نمونه هائي از كلمات حكمت آميز امام صادق


اين عبارات را ما نقل به معني مي كنيم كه قريب بدين مضمون است؟

1- كفي بخشية الله علما و كفي باالاغترار جهلا - خضوع و خشوع به حق نماينده علم و غرور نشانه جهالت است.

2- المؤمن يداري و لا يماري - مؤمن مدارا مي كند ولي تلخي و گزندي نمي رساند.

3- من لم يرض بصديقه الابايثاره علي نفسه دام سخطه - كسي كه راضي نباشد دوستش ايثار كند سخطش هميشگي است نشانه ي دوستي آن است كه ايثار كند و ديگران را بر خود مقدم دارد.

4- من لم يتفقد النقص في نفسه دام نقصه و من دام نقصه فالموت خير له

كسي كه معايب خود را برطرف نسازد هميشه در نقص است و مرگ بهتر از زندگاني ناقص است.

5- لا تفتش الناس فتبقي بلاصديق - مردم را بازرسي مكن تا دوستان باقي بمانند.

6- من اذنب من غير عمد كان للعفو اهلا- گناه جاهلانه شايسته بخشش است.

7- من لا حي الرجال ذهبت مرؤته - كسي با رجال بزرگ مواجه شود مردانگي او به خطر افتد يعني در مقابل بزرگان كوچك مي گردد.

8- الخشية ميراث العلم و العلم شعاع المعرفة و قلب الايمان و من حرم الخشيه لا يكون عالما و ان شق الشعرفي متشابهات العلم.


تواضع ميراث علم است و علم شعاع معرفت است كه نور ايمان او قلب را روشن مي سازد هر كس تواضع نداشته باشد دانشمند نيست اگر چه مو را از هم بشكافد.

9- ان من اجاب عن كل ما يسأل لمجنون - آن كس كه هر سؤال را بخواهد جواب دهد ديوانه است زيرا هيچكس به همه علوم واقف نمي گردد.

10- من استوي يوماه فهو مغبون و كان يوم الذي هو فيه خيرا من امسه الذي ارتحل عنه فهو مغبوط هر كس دو روزش مثل هم باشد زيان كرده و آن كس كه روزش بهتر از گذشته باشد غبطه به گذشته مي خورد.

11- خمسة لا ينامون الهام بدم يسفكه و ذوالمال الكثير لا امين له و القائل في الناس الزور و البهتان عن عرض من الدنيا يناله و المأخوذ بالمال الكثير و لا مال له و الجيب حبيبا يتوقع فراقه پنج كس را خواب نمي برد كسي كه بخواهد خوني را بريزد - توانگري كه اميني براي حفظ مالش نداشته باشد - كسي كه به مردم زور بگويد كسي كه بهتان به عرض و ناموسش زنند - كسي كه مال زيادي بدستش افتد - دوستي كه از دوستش توقع جدائي نمايد - اثر وضعي اين تخلفات بي خوابي و ناراحتي نفس مرتكب عمل است كه خود و ديگران را ناراحت نمايد.

12- العافية نعمة بعجز الشكر عنها - عافيت و سلامت نعمتي است كه انسان عاجز از شكرانه آن است.

13- افضل الصدقة ابراد كبد حرا - بهترين خدمت به خلق گره گشائي و سرد نمودن دل سوخته است.

14- وجدت علم الناس كلهم في اربعة اولها - ان تعرف ربك و الثاني ان تعرف ما صنع بك و الثالث ان تعرف ما اراد منك و الرابع ان تعرف ما يخرجك من دينك فرمود همه علوم مردم را در چهارچيز يافتم - اول آنكه خداشناس باشي - دوم آنكه بداني چه مي كني - سوم آنكه كاري كه اراده انجام آن را داري بداني چه نتيجه مي دهد - چهارم بداني چه عواملي تو را از دين خارج مي كند.

15- المعروف ابتداء فاما ما اعطيته بعد المسأله فانما كافية بما بذل لك وجهه ابتدا كردن به كار خير نيكوتر است زيرا آنچه بعد از طلب بخشيده شود با ريختن آبروي مسائل مساوي است.

16- خمس هن كما اقول ليست لبخيل راحة و لا لحسود لذة و لا لملول وفاء
و لا لكذاب مرؤة و لا يسود سفيه پنج كس اين طور است كه مي گويم بخيل راحتي ندارد - حسود لذت نمي برد - ملول وفاداري ندارد - دروغ گو مردانگي و مروت ندارد - ديوانه سود نمي رساند.

17- المن يهدم الصنيعه - منت نهادن بنيان نيكوئي را منهدم مي سازد.

18- من لم يكن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم يكن له قرين مرشد استمكن عدوه من عنقه كسي كه قلب و عقلش او را موعظه نكند و تمايلاتش او را زجر ندهد و حوادث او را بر خير بيدار نسازد و هم نشيني ارشاد كننده نداشته باشد دشمنش از دنبال او روان است.

19- اذا فشت اربعه ظهرت اربعة اذا فشا الزنا ظهرت الزلازل و اذا امسكت الزكاة هلكت الماشيه و اذا جار الحاكم في القضاء امسك المطر من السماء و اذا حضرت الذمه نصر المشركون علي المسلمين هر گاه چهار چيز فاش شد چهار چيز ظاهر مي گردد يعني چهار عيب بزرگ اجتماعي مولود چهار رذيلت است كه شيوع يابد - وقتي زنا علني و افشا گرديد زلزله ظاهر مي گردد - وقتي زكوة مال را ندادند حيوانات آفت ديده هلاك مي شوند - وقتي قاضي بستم حكم نمود آسمان باران نمي بارد - وقتي ذمه ها زياد شد مشركين بر مسلمين ظفر خواهند يافت.

20- من التواضع ان تسلم علي من لقيت از آثار تواضع و فروتني اين است هر كس را ملاقات نمائي سلام كني.

21- ان الصبر و البر و الحلم و حسن الخلق من اخلاق الانبياء بردباري نيكوكاري شكيبائي - خوش رفتاري از مكارم انبياء مي باشد خود را به اخلاق آنها درآوريد.

22- مجاملة الناس ثلث العقل - مردم داري نمونه يك سوم عقل است.

23- اربعة تذهب ضياعا - الاكل بعد الشبع - و السراج في القمر و الزرع في السبخة و الصنيعه عند غير اهلها - چهار چيز است كه فروغي ندارد - خوردن پس از سيري - چراغ در قبال ماه - كشت در زمين شوره زار - هنرنمائي نزد بي هنران.

24- لن يهلك امرء عن مشورة - هيچ مردي در مشورت زيان و خسران و هلاكت نمي بيند.

25- مطلوب الناس في الدنيا الفانيه اربعه الغني و الدعه و قلة الاهتمام و العز اما الغني فهو موجود في القناعه - فمن طلبه في كثرة المال لم يجدها - و اما قلة الاهتمام فموجود في قلة الشغل فمن طلبها مع كثرته لم يجدها و اما العز فموجود
في خدمة الخالق فمن طلبه في خدمة المخلوق لم يجده - چهار چيز در دنياي فاني مطلوب همه است - غني و بي نيازي -(دعه) خودنمائي - كم كاري - عزت اما غني در قناعت نهفته است اگر كسي در كثرت مال جستجو كند پيدا نمي كند - شهرت و بلند آوازگي در خدمت واقعي به خلق است در ريا و سمعه يافت نمي شود - كم كاري در كم شغلي است كسي كه زياده طلبي كند نمي يابد - عزت در خدمت خالق است و در خدمت خلق عزت نيست.

براي خدا كار كنيد تا عزيز شويد و براي خلق خدمت كنيد به قصد قربت الهي تا گرامي و محبوب گرديد يعني به خلق براي رضاي خالق خدمت كنيد.

26- من حب الرحل دينه حبه اخوانه - هر كس دينش را دوست دارد برادران ديني را هم دوست دارد زيرا وجه مشترك بين او و برادران ديني در نفع و ضرر مالي و جاني بسيار است اما اساس دوستي دين است.

27- ثلاثة من عاداهم ذل الوالد و السلطان و الغريم - دشمني با سه كس ذلت آميز است با پدر با پادشاه و با طلبكار.

28- شرف المؤمن صلاته بالليل و عزه كف الاذي عن الناس - شرف مؤمن به نماز شب است و عزت او در خودداري از اذيت به مردم قلما - قدما - لسانا.

29- تقربوا الي الله بمواساة اخوانكم - با مواسات و برادري و برابري در مال و جان به خدا نزديك شويد.

30- ضمنت لمن اقتصد الايفتقر - ضمانت مي كنم براي مقتصد و ميانه رو كه فقير نشو.

31- من ابتدأ بعمل في غير وقته كان بلوغه في غير حينه - هر كس عمل و كاري را پيش از وقت معين انجام داد بلوغش قبل از وقت بلوغ رسيده است يعني زودتر رشد عقلي پيدا كرده.

32- الرجال ثلاثة رجل بماله و رجل بجاهه و رجل بلسانه و هو افضل الثلاثه مردانگي به سه چيز است: به مال - به مقام - به زبان كه فصاحت و بلاغت در خوش زباني بهتر از آن دو مي باشد و انسانيت در سايه زبان نهفته است.

33- اصبر علي اعداء النعم فانك لن تكافي من عصي الله فيك - بر دشمن نعم الهي صبر و بردباري نشان ده چه درباره آن نمي تواني عصياني نشان دهي زيرا از حيطه ي علم و قدرت و سلطه و شكر تو هم خارج است چه جاي آنكه كسر يا اضافه نمائي.


34- من رضي القضاء اتي عليه القضاء و هو ما جور و من سخط القضاء اتي عليه القضاء و احبط الله عمله - كسي كه راضي به قضاي الهي باشد همان حكم كه به نفع و مصلحت اوست جاري مي گردد و اجر و ثوابي هم در قبول و استقبال آن دارد و اگر سخط و غضب كرد و ناراضي شد همان حكم ابلاغ مي شود و عملش هم فاسد مي گردد اجر و ثوابي هم ندارد -



آنچه نصيب است همان مي دهند

گر نستاني به ستم مي دهند



35- تهادوا تحابوا - فان الهدية تذهب بالضغائن - براي هم هدايا و تحف و تعارفي بفرستيد كه هدايا كينه ها را از ميان برمي دارد.

