آب دهان


فرمود اي مفضل در آب دهان منفعتي است كه بايد هميشه چون قناتي جاري باشد كه بدن نخشكد همانطور كه چشمه سارها و زاينده رودها در روي زمين مي جوشد و بيرون مي ريزد در بدن هم اين رطوبات كام و گلو را مرطوب نمايد و با طراوت خود فساد را برطرف مي سازد و با غذا منضم شده در گلو گوارا مي شود اين آب دهان به منزله مركبي است كه غذاهاي خشك را به معده مي رساند اگر نبود مري و حلق و گلو زخم مي شد - و بعد به زهره مي رسد تا تر و تازه بماند كه اگر زهره خشك شود انسان را هلاك مي سازد.

فرمود خداوند معده را در داخل شكم قرار داده و در بسته نموده تا با مجاري داخل و خارج گردد و اگر چنانچه برخي از فلاسفه مادي گمان كرده اند مانند پيراهن يا قبا باز و بسته مي شد كه آن را باز كنند و ببينند بوي فساد هواي خارج آن را متألم و ناسالم مي ساخت و براي آن كه از داخل معده اطلاع يابند دلايلي و راهنمائي هاي چندي آفريد كه از كيفيت معده بتواند خبر دهد و بدان علامتها حال معده را بشناسد مانند رنگ ادرار و قاروره و بوي عرق بدن و رنگ صورت و چهره كه نماينده كار معتدل معده است نهايت طبيب حاذق بايد تشخيص صحت و سقم معده را بدهد زيرا تما امراض از معده سرچشمه مي گيرد و گاهي در اثر انقلاب اخلاط و كسر و افزوني آن آدمي مريض مي شود كه اگر اين نوع كسالت ها رخ ندهد او مغرور مي گردد بايد گاهگاهي متنبه شود تا قدر سلامتي را بداند - و اين مقدار دست خود انسان است كه رعايت اعتدال را بنمايد اگر معده با هواي خارج ارتباط داشت با آن حرارت غريزي كه لازمه ي طبخ و تركيب و تجزيه و تحليل و هضم است اصطكاك پيدا مي كرد باعث تعطيل و افساد و اخلال عمل احشاء جوف معده مي گرديد و آدمي هلاك مي شد.

«چنانچه با يك غذاي سرد و چندين بار آب سرد و غذاي سرد معده از كار مي افتد يا
حرارت زياد و مواد مغذيه و محركه نيز از آن طرف معده را از كار بازمي دارد» خلاصه اين است كه هر چه فكر كنيد و تصور نمائيد بهتر از اين كه آفريده شده امكان ندارد تبارك الله احسن الخالقين

فرمود اي مفضل در افعالي كه حق تعالي در آدمي قرار داده است مانند خوردن - آشاميدن خواب رفتن - جذب و دفع غرايز طبيعي - و زناشوئي و حالات نفساني وجدانيات همه برحسب مصالح و حكمي است كه براي هر يك در نفس انساني محركي دارد كه مقتضي ارتكاب آن عمل شود و آن قوه محركه مواقع مقتضي دارد كه نفس را تحريك بر مبادرت آن عمل مي نمايد چنانچه گرسنگي مقتضي غذا خوردن است كه زندگي و قوام بدن به آن است و خستگي و بي خوابي مرگ خواب است كه راحت بدن بر خواب است و استراحت سبب تقويت اعضاء دروني و بيروني بدن مي گردد و شهوت محرك جماع است كه موجب دوام و بقاء نسل است و آدمي با حواس خود و نيروهاي محركه قيام و اقدام بر طلب مطلوب طبيعي مي نمايد و دفع ضرر و زيان مي كند اگر آدمي در اين ضروريات سته فقط به علم مي خواست عمل كند كار او معطل و فلج مي شد لذا نيروي محركي قرار داد تا او را تحريك كند و براي دفع غرايز طبيعي قيام نمايد ولي علم و عقل و شرع ميزان و حدود هر كاري را معين مي كند.