دلايل تاريخي امامت حضرت صادق


وقتي صفحات كتب تاريخ را ورق بزنيم مي بينيم بحث امامت از زمان خود پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم حتي از آغاز دعوت بشر به دين اسلام در دامنه كوه صفا مقرون به اعلام نبوت بوده زيرا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود اي اقارب و خويشاوندان و اعمام و اقوام من از طرف خداي خالق عالميان برگزيده و منصوب و مأمور به دعوت شما هستم هر كس بگويد كلمه لا اله الا الله را و ايمان به خداي يگانه آورد رستگار است و هر كس مرا در اين دعوت الهي كمك و معاونت و حمايت و معاضدت نمايد او وزير و خليفه و جانشين من خواهد بود و در آن صحنه دعوت با آنكه علي بن ابيطالب عليه السلام تازه بالغ بود در حضور پدرش برخاست گفت من تو را به ياري خداي عالم كمك و ياري مي كنم و دست از فرمان تو نمي كشم و چشم بر حكم و گوش بر فرمان تو دارم همانجا ابولهب
بر اين سخن كه تراوش ايمان كامل بود لبخندي زد و به ابوطالب گفت از اين تاريخ بايد به اطاعت پسرت درآئي - و اين ولايت و وصايت و خلافت و وزارت مقرون به دعوت نبوت بوده است پس از پيغمبر هم از نقطه نظر اهميت موضوع نخستين مسئله مورد بحث و اختلاف همين خلافت و امامت بود كه با سابقه 81 روز قبل از آن در غدير خم قريب يكصد و هفتاد هزار نفر ابلاغ خلافت او را شنيدند لغت را تعبير تأويل كردند گفتند ولي به معني دوست است و اين كلمه مفهوم ذات و مراتب دارد و با القاء شبهه مقام را به غصب تصرف نمودند «و بحث اختلاف خلافت و امامت از بزرگترين و عميق ترين مسائل تاريخي اسلام است» كه روي اين موضوع چه خونها كه ريخته شد و چه اموالي كه به نهب و غارت برده شد و چه فاميلها كه تبعيد و متواري و مقتول گرديدند - تا خلافت به دو صورت تعبير شد يكي رياست اجتماعي و عرفي و ديگر رياست روحاني و علمي كه اولي را جاه طلبان براي سلطه بر جان و مال مردم به دست گرفتند و دومي پس از اثبات حقيقت خلافت و امامت در حق خاندان عترت بعد از كشته شدن سيدالشهداء حق مطلق و ثابت خاندان او گرديد و دوست و دشمن به اين حقيقت اعتراف كردند كه «ذريه حسين بن علي عليه السلام اعلم و احق به رياست روحاني و پيشوائي معنوي خلق مي باشند» و علماء و دانشمندان بزرگ به پيروي اين عقيده دست به دست منابع و مآخذ عقيده به امامت را به عصر معاصر و نسل كنوني سپرده اند.