اصل و اصول


اصل در اصطلاح علمي در هر فن باشد اطلاق بر يك مباني مسلمي است كه نزد اهل فن مورد قبول باشد.

اصل در قرن دوم اطلاق بر مباني فقهي مي باشد كه از ائمه اطهار عليه السلام صادر شده باشد و چون احكام شريعت با حديث نبوي تدريس و تعليم و انتشار مي يافت بنابراين اصل يعني آن حديثي كه مورد قبول و اتفاق ائمه اثني عشر قرار گرفته و از پيغمبر اكرم از طريق ائمه صادر شده است.

وقتي مي گويند فلان محدث اصلي دارد منظور كتابي است كه در يك فن تدوين شده است و چون زمان امام جعفر صادق عليه السلام به شرحي كه اشاره شده چهارصد فقيه امامي احاديث را از آن حضرت شنيده و تنظيم نموده به نظر امام رسانيده اند يا بعدها به طرق مورد اعتماد تصنيف و نقل نموده اند - تا اين اخباري كه متضمن يك اصلي است از كتب ديگر جمع آوري كرده يا اخباري كه نقل كرده به اذن امام تدوين و تنظيم نموده و روايت كرده است مرحوم استاد وحيد بهبهاني مي گويد.

الاصل هو الكتاب الذي جمع فيه مصنفه الاحاديث التي رواها عن المعصوم او عن الراوي عنه.

يعني اصل كتابي است كه در آن جمع مي شود در آن اصناف احاديثي كه از معصوم يا از راوي معصوم نقل شده است.

و در عرف مراد از اصل كتب حديثي است كه در آن مسموعات مكتوب و مدون شده باشد و شكي نيست كه امكان دارد در يك اصلي احتمال خطا و غلط معهود نسيان غيره باشد زيرا چون شفاها از امام شنيده ممكن است در يك لفظ يا جمله ي كه همان معني يا مقارن و مشابه آن است در نظرش جا گرفته باشد ولي در كتاب منقول اين سهو و نسيان كمتر رخ مي دهد مگر از نظر تشابه لغات و كلمات و الفاظ و حروف كه نقطه و اعراب نداشته باشد يا در معاني مشترك باشد در هر حال اطمينان به اصل مقصود براي راوي يا متتبع و محقق در فن حاصل مي گردد زيرا در روايات ديگر هم كه عرضه مي شود يا با آيات و احكام قرآن مقابله مي گردد همه اين نواقص برطرف خواهد شد.

در اينجا مراد از اصل آن كتاب مورد وثوق و اعتماد و داراي شرايط قبولي است كه حديثش حجت باشد و راويش موثق و مورد اعتماد و اهل علم و فضيلت و تقوي بوده چنانچه شيخ بهاءالدين عاملي در مشرق الشمسين مي فرمايد از دلايل صحت حديث اين است تعداد آن در طرق مختلف زياد باشد و اقلا چهار راوي موثق به اسناد خود نقل كرده باشند و همچنين شخصيت مردي كه نقل حديث كرده از اصحاب اجماع باشد چنانچه محقق داماد درالراشحة التاسعة و العشرين در فصل 29 كتاب رواشح در بيان اصول مي فرمايد:


(و ليعلم ان الاخذ من الاصول المصححه المعتمدة احد اركان تصحيح الروايه)

بنابران وجود اصل كتاب نفسا مورد اعتماد و وثوق است و درباره توثيق اين اصول علماي محقق زحماتي كشيده و در صحت و اهميت آن اتفاق نموده اند زيرا يكي از طرق آنها شنيدن حديث از شخص امام عليه السلام بوده است.

محقق حلي ره متوفي 676 مي نويسد اصحاب و شاگردان امام جعفر صادق مسائلي را از امام جعفر صادق عليه السلام مي پرسيدند و امام به آنها پاسخ مي داد اعم از اينكه اين پاسخ ها به صورت استفتاء كتبي يا شفاهي به واسطه يا بلاواسطه باشد آنها را جمع آوري نموده و اين اصول را نوشته اند.

عده اي كه از اين اصحاب نقل شده و مورد اتفاق تمام مورخين و محدثين است چهارصد نفر آنها بوده اند كه تصنيف نموده و مصنفات و يا مؤلفات آنها را اصل گفته اند.

شيخ طبرسي متوفي 548 مي نويسد شاگرداني كه مسائلي مي پرسيدند چهار هزار نفر بودند و چهارصد نفر آنها پاسخ مسائل را جمع آوري كرده و چهارصد اصل را نوشته اند.

شيخ شهيد (ره) در ذكري مي نويسد (انه كتب من اجوبة الامام الصادق عليه السلام اربع مئة مصنف لاربع مئة مصنف و دون من رجاله المعروفين اربعة آلاف رجل).

و شيخ حسين عبدالصمد در دراية نقل مي كند قد كتبت من اجوبة مسائل الامام الصادق عليه السلام فقط اربع مئة مصنف لاربع مئة مصنف تسمي الاصول في نواع العلوم) و اين مدلول و مفهوم را اكثر رجال حديث و فقهاي اعلام اقرار و اتفاق دارند كه از چهار هزار صحابه چهارصد نفر چهارصد اصل نوشته اند.

در كتاب رجال متأسفانه اين اصول تاريخ ندارد و مؤلفين و مصنفين آن تولد و وفاتشان قيد نشده و آنچه كه اضافه شده از تحقيقات علماي بعد است و آنچه مسلم است اين است كه اين اصول بين امامت اميرالمؤمنين عليه السلام تا امام حسن عسكري عليه السلام تدوين شده يعني هر اصل به نظر امام رسيده است و مورد صحه ائمه معصومين قرار گرفته است.

