پذيرائي از مهمان


در كافي از ابن يعفور روايت مي كند كه گفت در خدمت امام صادق عليه السلام بودم مهماني بر او وارد شد مردي برخاست كه خدمت كند و كاري انجام دهد امام عليه السلام او را منع فرمود و خود شخصا برخاست به كار پذيرائي مهمان پرداخت و گفت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود مهمان نبايد در منزل ميزبان به كاري قيام كند.

كليني از عبدالاعلي روايت كرده كه گفت وقتي در خدمت امام جعفرصادق عليه السلام بوديم غذا مي خورديم حضرت به جاريه خود فرمود غذاي مخصوص مرا نياوردي او رفت قدحي آورد كه در آن سركه بود و روغ زيت و به ما هم مرحمت كرد و خورديم.

در كافي از مسمع بن عبدالملك روايت شده كه او گفت وقتي در خدمت امام صادق عليه السلام در مني بوديم پيش روي ما انگوري بود كه آن را مي خورديم سائلي آمد از آن حضرت سؤال كرد آن حضرت خوشه انگوري به او عطا فرمود سائل گفت من حاجتي به انگور ندارم اگر درهم داري بده آن حضرت فرمود كه خدا وسعت دهد بر تو آن سائل برفت و برگشت گفت خوشه انگور را بده آن حضرت چيزي به او نداد پس سائلي ديگر آمد آن حضرت
سه دانه انگور گرفت و به وي داد او سه دانه انگور را گرفت و گفت حمد پروردگار عالميان را كه رزقي به من عطا فرمود حضرت صادق عليه السلام فرمود به جاي صبر كن و يك مشت انگور به قدري كه دستش مي گرفت به آن سائل داد باز گرفت و شكر خداي را كرد باز امام فرمود بايست و به غلامش گفت از دراهم چيزي موجود است عرض كرد بيست درهم دارم آن حضرت درهم را گرفت به وي داد او درهم را گرفت و شكر خدا را نمود و زبان به حمد و ثناي الهي نمود - باز امام عليه السلام فرمود صبر كن و پيراهني بر تن داشت آن را بيرون آورد به وي داد - فرمود آن را بر تن كن گرفت و بوسيد و پوشيد و گفت يا اباعبدالله حمد خداي را كه مرا پوشاندي جزاك الله خيرا و برفت مسمع گفت ما گمان مي كرديم اگر آن سائل دعا نكرده بود در حق آن حضرت پيوسته اكرام خود را بر او مي افزود زيرا در هر مرتبه كه اسم خداي را مي برد باز هم به او عطا مي فرمود.

اين بخششها و اكرام و انعام براي خدا بود نه براي خود و هر قدر بيشتر نام خدا را مي شنيد به پاس احترام نام خداي عالم هر چه بيشتر مي شنيد بيشتر اكرام و انعام مي فرمود و به آن سائلي كه شكر خدا را نمي كرد اعتنا نكرد و او را عطائي نمي نمود و به آن ديگري كه به چيزي كم سپاس و شكر خداي را مي نمود بر اعطاي خود به احترام نام خدا مي افزود و اين از فرط معرفت به حق تعالي است و به خاطر دوستي حق و ارشاد انكار به سوي توحيد بوده است.