عصر امام جعفرصادق


آفتاب اسلام زماني پرتوافكن شد كه دو ابرقدرت روم و ايران با هم بر سر حكومت جهان رقابت مي كردند آن چنان كه امروز دو ابرقدرت آمريكا و روسيه در رقابت هستند.

آن روز كار به جائي كشيد كه علوم مادي و فلسفه يوناني به صحنه آمد و بر تشتت افكار مسلمين كمك شايان نمود منطق ارسطو - روش گفت و شنيد را عوض كرد - فلسفه يونان افكار را دگرگون ساخت و حاصل آن اين شد كه گفتند علم با دين مغايرت دارد كه سخنان امروز مكتبهاي مادي از همان روزها سرچشمه گرفته مطلب تازه ندارند آنها مي گفتند علم و دين در تضاد است - مذاهب و مكاتب تئوري ها و نظرات مردم آن روز يونان و رم بود اختلافات افكار از همان نظرات پديد آمد و قريب 80 مذهب و مكتب دعوي داشتند - و تئوري هاي خود را به جهانيان دادند كه هيچ يك مقبول همه قرار نگرفت.

از خدمات برجسته امام صادق عليه السلام اين بود كه همه را به جاي خود نشاند و با منطق مستدل آسماني و با برهان علمي و از روي مباني صحيح علم و عقل و خرد بر همه ثابت نمود كه علم با دين دو حقيقت نيست و تضاد ندارد و مغايرتي در عمل پيدا نمي كند بلكه علم و دين مؤيد يكديگر هستند.

علم پرده ها را بالا مي زند حقايق را كشف مي كند و وجود دين را بر بشر اثبات مي نمايد - دين يعني برنامه زندگي سالم موفقيت آميز - دين به علم شناخته مي شود دين بي علم قشري است و دين بي علم تاريكي و مادي است (به رساله علم و دين نويسنده مراجعه شود).

امام صادق عليه السلام ثابت فرمود كه علم مطلق شناخت است و بدون شناخت و معرفت دين پذيرفته نيست به همين منطق اصول دين اسلام استدلالي و منطقي و اجتهادي و تحليلي است ادراك اصول دين بدون تعمق و هضم پذيرفته نيست توحيد نبوت و عدل معاد امامت بايد محتواي آن براي مسلمان قابل هضم باشد.

فلسفه و علوم طبيعي و رياضي و هندسي و عقلي و منطقي نه تنها با دين اسلام مخالفت و تضادي ندارد بلكه ضرورت پيوستگي دارد مانند شناخت قبله كه محتاج تاريخ و جغرافيا و رياضيات و هندسه است و با ندانستن اين علم شناخت قبله در اطراف دنيا مشكل مي نمايد.

دين و علم با هم پيوسته و متلازم يكديگرند - امام صادق (ع) به همين جهات در همان عصر كه علما را از فلسفه پرهيز مي كردند امام صادق (ع) روش عقايد را براساس منطق و
فلسفه ملل و نحل درس مي داد. علماي مسيحي در مجمع علمي پادشاهي لندن در چند قرن پيش گفتند دين مانع تحقيقات علمي نيست و امام جعفرصادق (ع) در نيمه اول قرن دوم مدرسه تحقيقات علمي و انتقادات را آزاد اعلام فرمود و بنيان نهاد و تا هر كس هر عقيده اي دارد روي آن بحث كند و دين و حقايق بهتر شناخته شود.

آن حضرت با همه فرق اسلام و مكتب هاي جهاني در كمال آزادي مناظره محبت آميز داشت كه با مردم دنياي العصر حقايق را كشف كنند و از بن بست ها بگذرند و پيشرفت علمي يابند.

امام با استدلال علمي و منطقي از راه تاكتيك خود فرقه ها و مكتبي ها با دليل و برهان نقص عقايد آنها را ثابت مي فرمود و كمال دين اسلام را به آنها معرفي مي كرد.

در همان عصر امام صادق (ع) با رهبانيت و گوشه گيري و انزوا به مخالفت برخواست و فرمود انسان نمي تواند حساب خود را از حساب جامعه جدا نمايد زيرا انسان مدني بالطبع است و مدني بودن ملازمه دارد كه با جمع باشد و حوايج خود را با يكديگر برآورند و معاش اجتماعي را تأمين نمايند.

امام صادق عليه السلام فرمود پيغمبر خدا فرموده هر كس كل بر جامعه باشد خدا و ملائكه او را لعنت مي كند و رهبانيت تحميل بر جامعه از جهت معاش و زندگي است.

در آن روزها كه اختراعات نشده بود يك جمع كمتر از ششصد نفر نمي توانستند حوائج يكديگر را برآورند زيرا ششصد نوع كار بايد انجام شود تا يك انسان بتواند زيست كند و زندگي اجتماعي داشته باشد و امروز با اين همه اختراعات بايد ششصد هزار نفر كار كنند تا يك نفر بتواند با آزادي زندگي نمايند.

اسلام مي گويد - ليس للانسان الا ما سعي آدمي از سعي و عمل جدا نيست و حاصل زندگي نتيجه سعي و عمل است كه نتيجه اش رفاه زندگي در اين دنيا و تجسم اعمال در آخرت است.

با اين مقدمه بدين نتيجه رسيديم كه علم و دين از هم نمي تواند جدا باشد هر دو سازنده و پردازنده يكديگر و به كمال رساننده آدمي است اين دو يك حقيقت است كه در دو مرحله تجلي مي نمايد و پرده هاي ابهام را بالا مي زند.