36- ما عبدالله بافضل من الصمت و المشي الي بيته -هيچ عبادتي بهتر از سكوت و رفتن به سوي خانه و يا خانه نشيني «در تحولات و انقلابات و براي تقيه» نيست.

38- انهاك عن خصلتين فيها هلك الرجال - ان تدين الله بالباطل او تفتي الناس بما لا تعلم - شما را (روي سخن به اصحاب و شاگردان و خطاب به عموم) از دو كار ناپسند كه موجب هلاكت است منع مي كنم و باز مي دارم - اول از اينكه دين و مذهب باطلي را اتخاذ كنيد - دوم از آنكه فتوي دهيد به آنچه نمي دانيد - از اين دو كار بسيار پرهيز نمائيد.

38- من حقيقة الايمان ان تؤثر الحق و ان ضرك علي الباطل و ان نفعك و الا يجوز منطقك عملك - از حقيقت ايمان اين است اثر حقي بر آن باقي گذاري - اگر چه به ضرر خودت باشد و گرنه منطق تو همان عمل تو است - مرد مؤمن حقيقت را بر نفع و ضرر خود ترجيح مي دهد.

39- حرم المريض خصلتين و لزمته خصلتان - حرم القناعه فافتقد الراحه و حرم الرضا فافتقد اليقين - براي مريض دو كار حرام و دو كاز لازم است - قناعت حرام است كه استراحت را مي برد - رضا حرام است كه يقين را مي برد (منظور از رضا بي اعتنائي به مرض است).

40- مع التثبيت تكون السلامه و مع العجل تكون الندامه - در تثبيت رأي و عقيده سلامتي است و در شتابزردگي پشيماني است.

41- ان احق الناس ان يتمني للناس الغني البخلاء لان الناس اذا استغنوا كفوا عن اموالهم - شايسته ترين مردمي كه آرزوي بي نيازي مي كند بخيلانند زيرا آن مردم وقتي بي نياز شدند بخل نمي ورزند.


و احق الناس ان يتمني للناس الصلاح اهل العيوب لان الناس اذا صلحوا كفوا عن تتبع عيوب الناس.

شايسته ترين مردمي كه آرزوي اصلاح عيوب مردم مي نمايند صاحبان مفاسد اخلاقي هستند زيرا وقتي عيب خودشان اصلاح شد ديگر در عيب گيري ديگران و تهمت و افترا و كذب و بهت و زورگويي نمي پردازند.

و احق الناس ان يتمني للناس الحلم اهل السفة الذين يحتاجون الي ان يغضي عن سفهم.

شايسته ترين مردمي كه آرزوي حلم و بردباري مي كنند سبك مغزان هستند زيرا آنها بيش از همه محتاجند به اينكه از كارهاي سفيهانه ايشان چشم پوشي شود.

فاصبح اهل البخل يتمنون فقر الناس - و اصبح اهل العيب يتمنون معايب الناس و اصبح اهل السفة يتمنون سفه الناس.

هر صبحگاه مردم بخيل براي همه خلق تقاضاي فقر و فاقه دارند و اهل عيب براي همه عيب گيري مي كنند و اهل سفاعت همه را چون خود خواهند.

و في الفقر حاجة الي البخيل و في الفساد طلب عورة اهل العيوب و في السفه المكافات بالذنوب.

رفع فقر محتاج امساك است - رفع فساد محتاج به چشم پوشي از عيوب است سفه «ناداني نابردباري - بدخوئي» به كيفر گناه محتاج است.

42- ان الثواب علي قدر العقل - ثواب هر عمل به اندازه مقدار عقل عامل داده مي شود.

43- اكمل الناس عقلا احسنهم خلقا - عاقلترين مردم خوش اخلاق ترين آنهاست.

44- دعامة الانسان العقل - معرفت و مشخص انسان عقل اوست.

45- كثرة النظر في العلم تفتح العقل - مطالعه و تحقيق و تتبع در علوم كليد عقل و خرد است.

46- ان شئت ان تكرم فلن تكبرو ان شئت ان تهان فاخشن - اگر مي خواهي گرامي شوي تكبر مكن و اگر مي خواهي اهانت بيني خشونت كن.

47- من فرط تورط و من خاف العاقبة تثبت عن الدخول فيما لايعلم - كسي كه افراط كرد به ورطه خفت مي افتد و كسي كه مال انديش شد از دخول كاري كه نمي داند خودداري مي كند.


48- من هجم علي امر بغير علم جدع انف نفسه - كسي كه در امري جاهلانه وارد شد در هتك احترام و هلاك نفس خود كشيده است.

49- العامل علي غير بصيرة كالسائر علي غير الطريق لا تزيده سرعة السير الا بعدا كسي كه راهي را جاهلانه برود مانند كسي است كه در غير شاهراه مقصود وارد شود و سرعت سير در اين راه نه تنها به هدف نمي رساند بلكه دورتر از مقصود مي نمايد.

50- كمال العقل في الثلاثه التواضع لله و حسن اليقين و الصمت الامن خير كمال عقل در سه چيز است فروتني در پيشگاه خدا - حسن يقين - سكوت مگر براي امر خيري.

51- الجهل في ثلاث الكبر و شدت المراء و الجهل بالله - ناداني در سه چيز ظاهر مي گردد تكبر ورزيدن - خودفروشي كردن - بي معرفت به خدا بودن.

52- للصداقة خمسة شروط فمن كانت فيه فانسبوه اليها و من لم تكن فيه فلا تنسبوه الي شي ء منها.

و هي ان يكون زين صديقه زينة و سريرته له كعلانية و الا يغيره عليه مال و ان يراه اهلا لجميع مودته و لا يسلمه عند النكبات در صداقت و راستي پنج شرط نهفته است كه انسان منتسب به آن مي گردد و اگر آن شروط نباشد انسان انتساب به راستي پيدا نمي كند اول صداقت كه زينت او شود سر و آشكاري او يكسان گردد و تغييري در حال و مالش در راستي پيدا نمي شود مودت و دوستي او را نسبت به همه يكسان گردد تسليم نكبات نگردد.

53- اربع لاينبغي لشريف ان يأنف منها قيامه من مجلسة لابيه و خدمته لضيفه و قيامه لدابته و لوان له مئة عبد و خدمته لمن يتعلم منه - فرمود چهار چيز است كه شايسته نيست تعلل در آن - در مجلس پدر بدون اذن برخاستن و از خدمت او فرار كردن و در خدمت كردن به مهمان - رسيدگي به دواب و مركبهاي سواري نكردي اگر چه صد پيش خدمت هم داشته باشد و خدمت به معلم خود نمودن از واجبات قيام و اقدام بر آن است كه انسان مراقبت نمايد.

54- لا يتم المعروف الا بثلاثة بتعجيله و تصغيره و ستره - كار خوب تمام نمي شود مگر با شتاب در انجام آن و كوچك شمردن آن كه آسان انجام گيرد و پوشاندن آن از نظر ديگران كه زياد شبيه پيدا نكند.


55- ما كل من رأي شيئا قدر عليه و لا كل من قدر علي شي ء وفق له و لا كل من وفق له اصاب موضعا فاذا اجتمعت النية و المقدرة و التوفيق و لا اصابه فهناك العاده انسان به هر چيزي و هر كاري قادر نيست و اگر قادر شد معلوم نيست موفق در آن كار شود و اگر موفق شد معلوم نيست به هدف و مقصد اصلي برسد پس اگر نيت و قدرت و توفيق بر تمام كار و اصابت به هدف دست داد آن سعادت است.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد سعادت عواملي دارد كه چهار ركن شرط نيل به آن است.

56- اربعة اشياء القليل منها كثير - النار - العداوة - الفقر - المرض - چهار چيز است كه كم آن هم زياد است آتش يك اخگر آن مي سوزاند يك تپه آن هم مي سوزاند دشمن در خصومت كوچك آن هم بزرگ است كه گفته اند دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد فقر و تنگدستي كم آن هم زياد است كه:



با گرسنگي قوت پرهيز نمايد

افلاس عنان از كف تقوي بستاند



مرض و درد هم يك جزئي آن موجب ناراحتي مي شود.

57- صحبة عشرين يوما قرابة - كسي كه بيست روز همنشين باشد مانند خويش است.

58- من لم يستح عندالغيب و يرعو عند الشيب و يخشي الله بظهر الغيب فلا خير فيه فرمود كسي در پشت سر حيا نكند و رعايت ورع را در هنگام پيري ننمايد و از خدا نترسد و غيبت مردم را بنمايد خيري در او نيست.

59- من اكرمك فاكرمه و من استخف بك فاكرمك نفسك عنه - كسي كه تو را اكرام كرد اكرامش كن هر كس تحقيرت نمود بردباري كن و نفس خود را تكريم نما از گفتار او.

60- منع الجود سوءظن بالمعبود - خودداري از بخشش و انفاق سوءظن به خداي بخشنده است هر كس بداند كه آنچه دارد از خداوند است و او دستور داده ببخشيد و انعام و اكرام كنيد و از بخشش خودداري كرد ايمانش ناقص است.

61- ان عيال المرء اسراؤه فمن انعم عليه فليوسع علي اسرائه فان لم يفعل يوشك ان تزول تلك النعمة عنه - زن و فرزند و حتي حيوانات اهلي كه درخانه هستند اسير تو مي باشند هر كس نعمت را بر آنها توسعه دهد خداوند بر او افزون مي فرمايد و اگر تنگ بگيرد بيم آن داشته باشد كه نعمت از او زايل گردد.


62- ثلاثة لا يزيد الله بها المسلم - الا - عزا- الصفح عمن ظلمه و الاعطاء لمن حرمه و الصله لمن قطعه - سه چيز است كه براي مسلمان عزت آور است - گذشت از ظلمي كه به او شده بخشش به كسي كه او را محروم كرده است صله رحم به كسي كه قطع رحم نموده است.

