كشاورزي و توزيع محصول


از خلال اخباري كه در اطراف قرن دوم ديده مي شود اين طور مي نمايد كه امور مالي امام صادق خوب بوده است و سببش اين است كه در زمان اين حجت خدا به حكمت و مصلحت حق پس از يك قحطي و غلائي كه عصر امام محمدباقر (ع) در حجاز و شامات و عراق رخ داد در اين زمان محصول تدارك و جبران گذشته را نمود و دولت اسلامي هم در تحول تغيير حكومت و توسعه روز افزون غني و بي نياز بودند محصول كشاورزي و ميوه سر درختي مخصوصا خرما و گندم خوب شده بود و درآمد محصول رضايت بخش بود امام صادق مانند پدرش در آن مضيقه نبود و لذا بذل و بخشش و داد و ستد امام صادق (ع) قابل مقايسه با زمان پدرش نيست مثلا بزرگترين ارقامي كه در جود و بخشش امام باقر ديده مي شود ششصد و هفتصد درهم بوده ولي در عطاياي امام ششم دو هزار و چهار هزار و كيسه هاي بدره زر و فضه ديده مي شود.

باري امام صادق از آنجا كه در هر فن و رشته وارد بود و در هر كار سرآمد و استاد آن كار بود در جود و بخشش هم همان فضيلت را داشت در امر كشاورزي و فلاحت و باغباني هم سرآمد همه فلاحان بود چنانچه نخلستان او و اراضي مزروعي و مزرعه هاي غلات و صيفي آن حضرت در مدينه از همه بهتر و پر محصول تر بوده است.

خبر زير ما را به حقايقي از تاريخ و شئون زراعت و فلاحت و جود و سخاوت و حراست شخص امام ششم آشنا سازد.

در كافي مروي است كه مردي آمد حضور امام صادق عليه السلام سلام كرد و گفت اي پسر پيغمبر شنيده ام كارهاي عجيبي در مزرعه و نخلستان خود كرده اي ميل دارم آنچه كرده اي از خودت بشنوم.

امام صادق (ع) فرمود آري من فلان مزرعه را كه در حفر قناتش بذل سعي كرده ام و به حرس اشجارش پرداخته ام و زمين آن را صاف و مهياي زراعت و بهره برداري ساخته ام دستور دادم چون اشجارش به ميوه رسيد در ديوارها رخنه هائي بسازند كه مردم داخل شوند و از آن ميوه ها بخورند امر كردم هر روز ده قدح از محصولات آن بر سر چشمه گذارند تا بر هر قدحي ده كس بتواند بنشيند و از آن ميوه ها بخورند چون آن ده نفر سير شوند بروند باز ده نفر ديگر بتوانند تناول كنند و هر بار آن قدح را پر از ميوه نمايند.

دستور دادم براي هر كس از آنجا عبور كند يك مد رطب بياورند و امر كردم همسايگان آن باغ را از پير و جوان و زن و مرد كوچك و بزرگ سالم و مريض مفلوج و معلول به هر يك يك مد رطب بدهند و چون موقع چيدن رطب برسد هر كس از كاركنان آن باغ اجرت و سهمي كه بايد بردارد مي دادم و آنچه باقي مي ماند به مدينه مي آورند در خانه هاي مستحقين و مستمندان دو ظرف و سه ظرف به قدر كفاف و جمعيت آنها مي فرستادم و آنچه باقي مي ماند مي فروختند چهارصد دينار به من مي رسيد و غله آن چهار هزار دينار بود.


نگارنده گويد اين نخلستان گويا همان نخلستاني بود كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام شخصا ايجاد كرد يعني قنات آن را حفر نموده و نخلهاي آن را غرس نموده و رسيدگي مي كرد و زمين آن را محصول غله مي گشت و از آن دو محصول بر مي داشت.

اكثر اراضي متناسب حجاز و عراق و شامات با زحمت زارعين در سال سه محصول دارد.

اول - خرما كه درختان بلندي دارد.

دوم - مركبات كه زير درخت خرما مي نشانند تا آفتاب سوزان آن را خشك نسازد.

سوم - محصول زميني از سبزيجات و حبوبات و غيره كه از زمين آب برمي دارند و ائمه ما هر يك از آنها در اين كار نهايت مراقبت را شخصا داشتند و حضرت صادق با بدن فربه خود تا آخر عمر شخصا مي رفت كار مي كرد و با بيل و زراعت آبياري مي نمود و علفهاي هرزه و خشك كننده را مي كند و نخل ها را تربيت مي نمود. محصول خوب و فراوان بر مي داشت و به اين ترتيب كه فرمود بين مردم و بني هاشم و علويين و اقارب و ارحام و دوستان و اصحاب خود تقسيم مي كرد.