امام صادق (ع) درباره جزء لايتجزي ذي مقراطيس فرمود اين درست است كه هر جمعي را بايد تجزيه به جزء نمود و آثار اجزا را شناخت ولي بايد بر آن افزود كه اثر جزء يك اثر است و چون با هم جمع شود اثر ثانوي هم دارد مثلا باران قطراتي است كه درياها به وجود مي آورد اما طوفان ها و نهنگ ها از قطره پديد نمي آيد يا مثلا روح خلاقيت از مجموعه انسان حاصل مي شود نه از اعضاء اجزاء و احشاء و امعاء هر يك از اجزاء اثري دارد و در جمع اثر ثانوي به وجود مي آورد.

باري چون دنياي علم پهناور است و يك انسان نمي تواند به همه ابعاد علم راه يابد بايد جنبه تخصصي را پي گيري كرد لذا وقتي از امام صادق عليه السلام مي پرسند داناي مطلق
كيست فرمود داناي مطلق فقط خداوند است زيرا اوليت و ابديت از او است و خالق همه اشياء او است و موثر در همه ي اجزا فردي و تركيبي او است پس داناي مطلق او است و بشر محدود به زمان و مكان و دانش جزئي است و دانش هر كسي نسبي است.

از امام صادق (ع) پرسيدند آيا انسان از علم غني و بي نيازي پيدا مي كند؟

فرمود: نه - غني مطلق خداوند است و هر فرد همين كه از جهل رهائي يابد غني مي شود اما غنا انتهائي ندارد و علم حدي ندارد و فوق كل ذي علم عليم بالاتر از هر دانش را دانش ديگري است كه دست يك فرد به همه آنها نمي رسد - و دانش هر فردي نسبي است با همه ابعادش از نظر محيط استعداد - خوراك - جو - خانواده و زمان و مكان و لياقت و ظرفيت همه در كسب علم مؤثر است.

آنچه از مكتب جعفري و دانش و بينش آن به دست مي آيد اين است كه امام جعفرصادق (ع) در تمام اين مدت و اين كميت و كيفيت نفرموده من چنين مي گويم و نظرم و تئوري من اين است.

بلكه فرموده من از پدرم شنيدم و او از پدرش نقل كرد و او از پدرش تا پيغمبر خدا و زبان وحي رسيد پس منبع اين همه علوم وحي و افاضات اشراقيه الهيه است كه به وسيله پاكترين نفوس تربيت شده و مصون از خطا پيروان خود كه بهترين امت هستند آموختند كنتم خير امه اخرجت للناس لذا در زيارت جامعه هم مي خوانيم كه شما اهل بيت خزينه دار علوم الهي و نگهبان علم و ناشران علم و مدرسين علم و حامل علم و عالم به علم و عامل به علم تعليمي وحي هستيد.

از امتيازات مكتب جعفري اين است كه علم را با عمل و تقوي را با فضل و فضيلت آميخته و آموخته است او وارث علوم اولين و آخرين از انبياء و مرسلين بود و مكتبي را در دنيا نمي شناسيم كه مانند مكتب جعفري حاوي اين همه علوم و اين همه فضيلت و تقوي باشد.

كتابي كه از لحاظ خوانندگان مي گذرد در سه قسمت نشر يافته است.

1- بخش نخست آن از خاندان عترت و اصل و ريشه و حسب و نسب و شخصيت و منش و عقيدت و روش سخنان آنها به ميان آمده.

2- بخش دوم مقام رهبري و تربيت نفوس و تأسيس مكتب تشيع و تحكيم اركان مكتب و تأليف و تصنيف و موضع گيري و معارضه با مذاهب و فرقه هاي ديگر مدعي اسلام و مبارزه با عقايد انحرافي و تعيين نقطه هاي انحراف و معالجه امراض دروني و بيروني كه شمه اي از آن در متن شرح داده شده است و در كتاب طب الصادق نيز شرح داده شده.

بخش سوم اين كتاب مدرسه جعفري و انطباق علم و دين و قرآن و علوم جهاني و مباني تمدن دنيا و مدنيت اسلامي براساس مكتب جعفري و تعليم دانش و بينش از الفباي علم تا آخرين حد تصور عقل و علم و دين در محدود عالم ملك كه از هم جدا شدني و قابل تفكيك نيست و بلكه هر يك مؤيد ديگري مي باشد و رابطه انسان با علم و ارتباط عملي علم در
خارج با دين و تربيت بيش از بيست هزار دانشمند متفكر و متعمق و متخصص از اين مكتب در جهان علم و بشريت چشمگير است و اميد است مصلحين دنيا و دانشگاه سازهاي جهان بدون غرض و مرض اين لوحه افتخار را مدل و الگوي سازندگي خود قرار دهند و براساس اين روش و ارتباط عملي آن با دانش و بينش و افكار عمومي پي ريزي نمايند - اين سطور را براي جلب توجه افكار دانشمندان نوشتم اين اثر در سنين 75 تجارب علمي و ممارست در كار درس و بحث و تحقيق است اميدوارم به فضل الهي مورد قبول و مقبول درگاه امام صادق كاشف حقايق قرار گيرد و نشر اين كتاب را براي خدمت به فرهنگ جمهوري اسلامي به عهده آقايان محمد و يحيي عالمگير موسسين نشر محمد و انتشارات گنجينه واگذار نمودم تا در رهگذر معارف ديني خدمتي بسزا به جامعه مسلمين نموده باشند.

والسلام علي من اتبع الهدي

شوال 1401