63- المؤمن اذا غضب لم يخرجه غضبه عن حق و اذا رضي لم يدخله رضاه في باطل مؤمن اگر غضب كند از حق خارج نمي شود و اگر رضا دهد و تسليم شود در باطل رضا نمي دهد.

64- المكارم عشر- صدق الناس - و صدق اللسان - اداء الامانه و صلة الرحم و قري الضيف - اطعام السائل - و المكافاة علي الصنائع - و التذمم للجار و التدمم للصاحب و راسهن الحياء - فرمود مكارم اخلاقي ده خصلت است - به مردم راست بگويد- راستگو باشد - امانت را رد كند - صله رحم نمايد - ميزبان مهرباني باشد - سائل را اطعام كند - كه سر حلقه همه آنها حياء مي باشد - هر نيكي را به نيكي پاسخ دهد - ذمه و پيمان همسايه و مجاور آن را رعايت كند.

65- من صحة يقين المرء المسلم الا يرضي الناس بسخط الله و لا يلومهم علي لم يؤته الله فان الرزق لا يسوقه حرص حريص و لا يرده كراهة كاره و لوان احدكم فر من رزقه كما يفر من الموت لا دركه رزقه كما يدركه الموت - فرمود از دلايل صحت يقين مرد مسلمان اين است كه رضايت مردم را به سخط خدا ترجيح ندهد و راضي نشود مردم مغضوب حق شوند و از آنچه ندارد و خدا نداده ملول نشود كه رزق در حرص زدن حريص به دست نمي آيد و از كراهت كاره برنمي گيردد اگر يكي از شماها از رزق فرار كنيد مانند فرار از مرگ همان طور كه مرگ شما را در هر كجا باشيد خواهد گرفت رزق مقسوم هم هر كجا باشيد شما را درك مي كند.

66- اغني الغني الا تكون للحرص اسيرا - بهترين بي نيازي اين است كه اسير صفت حرص نشويد.

67- اياكم و المشارة فانها تورث المعره و تظهر العوره - بر تو باد كه با آدم بدخو رفيق نشوي كه تو را بدخو و بداخلاق و با عيب و ننگ نشان مي دهد.

68- لا تمار فيذهب لبهاؤك و لا تمزح فيجترء عليك - تلخي سخن بها و روشني مرد را مي برد و مزاح بسيار مردم را بر تو جري مي سازد.

69- لا تشعروا قلوبكم الاشتغال بما قدفات فتشغلوا اذهانكم عن الاستعداد لما لم يأت - دلهاي خود را مشغول كارهاي گذشته نكنيد و اذهان خود را در كارهاي آينده سير ندهيد بلكه از وقت و زمان استفاده نمائيد - كه فرصتي از شما فوت نشود.


70- المسجون من سجنته دنياه عن آخرته - زنداني كسي است كه اسير دنيا باشد و از آخرت بي خبر گردد.

71- لا تغتب فتغتب و لا تحفر لاخيك حفرة فتقع فيها فانك كما تدين تدان غيبت كسي را مكن تا غيبت تو را نكنند براي برادرت چاهي نكن كه خود در آن افتي بدان كه هر طور عمل كني با تو چنان خواهند كرد.

72- ان اعلم الناس بالله ارضاهم بقضاء الله - به درستي دانشمندترين مردم كسي است كه راضي به قضاي الهي باشد.

73- عجبت لمن يبخل بالدنيا و هي مقبلة عليه او يبخل عليها و هي مدبرة عنه فلا الانفاق مع الاقبال يضره و لا الامساك مع الادبار ينفعه - عجب دارم از كسي به مال دنيا بخل مي ورزد و استقبال آن را مي كند يا بخل مي ورزد از چيزي كه از او در گريز است فرمود انفاق ضرري باقبال چيزي نمي كند و امساك نفعي از ادبار آن ندارد - خلاصه آن است كه مال دنيا را اگر بخواهي يا نخواهي انفاق و بذل آن مفيد است و امساك و بخل آن مضر است.

74- ليس لحافن رأي و لا لملول صديق و لا لحسود غني و ليس بجازم من لم ينظر في العواقب و النظر في العواقب تلقيح القلوب - مرد كينه توز رأي مستقل ندارد آدم ملول صديق درستگو نيست - مرد حسود بي نياز نمي شود مرد حاضر بين عاقبت انديش نيست آخر بيني غير از آخر بيني است مال انديشي تلقيح قلوب است براي تكامل خود.

75- عليك بالسخاء و حسن الخلق فانهما يزينان الرجل كما تزين الواسط القلاده - بر تو باد به سخاوت و حسن خلق كه زينت مرد است همانطور كه گردن بند زينت زن است.

76- كم مغرور بما قد انعم الله عليه و كم من مستدرج يستر الله عليه و كم من مفتون بثناء الناس عليه - كمتر مغروري هست كه خداوند نعمت را بر او تمام كند و كمتر پرده دري هست كه خداوند پرده او را ندرد و كم فتنه انگيزي هست كه مردم به او دعا كنند.

77- العافية نعمة خفيه اذا وجدت نسيت و اذا فقدت ذكرت - عافيت نعمت پنهان الهي است كه هر كس واجد آن است فراموش مي كند و اگر فاقد آن شد به ياد آن مي افتد.


78- ثلاثة من السعاده الزوجة المواتيه و الولد البار و الرجل يرزق معيشته يغدو علي اصلاحها و يروح الي عياله - زني نيكوكار و فرزندان خوبي كه باقيات صالحات باشند و مردي كه در معيشت خود نظر اصلاحي از جهت حلال بودن داشته باشد و بر زن و فرزندش وسعت دهد - اين ها اسباب سعادت است.

79- النوم راحة للجسد - و النطق راحة للروح - و السكوت راحة للعقل فرمود خواب راحت بدن است - نطق و تكلم راحت روح است و سكوت راحت عقل است.

80- الشئوم في ثلاثة في المرأة و الدابة و الدار فاما الشئوم في المرأة مكررة صداقها و عقوق زوجها - و اما الدابة فسوء خلقها و منعها ظهرها و اما الدار فضيق ساحتها و شر جيرانها و كثرة عيوبها - بدبختي در سه چيز است - در زني و حيوان اهلي و خانه اما زن اگر صداقش زياد تمكينش كم باشد كه عاق شوهر شود - اما حيوان اگر تندرو باشد كه نگذارد باري بارش كنند- اما خانه تنگ بد همسايه كه عيوب بسياري داشته اين ها عوامل بدبختي است.

81- لا تسم الرجل صديقا سمة معرفة حتي تختبره بثلاثة تغضبه فتنظر غضبه يخرجه من الحق الي الباطل و عند الدينار و الدرهم - و حتي تسافر معه فرمود هيچكس را نمي توان دوست و صديق و رفيق خواند مگر پس از آنكه او را به سه چيز امتحان كني ببيني در غضب چگونه است اگر از طريق حق خارج نشد و درگذشت از درهم و دينار گذشت و در مسافرت با او اگر رعايت عدالت و انصاف را نمود - آن وقت او را مي توان دوست صديق شناخت.

82- من الجور قول الركب للراجل الطريق - يكي از انواع جور و جفا اين است كه سواره از پياده رو راه بخواهد - بايد به آهستگي بگذرد تا پياده رد شود آن وقت او به راه برود.

83- كم من نعمة الله عزوجل علي عبده في غير عمله و كم من مؤمل املاء و الخيار في غيره و كم من ساع الي حتفه و هو مبطي عن حظه.

84- و قيل له: اي الخصال بالمرء اجمل؟ فقال وقار بلامها به وسماح بلا طلب مكافاة و تشاغل بغير متاع الدنيا - پرسيدند براي مرد چه خصلتي بهتر است فرمود وقار بدون آنكه موجب ترس ديگري شود- گذشت بدون آنكه خود را طلبكار جبران
آن بداند - اشتغال بغير كار دنيا - يعني كاري كه براي خدمت به خلق در رضاي خالق و براي آخرت باشد.

85- كم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طويلا و كم من لذة قد اورثت حزنا طويلا اندكي صبر و بردباري مدتها فرح و انبساط طولاني در بردارد و اندكي لذت شهوي متضمن يك حزن و ملال دامنه داري است.

86- من ظهر غضبه ظهر كيده و من قوي هواه ضعف حزمه - هر كس غضبش ظاهر شود كيد و مكرش هويدا گردد و هر كس هوي و دلخواهش قوت گيرد حزم و دور انديشي آن و ضعيف كم مي شود.

87- من لم يقدم الامتحان قبل الثقة و الثقة قبل الانس اورثت مودته ندما هر كس پيش از امتحان و اعتماد با كسي انس و دوستي بگيرد پشيمان مي گردد.

88- لا جهل اضر من العجب - ناداني زيان آورتر از خودستائي نيست.

89- تصافحوا فانها تذهب السخيمه - با هم مصافحه كنيد تا بدانديشي و بدبيني و خصومت را از بين ببرد.

90- اتق الله بعض التقي و ان قل ودع بينك و بين الله سطرا و ان رق از خدا بترسيد و پرهيزكار باشيد و بين خود و خدا را فاصله اي نبينيد مگر يك سطر و خط بسيار نازك كه فرمود نحن اقرب اليك من حبل الوريد



دوست نزديكتر از من بمن است

وين عجب تر كه من از وي دورم



چكنم با كه توان گفت كه دوست

در كنار من و من مهجورم



91- كثرة النظر بالحكمة تلقيح العقل - نگاه و دقت نظر در حكم الهي تلقيح عقل به رشد و كمال است هر چه بيشتر فكر كنيد بيشتر رشد عقل پيدا مي كنيد.

92- و سئل عن صفة العدل من الرجل فقال اذا غض طرفه عن المحارم و لسانه عن المآثم و كفه عن الظالم - پرسيدند نشانه عدل چيست فرمود اينكه مرد چشم از محرمات بپوشد و زبان از گناه ببندد و دست از جور و ستم باز دارد.

93- لحظ الانسان طرف من خبره - انسان مي تواند از كسي كه او را خبردار كند و مطلع نمايد طرفي ببندد يا آنكه انسان از نيكوئي خود طرفي بتواند ببندد.