اين اصول يا از خود امام عليه السلام شنيده شده يا از اصحاب موثق نقل شده و ترديدي نيست كه در عصر ائمه و مورد تأييد آنها بوده است.

شيخ مفيد به نقل مقدمه معالم العلماء مي نويسد:

(صنف الاماميه من عهد اميرالمؤمنين (ع) الي عصر ابي محمد الحسن العسكري عليه السلام اربع مئة كتاب تسمي الاصول و هذا معني قولهم له اصل)

شيخ مفيد كه قريب العهد بوده مصنفات فقه آن عصر را منحصر به چهارصد اصل ندانسته بلكه مي نويسد هشام كلبي دويست كتاب و فضل بن شاذان يكصد و هشتاد كتاب و ابن دؤل داراي صد كتاب و برقي صد كتاب و ابن عمير نود كتاب در حديث و اصول نوشته اند كه اسم آن اصل نيست ولي موضوع اصل حديث است و بسياري بوده اند كه سي جلد كتاب يا بيشتر در اين باب تأليف و تصنيف نموده اند و با اين اظهار نظر شيخ طوسي - شيخ طبرسي - محقق حلي - شهيد - شيخ حسين بن عبدالصمد - محقق داماد و غيره تأكيد كرده اند و چهارصد اصل از اين كتاب انتخاب شده كه در عصر صادق عليه السلام تدوين و تنظيم گرديد و شهرت يافت و از ميان چهار هزار اصحاب امام ششم هيچ كس مخالف با اين چهارصد اصل نبوده و هيچ خدشه ي در آن قائل نبوده اند.

اين چهارصد اصل زمان امام محمدباقر و امام جعفر صادق و امام موسي الكاظم تدوين و تنظيم گرديد و به صحه ائمه معصومين (ع) رسيد

عصر امام صادق عصر نور عصر علم و فضيلت عصر فقاهت و حديث عصر تفسير و نشر علم بوده است.

از سال 95 تا 170 كه از امامت امام باقر العلوم عليه السلام شروع مي شود تا عصر امام موسي كاظم عليه السلام درخشان ترين عصر علم و فضيلت بوده و خداوند افاضات آنها را بوسيله رجال علم و فضيلت نشر و توسعه داد - در «كتاب الرجال» عبدالله بن جبله كناني متوفي 219 و مشيخه حسن بن محبوب متوفي 224 و رجال حسن بن فضال متوفي 424 و رجال علي بن الحسين و رجال محمد بن خالد برقي و رجال احمد بن محمد خالدي متوفي 274 و رجال احمد عقيقي متوفي 280 اسامي اين مصنفين نقل شده است.

شيخ طوسي در اول فهرست و رجال خود ترجمه بسياري از آنها را نقل كرده كه متضمن اسامي چهارصد مصنف اصول است.

دوره بعد كتبي نقل شده است كه متضمن رجال ديگري بوده شايد مستدرك كتاب اولي مي باشد مانند كتاب حميد دهقاني متوفي سال 310 كتاب رجال كشي متوفي 328 رجال كليني متوفي 329 و رجال ابن عقده شيخ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد بن عقده متولد سال 249 متوفي 333 كه شامل تمام اسامي كتب رجال قرن دوم و سوم بوده تا زمان خودش و او موثقين اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام را كه از ثقات بوده اند جمع آوري كرده و معاريف و اعيان و مشاهير آنها چهارهزار نفر مي شدند و شيخ طوسي در رجال خودش و در خاتمه مستدرك محدث نوري رجال قرن پنجم را نقل كرده اند و رشته ترجمه رجال از قرن دوم تا عصر حاضر به هم مرتبط و متصل و پيوسته است كه تعداد آنها 4500)اربعة آلاف و خمس مائة رجل) نفر مي باشند و مصنفين آنها 1300 نفر مي باشند كه چهار هزار نفر آنها از اصحاب مخصوص امام صادق عليه السلام بوده و بقيه مشترك بين ائمه و يا سايرين و پانصد نفر از عامه بوده اند علامه ارجمند آقاي حاجي شيخ آغا بزرگ تهراني حفظه الله در الذريعه درباره اين اصول چند جا بحث مفصلي كرده اند [1] .

اين اصول موجود بوده و هنوز هم مقدادي از آن موجود است.

احمد بن محمد بن نوح كتابي در فقه نوشت كه به ترتيب تنظيم اصول اربعمائة تأليف كرد و پس از او كليني و شيخ الطائفة در كافي و تهذيب و استبصار اين اصول را بر سليقه خود مبوب و منظم نمودند و اكنون آنچه را كه علامه تهراني نقل كرده اند با جمال براي خوانندگان يادآور مي شويم.

از سالها پيش علاقه داشتم اسامي چهار هزار شاگرد امام صادق عليه السلام را بدست آورم و علومي كه هر يك روايت كرده اند و واسطه افاضه علمي آن رشته علم و فن بوده اند بنگارم مدتها در اين راه مطالعه و تحقيق و تتبع كردم و به اكثر علماي بزرگ و مراجع رسمي علم و فتوي و محققين در كتب رجال و درايه و رواية مكاتبه كردم و در نتيجه از همه همين پاسخ را شنيدم كه خود عمل مي كردم.


پاورقي

[1] الذريعة الي تصانيف الشيعه ص 130 ج 2 و در حرف حديث و حرف نون نوادر.