رسانيدن غذا به تمام اعضاء


فرمود اي مفضل خداوند حكيم عليم قدير كه اين همه اعضاي كوچك و بزرگ براي بدن انسان آفريده است با يك غذا همه را نشو و نما مي دهد فكر كن چگونه انسان غذا مي خورد و اين غذا به تمامي اعضاء بدن از دور و نزديك مي رسد.

غذا اول وارد معده مي شود و معده آن را طبخ مي كند و خالص آن را به جگر مي فرستد و در عروق باريكي چند كه در ميان معده و جگر قرار داده اين عروق مانند پالايشگاهي هستند كه مواد ثقيل و سخت آن به جگر نرسد كه سبب جريحه و زخمي در آن قطعه كوچك
صنوبري گردد - جگر بسيار نازك است و تاب غذاي خشن و غليظ را ندارد پس بايد جگر صافي غذا را قبول كند و در آنجا نيز به لطف تدبير حكيم خبير به خون و بلغم و صفراء و سودا تبديل گردد و از جگر راهها و مجاري باريكي به تمام اعضاي بدن هست كه اخلاط از آن مجاري و عروق به ساير اعضاء مي رسد و آنچه از اين اخلاط كثافت و زيادي باشد در يك ظروفي كه تعبيه شده سرازير مي گردد مثلا آنچه از صفراست به زهره مي ريزد و آنچه از سوداست به سپرز مي رود و رطوبتها به سوي مثانه جاري مي شود و اين حكمت در تدبير بدن و نصب هر عضوي در جاي خود و مهيا كردن ادعيه و ظروفي در آن براي فضولات اغذيه مخصوص هر يك و تقسيم اخلاط تا آنكه اين زيادتي ها و كثافت ها در بدن پهن نشوند كه مورث فساد بدن و دردها نگردد - پس خداوندي كه چنين نيكو خلق كرده و با نعمت الهي هر يك عضو را مقداري و سهمي مخصوص معين فرمود و ارتباط اعضاء بدن را سايرين به نحوي احسن با نظام دقيق مقرر فرموده است آيا قابل تقدير و تحميد و ستايش نيست؟!

مفضل مي گويد عرض كردم براي من نشو و نماي بدن را وصف فرما كه چگونه نشو و نما مي كند تا به كمال تمام برسد؟

حضرت امام صادق (ع) فرمود اول اين تدبير تصوير جنين است در جائي كه ديده نمي بيند و روشني نيست كه چشم اين را دريابد و دستي به آن نمي رسد - در چنان جائي خداوند مدبر و مدير صورت انسان را در تاريكي نقش و ترسيم مي كند و از ذرات مشابه يكي را به صورت چشم و ديگري را گوش و سومي را دهن و قسمتي را استخوان و بعضي را گوشت و برخي را غضروف و به همين ترتيب پوست و رگ و پي نموده و با گردش خون به هم مربوط مي سازد تا از رحم خارج گردد آن وقت از جهت آفرينش تمام است و در خلقت آن نقصي مشاهده نمي شود و اعضاء و جوارح و احشاء و امعاء و كاركنان داخلي و خارجي دارد تا نشو و نما يابد - و از راه غذا در اصل تركيب بدن نشو و نما حاصل مي گردد و همه اعضاء بر همان تركيبي كه يافته بزرگ مي شود ولي به حكم قدرت خداي تعالي رشد و نشو و نماي هر يك اندازه مخصوص دارد كه بدان اندازه كمال خود مي رسد بزرگتر نمي شود نسبت هر عضوي به عضو ديگر از اول آفرينش محفوظ است و در تكامل هم به همان نسبت بزرگ مي شود و اين نسبت در بزرگي و خردسالگي تفاوت نمي كند تا به كمال رشد خود برسد و تا آخر عمرش رشد و نما نيست بلكه نشو و نماي اعضاء حدي دارد «كه تا سي سالگي» به كمال خود مي رسد آيا اين لطف حكيم قدير نيست آيا اين تقسيم تكاملي از طبيعت بي شعور است؟!