94- المستبد برأيه موقوف علي مراحض الزلل - آدم مستيد و خود رأي در پرتگاهي
قرار دارد - كه با يك لغزشي او را به قعر نيستي فرومي برد.

95- من لم يسأل الله من فضله افتقر- كسي كه از خدا مسئلت نكند و احتياج خود را از خدا نخواهد فقير و محتاج مي گردد.

96- ان الدعا انفذ من السنان - دعا چون نيزه نفوذ مي كند و رساتر از غيره است.



تير دعا بقصد اجابت هدف كند

امروز اگر نگردد و روز دگر كند



97- التواصل بين الاخوان في الحضر التزاور في السفر التكاتب - عوامل تحكيم مباني دوستي در حضر به زيارت دوستان سفر رفته است.

98- جبلت القلوب علي حب من ينفعها و بغض من اضرها - دوست كسي است كه به او نفع رساند و ضرر از او دفع گرداند آدمي فطرتا نفع رساننده را دوست دارد و ضرر رساننده را دشمن مي دارد.

99- الدين غم بالليل و ذل بالنهار - قرض در روز آدم را شرمسار و شب مغموم مي سازد.

100- بروا آباءكم يبركم ابناءكم و غضوا عن نساء الناس تغض نساءكم فرمود به پدر و مادر نيكي كنيد تا فرزندان شما به شما نيكي كنند و چشم از زنان مردم بپوشيد تا مردم چشم از زنان شما بپوشند.

101- لا خير في صحبة من لم يرلك مثل الذي تري لنفسه - در مصاحبت كسي كه خيري در وجودش نيست و ديگران را مثل خود نمي خواهد خيري براي تو نيست يا آنكه كسي كه هر چه براي خود مي خواهد براي تو نخواهد مصاحبتش نفعي ندارد.

102- من لا يعرف لاحد الفضل فهو المعجب بنفسه - كسي كه براي ديگران فضيلتي قائل نشود او خود پسند است.

103- ليس من احد و ان ساعدته الامور بمستخلص نضارة عيش الا من خلال مكروه و من انتظر بمعالجة الفرصة مؤاجلة الاستقصاء سلبة الايام فرصته لان من شأن الايام السلب و سبيل الزمن الفوت - مي فرمايد هيچكس به عيش و نوش نمي رسد مگر پس از يك سختي و تعبي و كسي كه براي علاج دردهاي دروني و بيروني منتظر فرصت باشد روزگار آن مهلت را به او نمي دهد زيرا كار زمان گذشت و فوت و وقت است.

104- امتحن اخاك عند نعمة تجدد لك او نائبه تنوبك - برادران خود را در حال نعمت امتحان كن كه آيا براي تو تجديد نعمت را مي خواهند يا در حال فقر و تنگدستي هم به تو مراجعه مي كنند - و در بينوائي تو هم برادر تو هستند؟!


106- ثلاثة لا يصيبون الا خيرا اولو الصمت و تاركو الشر و المكثرون ذكر الله عزوجل - سه طايفه اند كه جز خير به آنها اصابت نمي كند كسي كه ساكت باشد و كسي كه از شرور بپرهيزد و كسي كه بسيار ذكر خدا گويد.

107- لو علم السيي ء الخلق انه يعذب نفسه لتسمح في خلقه - اگر كسي بد اخلاقي را بداند چه مقدار به نفس او عذاب مي دهد در مقام تصفيه خود برمي آيد.

108- ما اربح علي امري ء و احجم عليه الرأي و اعيت به الحيل الا كان الرفق مفتاحه - در هيچ امري و هيچ رأئي و هيچ حيله و مكري براي انجام كار جز از راه رفق و مدارا توفيق حاصل نمي شود.

109- من لم يواخ الامن لاعيب فيه قل صديقه و من لم يرض من صديقه الا بايثاره علي نفسه دام سخطه و من عاتب علي كل ذنب دام تعبه - كسي كه رعايت برادري را نكند دوستانش كم مي شود و كسي كه از دست خود به ايثار بر نفس راضي نباشد هميشه در خشم است و كسي دائم در عتاب از ارتكاب معاصي باشد دائما در تعب است.

110- صدرك اوسع لسرك - سينه تو بيش از اسرار تو وسعت دارد.

111- سرك من دمك فلا تجره في غير اوداجك - اسرار تو در خون تو آميخته است آن را از غير از راه اوداج اربعه خارج مكن يعني همانقدر كه به جان شيرين خود علاقه داري تا خون تو را نريزند اسرار خود را هم به همان اندازه مصون دار.

112- من اخلاق الجاهل الاجابة قبل ان يسمع و المعارضة قبل ان يفهم و الحكم بما لا يعلم - از نشاني هاي نابخردان اين است قبل از شنيدن و تمام شدن سخن جواب مي دهد و اجابت مي كند و قبل از فهميدن مطلب معارضه مي كنند و به آنچه نمي دانند حكم مي نمايند.

113- المعروف زكوة النعم - و الشفاعة زكوة الجاه - و العلل زكوة الابدان و العفو زكوة الظفر و من ادي زكاته فهو مامون السلب - فرمود معروف كه امر بدان واجب است و نيكوئي و خيرات زكوة نعم الهي است هر كس هر چه بيشتر نعم دارد بايد بيشتر نيكي نمايد و شفاعت زكوة جاه است كسي مقام و منصبي دارد بايد شفاعت مستمندان را بنمايد - دردها زكوة بدنهاست تا قدر سلامتي را بدانند و به حال ضعفا و بيچارگان برسند عفو و گذشت زكوة ظفر و فيروزيست هر كس اين زكوة را ادا كند از سلب آن نعم مأمون و مصون است.


114- الصفح الجميل الا لعاتب علي الذنب و الصبر الجميل الذي ليس فيه شكوي فرمود صفح جميل و گذشت اين است كه كسي را بر گناه عتاب نكني و صبر جميل اين است در آن شكايتي نباشد.

115- عليك باخوان الصدق فانهم عدة الرخاء و جنة عند البلاء - فرمود بر شما باد به گرفتن دوستان راستگو كه آنها در سختي و بلا براي شما سپري باشند.

116- من زين الايمان العفه و من زين الفقه الحلم و من زين الحلم الرفق و من زين اللين السهولة - زينت ايمان عفت است و زينت فقه حلم است و زينت حلم رفق است و زينت ملايمت سهولت در كار و سهل و آسان گيري امور است.

117- صع امر اخيك علي احسنه و لا تظنن بكلمة خرجت من اخيك سوءا و انت تجد لها في الخير محملا - كارهاي برادرانت را به وضع احسن انجام بده و مبادا به يك كلمه بدي حسن نيت و عمل خير خود را از بين ببري و در كارهاي خير محمل گردي.

118- من وقف نفسه موقف التهمة فلا يلومن من اساء الظن به - كسي خود را در محل تهمت قرار دهد نبايد از ملامت بدگويان ملول شود.

119- من كتم سره كانت الخيرة في يده و كل حديث جاوز الاثنين فشا - كسي كه گمان سر نمود سر حلقه كار دست اوست و در هر كار كه اسرار از دو نفر درگذشت و تجاوز نمود افشاء مي گردد.

120- انفع الاشياء للمرء سبقه الناس الي عيب نفسه و اشدها مؤذته اخفاء الفاقه و اشد الاشياء عناءا النصيحة لمن لا يقبلها - نافع ترين اشياء براي مرد سبقت او در عيب نفس خود مي باشد كه معايب خود را بشناسد و در رفع آن بكوشد و سخت ترين كار مردان اين است كه فاقه و تنگدستي خود را بپوشاند و كسي را بر آن مطلع نسازد و سخت ترين چيزها براي انسان اين است كه نصيحت كند كسي را كه قبول نمي كند.

121- قد عجز من لم يعد لكل بلاء صبرا و لكل نعمة شكرا و لكل عسر يسرا - كسي كه مستعد بلا نباشد و صبر در مصائب نكند عاجز است و همچنين كسي كه براي هر نعمتي شكر نكند چه هر سختي آساني در پي دارد و براي مشكل گشادگي هست و حتي در قرآن تأكيد فرموده و ان مع العسر يسرا ثم ان مع العسر يسرا كه تأكيد در تسهيل امر است براي كساني كه در مشكلات صبر و تحمل داشته باشند.


122- فوت الحاجة خير من طلبها من غير اهلها - و اشد من المصيبة سوء الخلق منها - فرمود حاجت كسي فوت شود بهتر است تا از غير اهل بخواهد و سخت ترين مصائب اين است كه آدم حاجتي از مرد بداخلاقي طلب كند.

123- و قيل له - ما المروة؟ فقال الا يراك الله حيث ينهاك و لا يفقدك حيث امرك پرسيدند مروت چيست؟ فرمود مگر نمي بينيد خداوند نهي مي كند شما را ازكار بد و شما نمي بينيد چگونه امر مي كند شما را به كار نيكو - مروت و انصاف اين است كه هر نيكي كه بر خود مي خواهي ديگران را بدان امر كني و هر بدي كه خود از آن متنفري ديگران را از آن نهي كني.

124- اشكر من انعم عليك و انعم علي من شكرك فانه لا ازالة للنعم اذا شكرت و لا اقاله اذا كفرت - فرمود شكر منعم واجب است هر كس به تو انعام كرد شكر او را به جاي آور و هر كس شكر تو نمود او را انعام بده كه شكر نعمت مانع زوال نعمت است و كفران آن سبب زوال نعم است.



شكرانه بازوي توانا

بگرفتن دست ناتوان است



125- الاخوان ثلاثة مواس بنفسه داخر بماله و هما الصادقان و الاخاء و الاخر ياخذ منك البلغه و يريدك لبعض اللذة فلا تعده من اهل الثقة - فرمود برادران 3 دسته هستند آنها كه با جان خود مواسات مي كند و در راه دوستي ديگران فداكاري و از جان گذشتگي نشان مي دهند و آنها كه با مال مواسات مي كنند اين هر دو راستگو در برادري هستند و سومي آنها هستند كه تو را براي رسيدن به مقام و جاه و لذت و نعم مي خواهند در آنها درستي و راستگوئي مجو كه اهل صفا و وفا نيستند.

