وصيت پنج نفر


ابوايوب جوزي مي گويد ابوجعفر منصور فرستاد مرا احضار كرد نيمه شب و هوا تاريك بود برخاستم نزد او رفتم ديدم روي كرسي «صندلي مخصوص خلافت» خود نشسته و شمعي مقابلش روشن است و نامه اي با شمشيري برابرش نهاده و گريان است سلام كردم جواب داد نامه را نزد من انداخت گفت اين كاغذي است كه محمد بن سليمان نوشته و خبر داده كه جعفر بن محمد درگذشته است «انا لله و انا اليه راجعون» سه مرتبه تكرار كرد گفت: اين جعفر بن محمد؟ ديگر مثل جعفر بن محمد كجا است آنگاه گفت بالاي نامه بنويس ان كان اوصي الي رجل بعينه فقدمه و اضرب عنقه

اگر كسي خاصي را وصي خود قرار داده گردن او را بزن و مرا خبر ده نامه را نوشتم به مدينه پاسخ آمد كه جعفر بن محمد به پنج نفر وصيت كرده كه مرجع و ملجاء مردم باشند
اول ابوجعفر منصور دوم - محمد بن سليمان سوم - عبدالله چهارم - موسي بن جعفر پنجم - حميده - منصور گفت اين پنج نفر را نمي توان كشت. [1] .

داود بن كثير در مناقب نقل مي كند مرد عربي آمد نزد ابوحمزه ثمالي پرسيد چه خبر تازه داري؟ ابوحمزه گفت «توفي جعفر الصادق عليه السلام فشهق شهقة و اغمي عليه، آن مرد نعره اي زد و بيهوش شد چون به هوش آمد پرسيد آيا وصيتي كرده ابوحمزه گفت آري وصيت نموده كه مردم به پسرش عبدالله و موسي و ابي جعفر منصور مراجعه كنند و بي اختيار خنديد گفت «الحمد لله الذي هدانا الي الهدي و بين لنا علي عن الكبير و دلنا علي الصغير و اخفي عن امر عظيم [2] اعرابي پرسيد چگونه است آن حكايت گفت عيوب و مفاسد اجتماع اين بس كه جعفر بن محمد نتوانست رسما خليفه و جانشين خود را اعلام كند در صدر آن ابوجعفر منصور را معرفي كرد تا مزاحم ديگران نگردد كبير آنها موسي بن جعفر و صغير آنها عبدالله است.

امر عظيم امامت است كه در اين چند نفر مخفي گذاشت ولي به اصحاب و خواص خود گفت وصي من موسي بن جعفر است چنانچه سابقه تصريحي داشت.


پاورقي

[1] بحار ص 79 ج 11.

[2] بحار ص 79 ج 11 مناقب ج 2.