وصاياي امام جعفر صادق


منصور با آنكه بيش از هشت بار قصد كشتن امام صادق عليه السلام را داشت و موفق نشد در انتظار مرگ آن حضرت بود و به والي مدينه هم مكرر دستور داد كه جعفر بن محمد را مسموم كن و او هم بدين امر مبادرت كرد و زهري در انگور نموده به آن حضرت خورانيد وقتي خبر مرگ او را به منصور دادند نوشت هر كس را وصي كرده گردن او را بزن.

مأمور منصور رفت و برگشت گفت جعفر بن محمد پنج نفر را وصي خود كرده است اول منصور دوانيقي 2 - عبدالله 3 - موسي 4 - والي مدينه 5 - ام حميده.

منصور كه اين خبر را شنيد و نامه والي مدينه هم مبني بر همين موضوع به او رسيد ديد كشتن پنج نفري كه خودش اول آن ها قرار گرفته ميسر نيست گفت از اين عمل هم صرف نظر بايد كرد.

در كتاب خرايج است كه مردي از خراسان به نام ابوجعفر عزم تشرف حضور امام صادق را نمود مردم خراسان به او هدايائي فرستادند و او حركت كرد به حيره رسيد در آن وقت امام صادق را منصور به حيره دعوت كرده بود - چه منصور اول در حيره و بعد در رصافه و سپس شهر بغداد در سال 143 شروع به ساختمان كرد تا سال 145 تمام شد.

آن مرد خراساني به زيارت قبر اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام رفت و مي خواست از آنجا به حضور امام صادق شرفياب شده فقها و مشايخ روات در آنجا جمع بودند و شيخي بود كه به او احترام مي گذاردند پرسيد نامش چيست؟ گفته شد ابوحمزه ثمالي است.

در همين اثنا مرد عربي آمد گفت من از مدينه مي آيم گفتند چه خبري گفت جعفر بن محمد عليه السلام وفات يافت ابوحمزه فريادي زد و گريان شد پرسيد چه كسي را وصي خود كرده اعرابي گفت دو پسر خود عبدالله و موسي را با منصور دوانيقي وصي خود كرده است.

ابوحمزه گفت الحمدلله كه ما را گمراه نكرد و به كبير و صغير ما را هدايت كرد آنگاه برخاست رفت كنار قبر اميرالمؤمنين ما هم همراه او رفتيم و نماز خوانديم.

بعد پرسيدم اين سخن كه گفتي به كبير و صغير ما را هدايت كرد منظور چيست؟
ابوحمزه ثمالي گفت اما كبير اگر عيبي نداشت صغير را با او شريك قرار نمي داد معلوم مي شود عبدالله عيبي داشته و منصوص به امامت نبوده و اما صغير موسي بوده كه روي مصالح سياست روز بوده كه حضرت صادق عليه السلام مي دانست منصور قصد كشتن او وصي او را دارد و لذا اول خود منصور را وصي قرار داد و بعد عبدالله را و به موسي هم فرمود نگران نباش كه عبدالله به زودي به من ملحق خواهد شد و ديديم كه پس از هفتاد روز درگذشت و ام حميده هم زن بود كه او را به جرم وصايت نمي كشتند و امام صادق روي مباني علمي وصي خود را معين كرد و حال آنكه امامت امام موسي الكاظم عليه السلام منصوص و با سابقه در احاديث نبوي بوده است.

آن مرد خراساني از بيان ابوحمزه مطمئن نشد با هداياي خود به مدينه حركت كرد تا موسي بن جعفر را زيارت كرد و چون امام هفتم را ديد فرمود آن اموالي كه آن زن شطيطه براي ما فرستاده كجا است و نشاني همه هدايا را داد و او فهميد كه وصي پس از امام صادق عليه السلام موسي بن جعفر عليه السلام است.

آن مرد خراساني مي گويد از مردم پرسيدم وصي امام صادق عليه السلام كيست؟ گفت عبدالله نزد او رفتم ديدم بر در خانه نشسته بود از او چند مسئله درباره حد نصاب زكوة و راجع به سه طلاقه پرسيدم جواب مناسبي نداد - از آنجا برگشتم خدمت امام موسي بن جعفر ديدم روي حصير نشسته مرا به نام صدا كرد و نشاني مسافرت داد و فرمود آنچه با خود آوردي بيار و نشاني هر يك را با آن هديه داد من مطمئن گرديدم كه او وصي امام صادق است كه در شرح حال آن حضرت نوشته ايم.