126- من لم يكن فيه ثلاث خصال لم ينفعه الايمان - حلم يرد الجهل الجاهل و ورع يحجزه عن طلب المحارم و خلق يداري به الناس - فرمود كسي كه در او سه خصلت نباشد ايمانش ثمر بخش نيست - اول حلمي كه جهل و نابخردي را رفع كند - دوم پارسائي و تقوائي كه او را از طلب حرام باز دارد. سوم اخلاق نيكوئي كه با مردم مدارا نمايد.

127- الايام ثلاثة فيوم مضي لا يدرك و يوم الناس فيه فيبغي ان يغتنموه و غدائها في ايديهم امله - روزگار سه قسم است روزي كه از دست رفت و بر نمي گردد- روزي كه هنوز نيامده تا معلوم شود چه بايد كرد و روزي كه در دست تو است غنيمت شمار و از آن
براي آينده خود نفعي ذخيره نما.

128- الرجال ثلاثة - عاقل - و احمق و فاجر - فالعاقل ان كلم اجاب و ان نطق اصاب و ان سمع وعي - و الاحمق ان تكلم عجل و ان حدث ذهل - و ان حمل علي القبيح فعل - و الفاجران ائتمنه خانك و ان حدثته شانك - فرمود مردان سه دسته اند عاقل - احمق - فاجر - عاقل آنست كه اگر سخني بشنود جواب مي دهد و اگر نطق كند هدفي دارد و اگر بشنود ظرفيت شنوائي دارد- احمق اگر با او تكلم كني عجله مي كند كه جواب تو را بدهد و اگر او را به كار قبيحي امر كنند به جا آورد - فاجر كسي است كه اگر به او اطمينان نمائي و امانت بسپاري خيانت مي كند و اگر براي او اخبار بگوئي بي اعتنائي مي كند و كوچك مي شمارد.

129- ثلاثة ليس معهن غربة - حسن الادب - كف الاذي - و مجانبة الريب سه چيز است كه با داشتن آن آدم غريب نمي گردد حسن ادب - خودداري از اذيت و آزار به ديگران - اجتناب از آدم مشكوك.

130- ثلاثة يستدل بها علي اصابة الراي - حسن اللقاء و حسن الاستماع و حسن الجواب - سه چيز است دليل بر اصابت و صحت رأي آدمي است - حسن ملاقات - حسن شنوائي - حسن جواب گوئي - خوب برخورد كند - خوب صحبت كند و صحبت خوب نمايد و خوب گوش دهد و خوب جواب گويد.

131- السرور في ثلاث - خلال في الوفاء و رعاية الحقوق و النهوض في النوائب سه چيز شادماني آورد - وفاء به عهد - رعايت حق ديگران - نهضت براي توبه و رفع نواقص.

132- يجب للولد علي والده ثلاث خصال - اختيار والدته و تحسين اسمه و المبالغة في تأديبه - هر فرزندي بر پدرش سه حق دارد كه نام نيكو بر او گزارد و در ادب نيكو تربيت نمايد و بر حق پدري آگاه سازد.

133- يجب للوالدين علي الولد ثلاثة اشياء شكرهما علي كل حال و طاعتهما فيها يأمرانه به - و ينهانه عنه في غير معصية الله و نصيحتهما في السر و العلانيه - بر فرزندان واجب است سه چيز - شكر پدر و مادر در هر حال اطاعت امر آنها در هر حال و نهي از آنچه آنها او را نهي مي كنند و شنوائي نصايح آنها در سر و علن.

134- جعلت الشجاعة علي ثلاث طبايع - لكل واحدة منهن فضيلة ليست
للاخري - السخاء بالنفس - و الانفه من الذل - و طلب الذكر فان تكاملت في الشجاع كان الباطل الذي لا يقام في سبيله و الموسوم بالاقدام في عصره و ان تفاضلت بعضها علي بعض كانت شجاعته في ذلك الذي تفاضلت فيه اكثر - فرمود خداوند شجاعت را در سه طبع قرار داد و براي هر يك فضيلتي است كه ديگري فاقد آن است - سخاوت در نفس - مصونيت از خواري - طلب ذكر براي تكامل نفس - اگر اين سه خصلت در مرد شجاع جمع شد ديگر براي كار باطلي قيام نمي كند بلكه براي آنچه عصر او محتاج است قدم برمي دارد و اگر يكي يا دو فضيلت جمع شد شجاعت در آن راه تجلي مي كند و جهات ديگر معطل مي ماند.

مفهوم سخن اين است كه اگر شجاع داراي اين خصلت باشد از شجاعت حداكثر استفاده را براي مصالح نوع مي نمايد و اگر يكي از آن را دارا بود به آن نسبت اقدام مي كند.

135- ان المرء يحتاج في منزله و عياله الي ثلاث خصال يتكلفها و ان لم يكن في طبعه ذلك - معاشرة جميله - وسعة بتقدير و غيرة بتحصن - مردمي كه محتاج به منزل و عيال هستند بايد سه خصلت داشته باشند تا بتوانند خوب تكفل خانه و زندگي را بنمايند - علم معاشرت - دست باز به قدر استطاعت - غيرت و حميت براي مصونيت عيال و اولاد.

136- ثلاثة من ابتلي بواحدة منهن كان طائح العقل - نعمة موليه و زوجه فاسدة و فضيعة بحبيب - سه طايفه اند كه مبتلا به يكي از اين بلايا مي شوند - كم عقل - پرخور زن فاسد - آنگاه هميشه از دست دوست ناله مي كند.

137- ان يسلم الناس من ثلاثة اشياء كانت سلامة شاملة لسان السوء و يد السوء و فعل السوء اگر مردم از سه چيز در سلامت باشند سلامتي ايشان كامل است از دست و زبان بد مردم و كارهاي بد ايشان.

138- لا يستغني اهل كل بلدعن ثلاثة - يفرغ اليهم في امر دنياهم و آخرتهم فان عدموا ذلك كانوا عجما - فقيه عالم ورع - امير مخبر مطاع - طبيب بصير ثقة هيچ جمعيتي از هيچ شهري و بلده و قصبه و دهي چه در كار دنيا يا آخرت از اين طايفه بي نياز نيستند- فقيه دانشمند پرهيزكار - امير نيكوكار مطاع - طبيب حاذق مورد اعتماد.

139- ثلاثة لا ينبغي للمرء الحزام ان يقدم عليها - شرب السم للتجربه - و ان نجامنه - و افشاء السر للقرابة الحاسد و ان نجامنه و ركوب البحر و ان كان الفني فيه

فرمود سه چيز است كه شايسته نيست مرد دورانديش بر آن مقدم شود - خوردن سم براي تجربه اگر چه از آن نجات يابد - افشاء سر براي نزديكان اگر چه فسادي نرساند - مركب دريائي يا كشتي اگر چه در آن فاني شود.

140- من طلب ثلاثة بغير حق حرم من ثلاثه بحق - من طلب الدنيا لغير حق حرم - الاخره يحق - و من طلب الرياسه بغير حق حرم الطاعه له بحق و من طلب المال بغير حق حرم بقاؤه له - حق فرمود هر كس سه چيز به غير حق بخواهد سه چيز به حق از او سلب و بر او حرام مي شود طلب دنيا به غير حق موجب حرمت آخرت به حق است - طلب رياست بغير حق موجب تحريم طاعت به حق است زيرا از اطاعت حق باز مي ماند - طلب مال بغير حق سبب تحريم بقاء به حق اوست.

141- ثلاثة تورث الحرمان الالحاح في المساله و النميمة والهزء - سه چيز است كه پشيماني - محروميت مي آورد - اصرار در سؤال - نمامي و دو بهم زني - هزء - شوخي - تحقير ديگران.

142- ثلاث خصال من رزقها كان كاملا: العقل - و الجمال - و الفصاحه فرمود سه خصلت است هر كس نصيبش شود كامل مي گردد - عقل - زيبائي - خوش بياني.

142- لا تطيب السكني الا بثلاثه الهواء الطيب - و الماء الغزير و الارض الحزازه سكونت هيچ كسي قابل دوام نيست مگر جائي كه هواي خوب آب گوارا - زمين سرسبز و پر بركت باشد.

143- ثلاثة تكدر العيش السلطان الجائر - و الجار السوء - و المرأة البديه سه چيز است كه زندگاني را براي انسان تلخ مي كند - پادشاه ستمكار - همسايه بداخلاق - زن تندخو.

144- ثلاثة يحتاج اليها الياس طرا- الامن و العدل و الخصب - سه چيز است كه همه مردم بدان محتاجند - امنيت - عدالت - فراواني ارزاق.

145- العاقل لا يستخف باحد و احق من لا يستخف بهم ثلاثه العلماء و السلطان و الاخوان لانه من استخف بالعلماء افسد دينه و من استخف بالسلطان افسد دنياه و من استخف بالاخوان افسد مروته - فرمود عاقل احدي را تحقير نمي كند و كوچك نمي دارد و سه طايفه بيشتر از همه استحقاق دارند كه رعايت مقام آنها بشود و آنها را كوچك نشمارند - اول
علماء كه اگر آنها را تحقير نمودي دين تو فاسد مي گردد - دوم سلطان كه اگر آنها را تحقير نمودي دنياي تو فساد پيدا مي كند و رشته نظام اجتماع از هم مي گسلد- سوم برادران كه اگر آنها را تحقير نمودي مروت از دست مي رود و اجتماع بدون فضيلت زيان بخش است.

146- ليس يجب الملوك ان يفرطوا في ثلاثة في حفظ الثغور و تفقد المظالم و اختيار الصالحين لاعمالهم - براي سلاطين سه كار افراط نيست تحكيم مرزها و حدود كشور - تفقد از ستمديدگان و نوازش و پرورش صلحاء و بزرگان.

147- افضل الملوك من اعطي ثلاث خصال الرافه و الجود و العدل بهترين پادشاهان كسي است كه سه خصلت داشته باشد رأفت و مهرباني جود و سخاوت عدالت دادگستري.

