آن شب در آنچه فرموده بود و مي نوشتم فكر مي كردم شكر توفيق شنيدن آن را مي نمودم كه اين همه معرفت براي من حاصل شد و آن شب را با كمال شادماني گذراندم و باز تشنه ي كلمات آن حضرت بودم تا صبح فردا خدمتش رسيدم.

تذكر براي خوانندگان

متن حديث توحيد مفضل همه جا و مكرر طبع شده اما ترجمه آن از غير از علامه مجلسي (ره) ديده نشد كه آن هم درست صد سال پيش يعني 1279 چاپ شده چون از آيات الهي اين است كه دو صورت را به يك شكل نيافريده دو سليقه و اخلاق را هم به يك سبك تربيت نكرده است و ما در ترجمه اين حديث به سليقه خود آنچه در قدرت و استطاعت و رواني نثر عصري بود به كار برديم و متن حديث را هم نقل كرديم كه اگر كسي بخواهد به سليقه خودش ترجمه كند بتواند و اميد است از اصل موضوع چيزي محو نشده باشد.

السلام علي من اتبع الهدي