اما غنائم


اما درباره غنائم - روز جنگ بدر رسول الله صلي الله عليه و آله فرموده هر كس بكشد و يا كشته شود براي او اين مقدار غنيمت است و يا كسي كه اسير بگيرد آن اسير مال او است و از غنائم قوم چنين مقدار از او است فرمود خداوند عالم مرا وعده فرموده كه ابواب فتح و فيروزي را به سوي ما بگشايد و چون مشركين شكست خوردند و منهزم شدند غنائم آنها را جمع نمودند - مردي از انصار برخاست، عرض كرد يا رسول الله صلي الله عليه و آله تو به ما امر كردي كه با مشركين جنگ كنيم و ما هم اطاعت نموديم و بر آنها فائق مي شويم و تو فرمودي هر كس اسيري بگيرد اسير او است و از غنائم هر چه ببرد از او است و هر كه را بكشد غنائمش از آن او خواهد بود - من دو نفر را كشته ام بدين دليل و يك اسير گرفته ام اكنون آنچه وعده فرمودي از غنائم به من بده اين بگفت و نشست.

پس از آن مردي به نام سعد بن عباده [1] برخاست عرض كرد يا رسول الله چه مانع دارد كه نصيب و بهره غنائم را در آخر كار تقسيم كنيد چه ما مي ترسيم كه از لحاظ دوري مكان باز مورد حملات مشركين قرار گيريم باز ضايعات و تلفاتي به ما برسانند و ما و شما را به مصيبتي گرفتار نمايند اگر شما آنچه كه مبارزين و غازيان و جنگجويان مطالبه مي كنند به آنها بدهي براي بقيه افراد چيزي باقي نمي ماند و غنائم از بين مي رود منظورش اين بوده كه غنائم تا تفريق و تقسيم نشده بنيه مالي قشون ما است ولي چون تقسيم شد اگر باز خطري پيش آيد بنيه مالي براي قيام ضعيف مي شود بهتر است كه ذخاير غنايم را آخر كار در پايان جنگ بين همه تقسيم كنيد - اين بگفت و نشست.

آنگاه مردي ديگر از انصار برخاست گفتار سعد بن عباده را تأييد نموده و نشست و هر يك تا سه بار برخاستند نظريه خود را نسبت به غنائم گفتند و پيغمبر خدا ساكت بود و منتظر امر آسماني بوده تا آنكه اين آيه نازل شد - يسئلونك عن الانفال انفال اسم جامعي براي كليد غنائم است كه در آن روز به دست مسلمين افتاد... چنانچه در آيه ديگر مي فرمايد ما افاء الله علي رسوله يعني آنچه از في ء است مخصوص رسول خدا است و باز در آيه ديگر كه مي فرمايد «ما غنمتم من شي ء» آنچه تو غنيمت گرفته اي و باز مي فرمايد «قل الانفال لله و للرسول» انفال و حاصل آنچه به دست آمده مخصوص خدا و رسول است كه خداوند دست ديگران را از انفال كوتاه كرد و آن را مخصوص خود و پيغمبرش نموده و براي آنكه توهمي از نظر اموال براي مال داران و مال دوستان پيش نيايد فرمود «فاتقوا لله و اصلحوا ذات بينكم و اطيعوا الله و رسوله ان كنم مؤمنين» از خدا بترسيد و بين خود در گفتار و كردار اصلاح كنيد و از خدا و رسول اطاعت نمائيد اگر ايمان داريد تا رستگار شويد.

اين سخنان همچنان بوده و غنائم هم جمع آوري شد پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله با مجاهدين به مدينه برگشت اين آيه نازل شد:

و اعلموا ان ما غنمتم من شي ء فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان

بدانيد كه آنچه غنيمت گرفته ايد يك خمس و يك پنجم آن مخصوص خدا و رسول است و براي ذوالقربي اختصاص داده شده و براي ايتام و مساكين و ابن السبيل اگر شما ايمان به خدا داريد اين نحوه تقسيم كنيد و آنچه ما از آيات قرآن در روز بدر نازل نموديم براي جدا شدن حق از باطل بوده و آن روزي بوده كه دو گروه مسلمان و كافر تلاقي كرده اند (روز جمعه هشتم ماه رمضان سال دوم هجرت بوده).

به اجماع اماميه در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله خمس در شش سهم تقسيم مي شد كه سه سهم آن مخصوص پيغمبر خدا بوده و سه سهم براي ايتام - مساكين - ابن السبيل بوده مخالفين اهل بيت پس از رحلت رسول الله صلي الله عليه و آله خمس آل محمد را ندادند و بين ساير فرق تقسيم نمودند تا علي و يارانش دست تنگ بمانند مبادا بر آنها خروج كنند - حضرت امام صادق فرموده نزول آيه خمس در نوزدهم رمضان بوده است.

آنگاه مي فرمايد اما قوله تعالي كه فرمود «لله» همان طور است كه فرمود يقول الانسان منظور لله و لك مي باشد كه سهم مخصوص خدا به دست پيغمبرش خواهد بود و پس از او به دست ائمه معصومين تا روز قيامت كه به هر مصرف صلاح بدانند برسانند.

پس خمس رسول الله غنائمي بوده كه به پنج قسمت تقسيم مي شد - سهم خدا را شخصا مي گرفت براي تعظيم شعائر الهي و ابقاي نام او به حكم مباني توحيد و اين وظيفه را به اهل بيت خود سپرد و سهمي براي خويشان از بني عبدالمطلب و او سهمي براي ايتام و مساكين مسلمين و سهمي براي گمشدگان و دل خسته گان و مال از دست دادگان در غير تجارت كه اين سنت از روز به در عمل مي شد و اين بوده راه تقسيم غنائمي كه به شمشير گرفته مي شد.


پاورقي

[1] سعد بن عباده از انصار و از طايقه خزرج بود از كساني است كه در ليلةالعقبه پرچمدار رسول خدا بوده و روز بدر حضور داشت و اميرالمؤمنين پرچمدار مهاجرين بود اين مرد بزرگوار و باگذشت و رئيس و زعيم و دانشور بود او بود كه زير بار بيعت ابوبكر نرفت و در خلافت ابوبكر در جنگ شام بود و در جنگ هاي عمر هم بود و مرد پسرش قيس بن سعد بن عباده از اصحاب اميرالمؤمنين بود و پرچمدار امام حسن مجتبي (ع) شد و معاويه خواست به حيله او را منحرف سازد ولي موفق نشد.