امام صادق و عواطف


عاطفه و نوع دوستي از خصال زمامداران آسماني و مشعلداران هدايت است. امام صادق (ع) عواطفش با احسان و نيكوئي ملازمه داشت و به مردم احسان و بر و نيكوئي مي فرمود - دور و نزديك - بدوي و حضري - عرب و عجم در قبال عواطف و احسان او يكسان بودند - همه در روز و شب در سر و علن از صلات و هبات و جوائز او بهره مند مي شدند. گاهي بسته هاي خرما درب خانه آنها مي برد و آن محصول مزرعه عين زياد بود كه موقوفه خاندان و فاميلي او بوده است.

يك روز يكي از غلامان در اولين برخورد دعا كرد امام صادق عليه السلام هزار دينار به او اكرام فرمود - مهياي سفر مصر شد گفت من عيالبارم بايد خرج سفر بسيار داشته باشم مخارج خاندان او را داد و با تجار روانه مصر كرد - چون نزديك آن شهر رسيدند مردم او را استقبال نمودند و اموال او را به قيمت خوبي خريدند به مدينه برگشت و وارد بر امام صادق عليه السلام شد در حالي كه با او دو كيسه هزار ديناري بود عرض كرد يابن رسول الله اين منافع سفر تجارت است حضرت از كيفيت مال التجاره و طريقه معامله آن پرسيد آنگاه همان كيسه هزار ديناري خود را برداشت فرمود من منافع معامله را نمي خواهم آن از تو باشد آن غلام صاحب هزار دينار از بركت دعاي امام شد.

امام صادق عليه السلام مي خواست كار و كوشش، تجارت و كسب را به كسان اطراف خود بياموزد و لذا به آنها سرمايه مي داد كه بروند كار كنند از منافع آنها استفاده نمايند و از بيكاري و تن پروري و تنبلي كه عرب بخصوص داشت آنها را به كار و كوشش وادار سازد و كسب حلال و تجارت و پيشه را به آنها بياموزد.