148- ثلاثة من استعملها افسد دينه و دنياه من ساء ظنه و امكن من سمعه و اعطي قياده حليلته - سه خصلت است هر كه داشته باشد دين و دنيايش فاسد مي گردد بدبيني و بدگماني - زودباوري و اختيار بدست زن دادن.

149- من وثق بثلاثة كان مغرورا من صدق بما لا يكون وركن الي من لا يثق به و طمع فيما لا يملك - كسي كه اعتماد سه چيز كرد مغرور مي گردد به دوست تصوري - علماء مورد عدم اعتماد - طمع به چيزي كه در اختيار او قرار نمي گيرد.

150- ثلاثة تدل علي كرم المرء - حسن الخلق و كظم الغيظ و غض الطرف سه چيز است نشانه بزرگواري مرد است حسن خلق - فرونشاندن خشم - چشم پوشي از معايب ديگران.

151- ثلاثة يجب علي كل انسان تجنبها مقارنة الاشرار و محادثة النساء - و مجالسة اهل البدع - سه چيز است كه براي هر انسان واجب است از آن بپرهيزد - نزديكي با اشرار - همنشيني با زنان - همنشيني با اهل بدعت.

152- من لم يرغب في ثلاث ابتلي بثلاث من لم يرغب في السلامة ابتلي بالخذلان و من لم يرغب في المعروف ابتلي بالندامه و من لم يرغب في الاستكثار من الاخوان ابتلي بالخسران - فرمود كسي كه رغبت در سه چيز نداشته باشد مبتلي به سه چيز مي شود كسي كه رغبت به سلامت نداشته باشد به خذلان و رنج مي افتد و كسي كه رغبت به نيكي نداشته باشد مبتلي به پشيماني مي شود و كسي كه رغبت در زياد كردن دوستان نداشته باشد به زيان و خسران مي افتد.


153- ثلاثة لا يعذر المرء فيها - مشاورة ناصح و مداراة حاسد و التحبب الي الناس - سه چيز است كه مرد عذري در آن ندارد - و ناچار است از آن - مشورت با ناصح - مدارا با بدانديش و حسود - دوستي با مردم كه همه ناچار از آن هستند.

154- من رزق ثلاثة نال الغني - الاكبر القناعه بما اعطي و الياس مما في ايدي الناس - و ترك الفضول - كسي كه سه چيز قسمت او شود - بي نيازي بزرگي يافته قناعت به آنچه به آنها داده شده صرف نظر از آنچه دست مردم است - ترك زياديهاي معيشت.

155- الانس في ثلاثة في الزوجه الموافقة و الولد البار - و الصديق الصافي انسان با سه چيز مأنوس است - زن موافق - فرزند نيكوكار دوست روشن ضمير.

156- الحزم في ثلاثة - الاستخدام للسلطان - و الطاعة للوالد و الخضوع للمولي - حزم و بردباري در سه چيز لازم است. استخدام سلطان اطاعت والدين - تواضع براي خواجگان.

157- ثلاثة يحجزن عن طلب المعالي - قصر الهمه و قلة الحياء و ضعف الرأي سه چيز مانع علو و برتري است - كوته نظري - كم حيائي - ضعيف رائي.

158- الجهد في ثلاثة في تبدل الاخوان و المنابذة بغير بيان و التجسس عما لا يعني - كوشش در سه چيز لازم است در تبدل برادران - در منابذه به غير بيان در تجسس از آنچه كمك نمي كند.

159- ثلاثة فيهن البلاغة التقرب من معني البغيه - التبعد من حشو الكلام - و الدلالة بالقليل علي الكثير - سه طايفه است كه در آن بلاغت است - تقرب من معني البغيه دوري از حشو كلام - دلالت به قليل بر كثير.

160- ثلاثة من كن فيه كان سيدا كظم الغيظ و الصفح عن الشي ء و الصلة بالنفس و المال - سه چيز است در هر كس باشد بزرگ مي شود فرونشاندن خشم - گذشت از بدي صله و بخشش به مال و جان.

161- النساء ثلاث واحدة لك و واحدة عليك و واحدة عليك و لك فاما التي لك فالمرأة العذرا و اما التي لك و عليك فاالثيب و اما التي عليك فهي المتبع التي له ولد و من غيرك - زنان سه دسته اند - زني كه براي تست و زني كه بر عليه تو است و زني له و عليه تو است - اما زني كه براي تو است زن جوان نيكو كمال است و زني بر تو و عليه تو است زني ثيبه است و زني عليه تو است زني بي اولاد است.


162- اربعة تهرم قبل او ان الهرم اكل القديد و القعود علي النداوه و الصعود في الدرج و مجامعة العجوز - چهار چيز است كه پير مي كند آدمي را قبل از زمان پير شدن

1- خوردن قديد گوشت سرخ كرده و گوشتخواري زياد.

2- نشستن بر مجالس شوري و پيشوائي بر مردم و فعاليت زياد اجتماعي.

3- بالا رفتن در مدارج و مناصب بزرگ كه محتاج به كار و فكر زياد باشد.

4- مجامعت با پيره زنان كه سبب تضعيف بدن مي گردد.

163- اربعة لا تشبع من اربعة ارض من مطروعين من نظر و اثني من ذكر و عالم من علم - چهار چيز از چهار چيز سير نمي شود زمين از باران - چشم از ديدن - زن از مرد - دانشمند از علم.

164- ثلاثة من فرط فيهن كان محروما - استماحة جواد - مصاحبة عالم - استمالة السلطان - سه چيز است كه افراط در آن موجب حرمت مي گردد - گذشت بسيار - همنشيني با علماء - تفقد سلاطين سبب احترام مي گردد.

165- ثلاث تورث المحبة الدين و التواضع و البدل - سه چيز است موجب محبت مي گردد دين - فروتني - بذل مال.

166- من بري ء من ثلاثة نال ثلاثة من بري ء من الشرك نال العز و من بري ء من الكبر نال الكرامة و من بري ء من البخل نال الشرف - هر كس از سه چيز تبري جست به سه خصلت مي رسد تبري از شرك موجب عزت و تبري از تكبر موجب كرامت و تبري از بخل موجب شرف مي شود.

167- من لم يكن فيه خصلة من ثلاث لم يعد نبيلا- من لم يكن له عقل يزينه اوجدة تعينه او عشيرة تعضده - كسي كه در او سه خصلت نباشد به مقام و بزرگي نمي رسد - عقل كه زينت انسان است - و عشيره و فاميلي كه پشتيبان او باشند - جده و ادبي كه شخصيت او را حفظ كند.

168- ثلاثة مودي بالمرء الحسد و النميمته و الطيش - سه چيز است كه براي مردم زيان بخش است - حسد - نمامي - طيش - سبكي و كم عقلي.

169- ثلاثة لا تعرف الافي مواطن - لا يعرف الحليم الا عند الغضب و لا الشجاع الا عند الحرب و لا اخ الا عند الحاجة - سه صفت را نمي توان شناخت مگر در مواقع معين -
بردبار را در حال غضب - شجاع را در حال جنگ - برادر را در موقع حاجت.

170- ثلاثة مكسبة البغضاء النفاق و العجب و الظلم - سه چيز است سبب كينه مي گردد- نفاق - عجب - ظلم.

171- ثلاثة من كن فيه منافق و ان صام و صلي - من اذا حدث كذب - و اذا وعد اخلف - و اذا أتتمن خان - سه چيز است كه هر كس دارا باشد منافق است اگر چه از اهل نماز و روزه باشد - در گفتن دروغ بگويد - در وعده خلف نمايد - در امانت خيانت كند.

172- احذر من الناس ثلاثة - الخائن و المظلوم و النمام لان من خان لك خانك و من ظلم لك سيظلمك و من ثم اليك سيم عليك - بپرهيزيد از سه طايفه دزد - ستمكار - دو بهم زن زيرا كسي خائن كه باشد روزي هم بر تو خيانت مي كند - ستمكار روزي رسد كه بر تو ستم نمايد و تمام روزي رسد كه بر تو نمامي مي كند.

173- لا يكون الامين امينا حتي يؤتمن علي ثلاثة فيؤديها علي الاموال و الاولاد و الفروج و ان حفظ اثنين و وضيع واحده فليس بامين - هيچ اميني امانتش معلوم نمي شود مگر در سه مورد وقتي كه امين اموال و اولاد و ناموس ديگران قرار گيرد اگر خوب حفظ امانت كرد امين است و اگر دو قسمت را هم در امانت او محفوظ ماند و ديگري را فروگذاشت باز او را امين نخواهند گفت.

174- السخاء فطنه - سخاوت زيركي مي آورد.

175- افشاء السر سقوط فاش كردن سر ساقط شدن از امانت است.

176- قلة الصبر فضيحة - كم صبري رسوائي مي آورد.

177- الانتقاد عداوه - انتقاد دشمني ايجاد مي كند.

178- الاستقصاء فرقه - كوشش زياد در كاري جدائي مي آورد - يعني افراط و تفريط هر دو بد است - چه استقصاء محال است.

179- لا تكون اول مشير و اياك و الراي الفطير - اول مشاور نباشيد كه رأي شما ناتمام و ناقص باشد.

فرمود بر تو باد كه از اراء نارس پرهيز كني تا رأي كامل در هر كاري به دست آوري.

180- من سئل فوق حقه استحق الحرمان - كسي كه بيش از حق خودش مطالبه كند محروم مي گردد.


181- جاهل سخي افضل من ناسك بخيل - نادان سخاوتمند بهتر از متمسك و عابد بخيل است.

182- من كان الحزم حارسه و الصدق جليسه عظمت بهجته و تمت مروته - كسي كه بردباري حافظ او باشد و راستي همنشين او و بزرگي موجب شادماني و مسرت او جوانمردي و مسرت تمام دارد.

