تعظيم علم و دانش و تحريض به تعليم و تعلم


در كتاب زندگاني امام محمدباقر عليه السلام گفتيم كه قبل از شروع به مكتب باقري امام عليه السلام در آن محيط تاريك به تمايلات و شهوات و جهالت و عصبيت اول علم را تعريف كرد و تحصيل آن را واجب شمرد و نتايج حاصله دانش و بينش را به مردم ياد داد تا افكار را روشن كرد و حس كسب و تحصيل دانش و بينش را بيدار فرمود و پس از آن شروع به درس دادن و نشر اخبار و احاديث و آيات و تفسير گرديد.

حضرت امام صادق عليه السلام اين روش مطلوب پدر را بنابر وصيت آن حضرت دنبال كرد و شروع فرمود از عظمت و اهميت علم و دانش و جلالت قدر دانشمندان و تحريض و ترغيب مردم به ياد گرفتن و ياد دادن و كسب دانش و بينش نمودن و ما اگر بخواهيم تمام تعليم و تربيت امام ششم را با متن احاديث نقل كنيم كتاب از چند جلد مي گذرد و لذا از متن عبارت گذشته و مفاد برخي از بيانات آن حضرت را در تحريض افكار مكتب علم و عمل صحيح مي نگاريم.

فرمود دانش را طلب كنيد اگر به فرورفتن در خونها و شكافتن درياها باشد. [1] .

فرمود دوست نمي دارم جواني را مگر آنكه يا دانشمند باشد يا دانش آموز.

فرمود يك حديث درباره حلال و حرام از شخص راستگوئي فرابگيريد بهتر است از تمام دنيا و آنچه در آن است از طلا و نقره.

فرمود هر دانشمند مسلماني را احترام كند روز قيامت خدا را ملاقات مي كند در حالي كه خداوند از او خوشنود است.

فرمود هر كس فقيه مسلماني را اهانت كند روز قيامت خدا را ملاقات مي كند در حالي كه خداوند بر او غضبناك است.

عمرو بن ابي المقدام گفت براي اولين بار كه خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم فرمود راستگوئي را پيش از حديث گفتن فرابگير تا سخنان تو را بخرند و حفظ كنند.

فرمود علم را جستجو كنيد و خود را با حلم و وقار پس از فراگرفتن علم بيارائيد - و در مقابل متعلمين تواضع كنيد و متعلمان را در برابر معلمان تواضع كنيد - دانشمند متكبر نباشيد كه اين رويه باطل است و حق شما را از ميان مي برد.


فرمود علم را به منظور خودنمائي و افتخار و جدال طلب نكنيد.

فرمود دانش را هر اندازه كه مي خواهيد فرابگيريد ولي بدانيد تا بر طبق آن عمل نكنيد نتيجه اي نخواهيد گرفت - زيرا هدف دانشمند به كار بستن علم است و هدف سفيهان فقط نقل كردن علم است.



واعظ شهر كه پيوسته سخن گفت ز عشق

نيست عاشق غرضش پشت هم اندازي بود



كسي كه علم و نيكوئي را به مردم بياموزد و خودش عمل نكند مانند چراغي است كه به مردم روشني مي بخشد ولي خودش مي سوزد - عالم هنگامي كه به علمش عمل نكند موعظه اش در دلهاي مردم اثر نمي بخشد - مانند قطره باران است كه از روي سنگ مي لغزد و قرار نمي گيرد كه فرموده.

الكلام اذا صدر عن القلب وقع في القلب و اذا صدر عن اللسان لم يتجاوز من الاذان سخن چون از دل برخاست بر دل نشيند و چون از زبان صادر شد از گوش مي گذرد.

فرمود آنچه فراگرفتيد و آموختيد به قيد و بند درآوريد يعني بنويسيد تأليف كنيد تصنيف نمائيد زيرا هر اجتماعي به علم و دانش و بينش محتاج است و شما آن روز نيستيد كه علم و دانش به آنها بياموزيد پس بهتر كه بنويسيد تا هميشه در همه اعصار و ادوار مردم از علم و دانش شما بهره مند گردند.

فرمود بنويسيد تا فراگرفته ها را حفظ كرده باشيد - و حفظ كنيد و به ديگران بياموزيد و نوشته هاي خود را محفوظ نگاه داريد كه بعدا باز خود شما هم بدان محتاج خواهيد شد و اين درسي بود از روانشناسي كه انسان براي تكامل خويش بايد هر بار كه فكري براي او پيش مي آيد با افكار گذشته و مباني گذشته اش تطبيق كند و تكميل نمايد و رفع نقص كند تا به كمال مطلوب برسد.


پاورقي

[1] بحارالانوار ص 265 ج 17 - مجالس صدوق مجلس 11 - محاسن برقي.