نثر عربي در عصر امام صادق


در نثر عربي قبل از جاهليت اثر بارزي در دست نيست ولي نثر اسلام كه در قرن اول پرتوي از قرآن گرفت در كميت كم و در كيفيت زياد بوده و آن نثر عربي عبارت از احاديث كوتاهي بود كه از مقام نبوت صادر شده و مورخين و محدثين نقل كرده اند و اين سبك نثري را مي توان به ايجاز و جزالت كلام و بساطت عبارات شيرين تعبير كرد.

از احاديث نبوي و كلمات قصار پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم كه بگذريم به يك نثر جذاب شيرين مسجع و مقفي و مرسل مي رسيم كه شاهكار نثر عربي و كلام الملوك ملوك الكلام است. اين نثر پس از قرآن كه وحي مرسل بود تالي تلو سخن آسماني قرار گرفته و يك سلسله معاني رقيقه قريب الذهن را در قالب الفاظ رسا و در عين حال كوتاه كلمات ريخته و بيش از صد خطبه و صد رساله و بيش از سيزده هزار و كسري كلمات قصار براي اهدا و ارشاد بشر به جا گذاشته است و در اين نثر ديده مي شود همانطور كه يك فرمانده عالي منصب مي تواند نسبت به افراد نظامي و سربازان خود فرمان جمع و تفرقه و حزب حزب و دسته دسته و جوقه جوقه به راست و به چپ بدهد و با يك تاكتيك و روش مخصوص ارتش افراد را قبض و بسط مي دهد.

امام اميرالمؤمنين (ع) نسبت به حروف و الفاظ و كلمات همان مقامي را داشت كه از فرمانده نظامي و جنگي و در پيشوائي ايمان و تقوي فرمان مي داد الفاظ را هم به همان نحو فرمان مي داد و لذا نمي توان در ادوار تاريخي نثر عربي در اسلام نثري بهتر و روشن تر و مفيدتر و كاملتر از جهت لفظ و معني در تاريخ ادبيات عرب پيدا كرد.

فرماني كه به مالك اشتر در حين حركت بين راه نگاشت سرمشق عدالت و حكومت فرمانداران جهان قرار گرفت و منشور ملل متفق و متحد نتوانست با پيوند كردن همه عقول و رجال برجسته ملل راقيه نظير بلكه تالي تلو آن را تهيه كند و اين فرمان است كه مقام سياست امام را بر فراز افق سياست همه سياستمداران نشان داد.

و پس از نهج البلاغه كه در اوايل قرن اول بود در اواخر قرن اول نيز فرزند زاده او امام زين العابدين علي بن الحسين السجاد عليه السلام كتاب صحيفه سجاديه را نگاشت كه نثر مرسل و مسع بود و آن هم مرادش همان مكتب آسماني است كه عبارات شيرين و جذاب و مطبوع به صورت مناجات و راز و نياز حقايق دين و تاريخ و سياست را در قالب كلمات كوتاه و رسا ريخت و امروز آن كتاب را شاهكار تعليم و تربيت مي توان شناخت.


تا در اوايل قرن دوم رسائل امام محمدباقر عليه السلام به شرحي كه در كتاب آن حضرت نوشتيم و اواسط اين قرن رسائل و نثر مكتب جعفري چنان توسعه و تقويت يافت كه منشيان و نويسندگاني بزرگ به وجود آورد و هر يك از آن ها مصاديق بارز نثر عربي در قرن دوم اسلامي بلكه در تاريخ نثر عرب مي باشند مانند عبدالحميد كاتب - زميله عبدالله المقفع كه مقتداي نويسندگان بودند - و در اسلوب - توازن - سجع - قافيه - نثر مرسل از مبتكرين به حساب مي روند و سبك آنها سبك بديع مسجع بود و سرمشق نثر عربي قرن سوم و چهارم قرار گرفت كه بديع الزمان همداني و غيره به شرحي كه در جلد سوم تاريخ مفصل اسلام در بيان ادوار علوم اسلامي نوشته ام در قرن چهارم نهايت اوج نثر عربي است و از آن پس تنزل كرد تا قرن سيزدهم باز رونق گرفت و آن اسلوب فطري با اسلوب فني آميخته شد و بدوات و حضارت يعني به اصطلاحات بدوي و حضري مشوب گرديد و سبكي نو بوجود آمد.