183- لا يطمع ذوالكبر في الثناء الحسن و لالخب في الكثرة الصديق و لا السيي ء الادب في الشرف و لا البخيل في صلة الرحم و لا المستهزي ء بالناس في صدق الموده و لا القليل الفقه في القضاء و لا لعتاب في السلامة و لا لحسود في راحة القلب و لاالعاتب علي الذنب الصغير في السؤدد و القليل التجربه المجب برأيه في رياسه فرمود مرد متكبر مورد دعاء و مدح مردم قرار نمي گيرد و مرد مكار در زياد شدن دوستان طمع نداشته باشد و همچنين بدرفتار در شرف و بخيل در صله رحم و مسخره كننده ي مردم در راستي و درستي - و كم معرفت به مسائل قضاوت در قضاء - و سرزنش كننده در سلامتي و حسود در راحتي دل - و عتاب كننده بر گناه صغيره در بزرگواري و آقائي - و كم تجربه خودپسند در رياست طمع نكند.

184- سبعة يفسدون اعمالهم الرجل الحليم ذوالعلم الكثير لا يعرف بذلك و لا يذكر به و الحكيم الذي يدير ماله كل كاذب منكر مما يوتي اليه و الرجل الذي يا من ذا المكر و الخيانه و السيد الفظ الذي لا رحمة له - و لا ام التي تكتم عن الولد السر و تفشي عليه و السريع الالائمة اخوانه و لذي لا يزال يجادل اخاه عاحما له

هفت كس كار خود را تباه مي كند.

1- مرد حليم و دانشمند كه علم خود را نشر ندهد و مردم او را نشاسند و از او استفاده نكنند و نام او برده نشود.

2- شخص فرزانه و حكمت اندوزي كه سرمايه خود را به نااهلان بدهد كه دروغگو هستند به او ندارند.

3- كسي كه شخص مكار و خيانتكار را امين خود نمايند.

4- بزرگي كه مهرورز نيست و تفقد و عطوفتي ابراز نمي كند.

5- مادري كه راز فرزند خود را نگه ندارد و اسرار او را فاش سازد.

6- كسي كه در سرزنش برادرانش شتاب و عجله نمايد.

7- كسي كه هميشه با هم نوع خود و هم كيش خويش ستيزه كند.


185- مروة المرء في نفسه نسب لعقبه و قبيلته - جوانمردي در نفس و نسب در عقب و قبيله است.

186- ثلاثة اقسم بالله انها حق - ما نقص مال من صدقة و لا زكوة و لا ظلم احد بظلامة بقدر ان يكافي بها مظلمتها الا ابدله الله مكانها عزا و لا فتح عبد علي نفسه باب مسئله الافتح الله عليه باب فقر

سه چيز است كه خداوند سوگند ياد فرموده كه حق است

اول آنكه مال از صدقه دادن و زكوة دادن نقص نمي يابد و كم نمي شود.

دوم آنكه ستمي كه به كسي بشود و بردباري نمايد خداوند به سبب شكيبائي او را عزت مي بخشد.

سوم آنكه هيچكس نيست كه براي فهميدن مسئله از مسائل علمي و شرعي قيام كند مگر آنكه خداوند بر او ابواب علم را بگشايد يا آنكه هيچكس نيست كه ذلت سؤال را بر خود بخرد و خداوند او را فقير و مستمند نسازد.

187- الصلوة قربان كل تقي و الحج جهاد كل ضعيف و لكل شي ء زكوة و زكوة البدن الصيام و افضل الاعمال انتظار الفرج من الله و الداعي بلا عمل كاالرامي بلاوتر - نماز قرباني هر پرهيزكاري است - و حج جهاد هر ضعيف و بينوائي است و براي هر چيزي زكوة است و زكوة بدن روزه است و بهترين اعمال انتظار فرج از جانب خداوند است و كسي كه خدا را بخواند بدون عمل به اطاعت او مانند تيراندازي است كه تير در چله نداشته باشد.

188- ان خير العباد من يجتمع فيه خمس خصال - اذا احسن استبشروا اذا اساء استغفرو اذا اعطي شكرو اذ ابتلي صبر و اذا ظلم غفر - فرمود بهترين شخص كسي است كه در او پنج خصلت باشد وقتي به او نيكوئي كردي بشارت بهشت دهد - اگر به او بدي كردي طلب مغفرت نمايد چون به او چيزي بخشيدي شكر نمايد و اگر مبتلا به بلائي شد صبر كند و چون به او ستم نمودند ببخشد اينها صفات آزادگان آسماني است.

189- من زرع العداوة حصد ما بذر - كسي كه تخم دشمني بريزد ميوه همان بذر را جمع خواهد كرد.

190- الغضب مفتاح كل شر - خشم كليد هر شريري است.


191- الغضب محقة الحكيم - خشم تاريكي افروز است.

192- من لم يملك غضبه لم يملك عقله - كسي كه نتواند هنگام غضب تملك نفس خود را بنمايد تملك عقل ندارد.

193- ان الحسد يأكل الايمان كما تأكل النار الحطب - حسد ايمان را مي خورد مانند آتش كه هيزم را مي خورد.

194- آفة الدين الحسد و العجب و الفخر - آفت و بلاي دين حسد و كبر و تعصب جاهلانه است.

195- من طلب الرياسة هلك هر كس رياست طلب باشد، هلاك شود.

196- صدقة يحبها الله صلاح بين الناس اذا تفاسدوا او تقارب بين الناس اذا تباعدوا - آن صدقه اي كه خداوند دوست دارد اصلاح بين مردم است و چون به فساد گرايند آنها را به هم نزديك سازد.

197- اذا لم تكن حليما فتحلم - اگر بردباري نيستي خود را بردبار نشان ده.

198- الحياء من الايمان - حيا نشانه ايمان است.

199- صلة الارحام تحسن الخلق و تطيب النفس و تزيد في الرزق و تنسي في الاجل صله رحم اخلاق را نيكو و نفس را خوشبو و رزق را زياد و اجل را دور مي سازد.

200- شرف المؤمن قيام الليل و عزه استغناؤه عن الناس - شرف مؤمن به نماز است كه عزت و استغفار و بي نيازي او را از مردم ثابت مي نمايد - زيرا آبرو را بايد در پيشگاه خداوند به دست آورد و نماز شب در دل شب و تاريكي آن براي رضاي خدا سبب آبرو و شرف مي شود.

201- من انصف الناس من نفسه رضي به حكما لغيره - هر كس انصاف در كار خود داشته باشد ديگران راضي مي شوند كه درباره آنها حكم دهد و انصاف نفس عبارت است از اينكه هر چه براي خود مي خواهد براي ديگران هم بخواهد.

202- ما اوسع العدل و ان قل - دادگستري كنيداگر به كمي باشد يك كار كه به عدالت برگزار شود بهتر از صد كار بدون عدالت است.

203 - العدل احلي من الماء يصيبه الضمآن - عدالت و دادگستري شيرين تر
از آب گوارائي است كه تشنه كام بدان رسد.

204- من قنع بما رزقه الله فهو اغني الناس - كسي كه قانع به رزق نصيب خود شود بي نيازترين مردمان است.

205- من كان رفيقا في امره نال ما يريد من الناس - كسي كه رفيق مردم گردد در كار اجتماع مي رسد به آنچه از مردم خواهد.

206- ايما اهل بيت اعطوا حظهم من الرفق فقد وسع الله عليهم في الرزق كداميك از خاندان شما حظ خودشان از رفاقت و دوستي مي بخشند و راحت ديگران را در رنج خود مي دارند تا خداوند به آنها وسعت رزق عنايت فرمايد.

207- الرفق في تقدير المعيشه خير من السعة في المال - مدارا كردن در امور زندگي بهتر از وسعت و كثرت مال است.

208- و الرفق لا يعجز عنه شي ء - مدارا و ارفاق كسي را عاجز از كاري نمي كند.

209- ان الله عزوجل رفيق يحب الرفق - خداوند خود صاحب مدارا است و دوست دارد مردم رفيق و صاحب مدارا را.

210- التبذير لا يبقي معه شي ء - تبذير كه صرف مال در غير مصرف شرعي و عقلي است موجب مي شود چيزي براي صاحبش باقي نگذارد.

211- لا شي ء احسن من الصمت و لا عدو اضر من الجهل و لا داء ادوي من الكذب فرمود هيچ چيزي بهتر از سكوت و هيچ دشمني بدتر از جهل و هيچ مرضي بدتر از دروغ نيست.

212- ثلاثة لا يضر معهن شي ء الدعا عند الكرب و الاستغفار عند الذنب و الشكر عند النعمه - سه چيز است كه چيزي ضرر بدان نمي رساند دعا در حال گرفتاري - طلب آمرزش در حال گناهكاري شكر در حال نعمت و توانگري.

213- المؤمن مألوف و لا خير فيمن لا يألف و لا يؤلف - مؤمن زود آشنا و جذاب است كسي كه نتواند الفت و انس بگيرد و دوست و انيس ديگري گردد خيري در او نيست.

214 - من صدق لسانه زكي عمله و من حسنت نيته زيد في رزقه و من حسن بره باهل بيته مدفي عمره - فرمود كسي كه زبان راستگوئي داشته باشد عملش پاكيزه و مطلوب است و كسي كه نيتش نيكو باشد رزقش زياد مي گردد و كسي كه كارش نيكو باشد و به خاندانش نيكوئي كند عمرش زياد مي شود.


215- الحياء من الايمان - شرم و حيا نشانه ايمان و از اركان عقيده است.

216- من رق وجهه رق علمه - كسي كه چهره اش روشن و بشاش و پسنديده باشد دانش و علمش نيز روشن و پسنديده است.

217- ثلاث من مكارم الدنيا و الاخره تعفو عمن ظلمك و تصل من قطعك و تحلم اذا جهل عليك - سه چيز از مكارن دنيا و آخرت است عفو از ستمي كه در حق تو مي كنند و صله رحم با كسي كه از تو قطع مي نمايند و حلم و شكيبائي در موقعي كه به چنگال جاهلي گرفتار مي شوي.

218- اذا كان زمان زمان جور و اهله غدر فالطمأنينة الي كل احد عجز روزگاري كه زمان دست ستمكاران و مردم روزگار اهل غدر و حيله هستند طمأنينه براي احدي امكان ندارد.

منظور اين است در عصري كه بيدادگران حكومت مي كنند و ملت هم به حيله و مكر و غدر معاشرت مي نمايند با آنها به راستي و درستي نمي توان زيست بلكه بايد بتقيه و انزوا و عزلت گذرانيد مگر كساني كه نيروي مقاومت براي مبارزه مثبت داشته باشند بتوانند خط سير اجتماع را عوض كنند.

