نثر مخصوص زمان امام صادق


چنانچه گفتيم نثر فطري آسماني عربي قرن اول مظاهر روحاني خود را در افكار به جا گذاشت و در تمام رشته هاي علوم و فنون نثر با آن روحانيت و توجه به معاني نگاشته مي شد و آن آثاري كه از خود ائمه دين يعني نثر خاندان سيدالمرسلين سادات نثرها و ملوك كلمات و فرمانده سخنان بود زيرا هر گفتار و نثري مصدر و ملمع به كلمات آن ها مي شد و هر منطق مستدل و نوشته محكم و متقني آن بود كه مستند به قول پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و امام باشد و هنوز هم از جهت اعتبار موضوع در نثر عربي و فارسي و تركي و هندي و غيره همين حقيقت باقي است حتي در كتب مستشرقين و لغات لاتين هر فصلي مصدر به يك كلمه قصار و كوتاه اين خاندان مزين است چنانچه ژنرال سايكس و سايرين در آثار خود اين عمل را كرده اند.

اكنون نثر عربي را در نيمه اول قرن دوم كه اختصاصي به امام باقر و صادق (ع) دارد مي توان به سه قسمت نمود بدين شرح:

1- نثري كه در عصبيت قبلي بر رابطه قومي غلبه دارد - مانند آثار باقيمانده سياست دوره اموي كه حكومت صرف عربي بوده و عصبيت كاملا حكمفرما و قوي است در درجه دوم آن قرار داشت و تناقس و تنازع حزبي در آن نمودار است [1] و اين نثر نماينده ادب عصر اموي مي باشد كه مفاخرات آنها در ادبيات به نظم و نثر در عصبيت عربي و قبيله اموي و آل ابوسفيان
و آل زياد و آل مروان بوده است و غير از اين قبايل و طرفداراني كه وابسته به آنها بوده اند چيزي در اين نثرها ديده نمي شود.

دوم نثري كه از حيطه حكومت عربي اموي خارج شد و به فكر علم و ادب توسعه يافت و يك حركت فكري بوجود آورد و نويسنده را تحت تأثير آن تفكر و تعمق و تدبر علمي قرار داده و سبك نويني ايجاد كرد كه بديع و جالب توجه بوده و دامنه توسعه آن روزافزون بالا گرفت.

اين نثر از مدينه به دمشق و از آنجا به بغداد آمد و ايام منصور به قدرت و قوت خود افزود و با فتوحات اسلامي در هندوستان و غيره پيشرفت و متضمن يك زندگي تازه و حيات نوين و موضوع جالب توجهي از علم و فضيلت قرار گرفت كه هيچ شباهتي به نثر سابق عصر اموي نداشت.

اين نثر در دسته هاي مختلف علماء و احزاب علمي مصاديق مختلفي پيدا كرد و مظاهر خود را نمودار ساخت تا به جائي كه افراد بارز و شخصيت هاي بزرگي را مايه افتخار و مباهات اين فن بديع معرفي نمود.

اين سبك مخصوص امامين همامين است كه در رسائل آنها و عبارات كوتاه و سرمشق آنها در تعليم و تربيت و قضاوت ها و احتجاجات و مناظرات و احكام و تفسير و تأويل و غيره سهل و ممتنع بودن اين نثر به خوبي مشهود است و هر كس مي تواند به آساني آن را دريابد و اين نثر اختصاص به عصر امام صادق عليه السلام يافت و ديگر قبل از آن و پس از آن نثر عربي به اوج رقاء و ارتقاء آن عهد نرسيد صدها بلكه هزارها كتب موجوده ما مشحون بر اين حقيقت است.

سوم نثر عربي آميخته به عجمي است زيرا ايرانيان در روي كار آوردن بني عباس سهمي بسزا داشتند و در آغاز هم بني عباس آنها را كه با نبوغ ذاتي و فطري شناختند به وزارت برگزيدند و به عللي كه در تاريخ نوشتيم به ناجوانمردي آنها را كشتند مانند ابوسلمه اولين وزير ايراني در اسلام و ابومسلم اصفهاني خراساني و خاندان برمكي و دانشمندان ديگر ايراني كه در نثر عربي از خود عرب هم پيش افتادند و قواعد زبان و لغت عرب را نگاشتند نيروي فكري خود را در نثر عربي به كار بردند و لذا اين سبك نثر را بايد سبك آميخته ناميد.

در اين نثر عصبيت قومي نبوده و بلكه عصبيت ديني شروع شد و نثري بسيار محكم
و متقن به وجود آمد كه هنوز هم در نثر عربي بايد به آن عصر برگشت و استشهاد به گفتار و نوشته هاي منشيان قرن دوم نمود كه ملاك صحت املاء و انشاء بوده است در اين نثر رابطه رابطه ي دين و مذهب بود رابطه قوميت و عصبيت قبيله اي و فكر روي محور توسعه و كمال علم و فضيلت دور مي زده و به همين جهت راقي ترين عصر نثر عربي همان نثر آميخته آن روز است كه امروز هم پس از دوازده قرن سرمشق كتب ادب و ادبيات و پيشواي نظم و نثر و نويسندگي ادباء و فضلاي جهان اسلام قرار گرفته است.

از اين سه قسمت مي توان استنباط كرد كه آن نثر قوي و محكم نثري است كه از مكتب جعفري صادر شده و شاگردان آن مكتب كه ايراني و عربي بودند آن دو سبك مخصوص را به وجود آورده و سبك اول را محو و موقوف كردند اين دو سبك نثر روزافزون توسعه يافت اولي نثر كتابت و علم و فضيلت شد كه دانشگاه اسلام براساس مكتب جعفري به آن نثر مبتني شده و دومي نثر سياسي گرديد كه دولتهاي اسلامي كه اكثر ايراني يا در ايران بودند خو از قرن سوم تا قرن سيزدهم بر عرب و عجم حكومت داشته اند از آن نثر آميخته استفاده نموده اند.

و ما در شرح حال شاگردان امام جعفرصادق عليه السلام اين حقيقت را روشن مي نمائيم كه نويسندگان و گويندگان و مؤلفين و مصنفين كتب مخصوصا آنها كه اصول اربعمائه را نوشته اند و آنها كه در علوم طبيعي و رياضي عين عبارات امام صادق عليه السلام را سرمشق قرار داده اند و احاديث و اخباري كه از خود آن حضرت درباره اصول دين و احكام صادر شده با نثر روان و آسان و قريب الذهن و عباراتي شيرين و جذاب است كه همه به خوبي مي توانند قصد گوينده و منظور آن را درك نمايند اين بود شمه اي از نثر در زمان امام جعفرصادق عليه السلام كه مفتاح آن به دست خوانندگان عزيز داده شد.


پاورقي

[1] به كتاب فجر اسلام وضحي الاسلام مراجعه شود.