از امام صادق مروي است كه فرمود پدرم امام محمدباقر بر من گذشت و من در اوايل عمر بودم و طواف حرم مي كردم عرق مي ريختم فرمود اي فرزند عزيز اگر خدا بخواهد بنده ي را به بهشت برد از او به چيز كمي راضي مي شود نه به بساري عبادت بلكه بر كيفيت او بيفزايد نه بر كميت كه مراد اين بود توجه و خلوص نيت و اخلاص و ارادات را قوت بخش كه سوره طه دليل اين امر است كه بر پيغمبر خدا نازل شد.

... طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقي

در كافي از عبدالاعلي مولاي آل سام روايت شده كه گفت روزي از روزهاي تابستان كه هوا بسيار گرم بود در بعضي راههاي مدينه به خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيدم عرض كردم فداي تو شوم با وجود مراتب جلالت در نزد خداي تعالي و قرابت با رسول خدا چرا تو خود را چنين به مشقت انداخته و روزي به اين گرمي از منزل بيرون آمده اي.

فرمود اي عبدالاعلي من بيرون آمده ام در طلب رزق تا مستغني شوم از مثل تو و ابناء زمان.

در روايت ديگر است كه در همان گرماي تابستان وسط روز در داخل مزرعه خويش مشغول به جمع كردن موانع رشد محصول بود و آب ياري مي كرد و علفه هاي خودرو را مي كند و عرق از سر و صورتش مي ريخت و مي فرمود خوشوقتم كه در اين حال خداي خود را ملاقات كنم.

يك روز غلام خود را براي انجام كاري فرستاد غلام خسته بود وسط راه گرفت خوابيد امام عليه السلام پشت سر او بيرون آمد تا بالين سر او رسيد ديد خواب است و عرق كرده حضرت بالاي سرش نشست و او را باد مي زد تا از خواب بيدار شد چون بيدار شد فرمود اي غلام قسم به خدا شايسته نيست كه تو هم روز بخوابي هم شب. شب را بخواب و روز را كار كن كه خداوند شب را براي آسايش تن و روز را براي كار و فعاليت زندگاني اجتماعي آفريده است چنانچه فرمود:

و جعلنا الليل لباسا و النهار معاشا.

باز در كافي از اسماعيل بن جابر روايت است كه گفت وقتي در باغي از باغ هاي مدينه امام صادق عليه السلام را ديدم كه بيلي در دست دارد و با آن راه آب را مي گشود و پيراهني در برداشت از كرباس كه از بس تنگ بود مثل اينكه چسبيده بود به بدن آن حضرت و عرق مي ريخت و به كار زراعت خود ادامه مي داد.

محمد بن غزافر از پدرش روايت كرده كه گفت امام جعفر صادق هزار و هفتصد دينار به من داد فرمود برو تجارت كن براي من كار كن فرمود من رغبت به ربح آن ندارم ولي ميل دارم تو مشغول كار شوي او رفت و برگشت صد دينار ربح كرد حضور امام آورد فرمود آن صد دينار مال تو باشد اضافه سرمايه ات كن و پدرم كه فوت شد آن سرمايه دست من افتاد تا نامه اي از امام صادق عليه السلام به من رسيد كه مرقوم فرموده بودند خداوند ما و شما را از بليات حفظ كند من به پدرت 1700 دينار براي سرمايه تجارت دادم آن را به عمرو بن يزيد بده من به دفتر پدرم مراجعه كردم ديدم نوشته بدهي به ابوموسي يعني امام جعفر صادق (ع) هزار و هفتصد دينار است كه من تجارت كردم و صد دينار سود كرد بر آن اضافه مي شود و عبدالله بن سنان و عمر بن يزيد بر آن مطلعند - آن را چنانچه امر فرموده بود به عمر بن يزيد دادم.

ابي عمر و شيباني نقل مي كند كه ديدم ابوعبدالله جعفر بن محمد را بيلي در دست داشت و پيراهني كلفت كرباس پوشيده بود و در باغي از باغهاي خود كار مي كرد و عرق از پشت او مي ريخت پيش رفتم عرض كردم فداي تو شوم بيل را به من بده و هر كاري داري دستور فرما تا انجام دهم فرمود دوست دارم به گرمي آفتاب اذيت يابم و در راه معيشت و كديمين و عرق جبين بگذرانم تا خداي خود را ملاقات كنم.