مسئله سوم فلسفي


امام جعفر صادق در بيان خير و شر و نسبت به آن خداي تعالي فرمود اين موضوع و مشيت و اراده قضا و قدر در عالم تضاد و تزاحم و شر قليل و خير كثير و شرور اعتباي و غيره همه در ذيل موضوع لا جبر و لا تفويض حل شده است و اگر كسي به حقيقت امر بين الامرين اقرار و اعتراف كرد به اين حقيقت خواهد رسيد و وقتي اراده و مشيت خدا را شناخت اراده و مشيت انسان را هم خواهد شناخت.

موضوع ديگر درك حقيقت علت العلل است كه نفس انساني استطاعت فهم و درك آن را ندارد زيرا در حيطه علم و دانش و كشف آن نيست و لذا بايد به صرف علم به معلول علم به علت پيدا كند و به وجود علت سر تعظيم خم نمايد و لذا در فلسفه ماهيت و وجود و علت ذاتي و علت خاصه فصلي دارد كه از بحث كنوني خارج است و امام عليه السلام انسان را در مقابل معلول كه نماينده علت است به تسليم امر مي فرمايد.

در سلسله علل و معلول همين كه علم و يقين حاصل شد كه هيچ معلولي بي علت نيست آنگاه همه جهان را معلول علت العلل اوليه دانسته و او را خدا و خالق مي ناميم و شرع و دين به ما چنين امر مي كند كه به رهبري عمل و علم وجود علت العلل را بشناسيم و تسليم امر او گرديم.

از اين بيان فلسفه تشريع روشن مي شود كه تمام مسائل فلسفي از وجود و ماهيت و قضا و قدر و جبر و تفويض و خير و شر حقيقت و مجاز سلسله علت و معلول همه در امر دين كه رهبر به تكامل است معلوم و مشهود مي گردد زيرا راهي است ساده صاف مستقيم روشن كوتاه كه آدمي را به سر حد كمال مطلوب مي رساند و در سايه عقيده به اصول و فروع دين در اين صراط مستقيم و راه هموار به سعادت لايقه مي رسد و مطلوب هم همين است و نتيجه شناختن حقيقت اشياء هم جز اين نيست.

امام جعفر صادق (ع) در پاسخ مفضل در اطراف عقيده معطله مي فرمايد معطله آنها هستند كه مي خواهند به حس درك حقايق كنند بدون آنكه از عقل رهبري گيرند و اينها بي جهت معطل هستند به هيچ كجا هم نمي رسند بايد عقل و علم و دين بشر را به سعادت و كمال خود برساند نه حس و ماده.