219- ازالة الجبال اهون من ازالة قلب عن موضعه - كندن كوه آسان تر از كندن قلبهاست - زيرا قلوب بر محور عقايد حركت مي كند و دور مي زند و كندن و حركت آن به سير مخالف عادت كار آسان نيست بلكه مرور زمان مي خواهد و مبارزه با اين كار خطير مستلزم تحمل رنج و تعب بسيار است.

220- قال (ع) للفضل. اوصيك بست خصال

تبلغن شيعتي اداء الامانة الي من ائتمنك - و ان ترضي لاخيك ما ترضاه لنفسك و اعلم ان للامور اواخر فاحذر العواقب - وان للامور تغتاب فكن علي حذر و اياك و مرتقي جبل سهل اذا كان المنجدر و غبرا - و لا تعدن اخاك وعدا ليس في يداك او فاؤه به يكي از شاگردانش به نام فضل فرمود تو را به شش صفت توصيه مي كنم.

1- به دوستان و پيروان برسان كه حفظ امانت كنند و به صاحبش برگردانند.

2- براي برادرانشان آنچه را براي خود مي خواهند بخواهند.

33- براي هر امري پاياني است از عاقبت آن برحذر باشند يعني طوري كار را انجام
دهند كه در پايان آن زيان نكنند.

4- براي امور حوادث ناگهاني است نگران آن باش مبادا ناگهان زياني به تو رسد.

5- مبادا بالاي قله كوه روي كه رفتنش آسان ولي ممكن است در نشيب آن دستخوش سيل گردي شايد مراد آن باشد كه بلندپروازي ملازمه با انحطاط دارد - هر صعود با نزولي و هر فرازي با نشيبي و هر اوجي حضيضي در پي دارد.

6- هيچوقت به برادران و دوستان خودت وعده اي كه نمي تواني وفا كني مده كه با تو دشمن گردد و اوقاتش تلخ و تلف شود.

221- ثلاث من كن فيه كن عليه المكر و النكث و البغي - سه چيز است كه هر كه در آن عمل كند غلبه او تمام مي شود و زيان و خسران مي افتد كيد و مكر و حيله و غدر - نكث و كاهش و بغي و ضلالت و گمراهي.

222- يا شيعة آل محمد ليس منا من لم يملك نفسه عند الغضب و لم يحسن صحبة من صحبة - و موافقة من رافقة و مصالحة من صالحه و مخالفة من خالفه

فرمود اي دوستان آل محمد از ما نيست كسي كه تملك نفس خود را در غضب نداشته باشد و دوستان او از مصاحبتش بهره مند نگردند و از رقاقتش موافقت نگيرند و با دوستان ما دوستي نكنند و با مخالفان ما مخالفت ننمايند از ما نيستند يعني شيعه بايد در هنگام خشم خويشتن دار باشد و با دوستانش به دوستي و با موافقين به موافقت و رفق و با نيكوكاران نيكوئي و با مخالفين مخالفت نكند كسي كه چنين نكند شيعه و پيرو اهل بيت نيست.

223- يا شيعة محمدا تقوا الله ما استطعتم و لا حول الا بالله - اي پيروان خاندان نبوت از خداوند بترسيد پرهيزكار باشيد تا آنجا كه بتوانيد پارسائي نمايند كه نيروئي برتر و بالاتر از نيروي الهي نيست.

244- الامامه لا تصلح الا لرجل فيه ثلاث خصال ورع يحجزه عن المحارم و حلم يملك به غضبه و حسن الخلافة علي ولي عليه حتي يكون له كالوالد الرحيم

فرمود امام بايد واجد سه خصلت باشد:

اول ورع و تقوائي كه او را از امور ناروا باز دارد.

دوم حلمي كه با آن خشم خود را زير فرمان گيرد و غضب نكند.


سوم خوش رفتاري و حسن خلقي كه مانند پدر مهربان با مردم و فرزندان خود رفتار نمايد.

225- الفراش ثلثه - فراش للرجل و فراش لاهله و فراش لضيفه و الفراش الرابع للشيطان - يك روز امام ششم از خانه اي گذشت ديد رختخوابهائي روي هم چيده است فرمود رختخواب سه دست است يكي رختخواب مرد دوم رختخواب زن سوم و رختخواب مهمان - چهارمي هم از شيطان است كه با وسوسه خود همخوابه پرخوران و دنياداران مي گردد و جابر بن عبدالله از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه فرمود: قال (ص) الفراش للرجل - و فراش للمرأة و فراش للضيف و الرابع للشيطان فرمود رختخواب براي مرد و براي زن و براي مهمان و چهارمي هم از شيطان است.

226- قال ابي عبدالله (ع) قال قال لقمان لابنه يا بني لكل شي ء علامة يعرف بها و يشهد عليها و ان للدين ثلث علامات العلم و الايمان و العمل به و للايمان ثلث علامات الايمان بالله و كتبه و رسله - و للعالم ثلث علامات العلم بالله و بما يحب و بما يكره و للعامل ثلاث علامات - الصلوة و الصيام و الزكوة و للمتكلف ثلث علامات ينازع من فوقه و يقول ما لا يعلم و يتعطي ما لا ينال و للظالم ثلث علامات يظلم من فوقه بالمعصية و من دونه بالغلبه و يعين الظلمه و للفاسق ثلث علامات - يخالف لسانه قلبه و قلبه فعله و علانيته سريرته و للاثم ثلث علامات يخون و يكذب و يخالف ما يقول و للمرائي ثلاث علامات يكسل اذا كان وحده و ينشط اذا كان عنده الناس و يتعرض في كل امر للمحمده و للحاسد ثلث علامات يغتاب اذا غاب و يتملق اذا شهد و يشمت بالمعصية و للمسرف ثلث علامات يشتري ما ليس له و يلبس ما ليس له و يأكل ما ليس له و للكسلان ثلث علامات يتواني حتي يفرط و يفرط حتي يضيع و يضيع حتي يأثم و للغافل ثلث علامات السهو و اللعب و النسيان.

و قال حماد بن عيسي قال ابوعبدالله (ع) و لكل واحدة من هذه العلامات شعب يبلغ بها اكثر من الف باب و الف باب و الف باب فكن يا حماد طالبا للعلم في آناء الليل و اطراف النهار و ان اردت ان تقر عينك و تنال خير الدنيا و الاخرة فاقطع الطمع عما في ايدي الناس وعد نفسك في الموتي و لا تحدثن نفسك انها فوق احد من الناس و اخزن لسانك كما تخزن مالك.


امام جعفر صادق عليه السلام فرمود لقمان به پسرش گفت اي فرزند عزيزم براي چيزي نشانه اي است كه بدان شناخته شود و بر آن گواه و نشانه است.

دين را سه نشانه است دانش - ايمان - عمل

ايمان سه نشانه دارد ايمان به خدا - ايمان به كتب آسماني و پيغمبران

عالم سه نشان دارد شناختن خدا - دانستن آنچه موجب رضاي خداست و آنچه موجب خشم خداوند است.

عامل سه نشانه دارد - نماز - روزه - زكوة

متكلف سه نشان دارد با مافوق خود ستيزه مي كند - چيزي كه نمي داند مي گويد و چيزي كه بدان نمي رسد مي جويد.

ستمكار سه نشانه دارد - بالاتر خود را به نافرماني ستم مي كند - زيردست را به زورگويي ستم مي كند - ستمكاران را كمك مي نمايد.

فاسق سه نشانه دارد زبانش با دلش - با كردارش - و آشكارش با پنهانش مخالف است.

گنهكار سه نشانه دارد - خيانت مي ورزد - دروغ مي گويد - خلاف گفته كار مي كند.

خودنما سه نشانه دارد - در تنهائي كسل است - در برابر مردم زرنگ - براي هر كار دنبال تمجيد مي گردد.

حسود سه نشانه دارد- پشت سر بد مي گويد پيش رو تملق مي نمايد معصيت كار را سرزنش مي كند.

اسراف كار سه نشانه دارد - آنچه در خور او نيست مي خرد - آنچه در خور او نيست مي پوشد - آنچه در خور او نيست مي خورد.

تنبل سه نشانه دارد - سستي مي ورزد - تقصير كار مي شود - تقصير مي كند تا تضييع نمايد تضييع مي نمايد تا گنهكار شود.

غافل سه نشانه دارد - سهو - بازي - فراموشي

حماد بن عيسي گويد امام ششم عليه السلام فرموده براي هر كدام از اين نشانه ها رشته هائي است كه بيش از هزار باب و هزار باب است اي حماد در شب و روز طالب علم باش و اگر مي خواهي چشمت روشن شود و به خير دنيا و آخرت برسي طمع از آنچه در دست مردم است ببر و خود را در زمره مردگان بشمار و خود را بالاتر از هيچكس قرار نده و زبان خود را مستور دار چنانچه مالت را مستور و پنهان مي سازي.


تا اينجا براي نمونه كافي است و آنچه تخمين زده مي شود كلمات امام صادق عليه السلام به مراتب بيشتر از كلمات جدش امير المؤمنين (ع) كه تا حدود چهارده هزار كلمه قصار منتسب به آن حضرت است زيرا مدت عمر و زندگاني امام ششم بيشتر از جدش بود و تحول جنگي و انقلاب اجتماعي در عصر او نبوده به علاوه مدرسه جعفري كه بيش از چهارده هزار دانشمند بود - و همه آنها از امام ششم كلماتي فراگرفته و نقل كرده اند كه ما براي نمونه 226 جمله آن را نقل و ترجمه كرديم تا مفتاح جمع آوري براي تمام كلمات آن حضرت از سطور ترجمه رجال و شاگردان مدرسه جعفري گردد اميد است از خوانندگان ارجمند اين كتاب در هر زمان و مكان باشند اين مفتاح را در دست گرفته و كلمات امام صادق را تا آنجا كه امكان دارد استقصاء نمايند و اين بنده بي مقدار را هم به دعاي خير و طلب مغفرت ياد فرمايند.