وصيت حضرت صادق


يا بني اقبل وصيتي - و احفظ مقالتي - فانك ان حفظها تعش سعيدا و تمت حميدا يا بني ان من اقنع استغني و من مد عينيه الي ما في يد غيره مات فقيرا و من لم يرض بما قسمه الله له اتهم الله في قضائه و من استصغر زلة نفسه استكبر زلة غيره يا بني من كشف حجاب غيره انكشف عورته و من سل سيف البغي قتل به و من احتفر لاخيه بئرا سقط فيها و من داخل السفهاء حقر و من خالط العلماء وقر و من دخل مداخل السوء اتهم. يا بني قل الحق لك او عليك و اياك و النميمة فانها تزرع الشحناء في قلوب الرجال. يا بني اذا طلبت الجود فعليك بمعادنه فان للجود معادن و للمعادن اصولا و للاصول فروعا و للفروع ثمرا و لا يطيب ثمر الا بفرع و لا اصل ثابت الا بمعدن طيب يا بني اذا زرت فزر الاخيار و لا تزر الاشرار فانهم صخرة صماء لا ينفجر ماؤها و شجرة لا يخضر ورقها و ارض لا يظهر عشبها [1] .

اي فرزند دلبندم وصيت مرا گوش كن و در خاطر بسپار كه اگر آن عملا حفظ كردي سعادتمند خواهي بود.

اي پسر عزيزم مردم قانع بي نياز هستند و آنها كه چشم به دست ديگران مي افكنند در فقر و ذلت خواهند مرد كسي كه به قسمت خود راضي نشد در قضاء الهي متهم است كسي كه نتوانست نفس خود را در اختيار بگيرد اسير ديگران مي شود اي فرزند كسي كه حجاب ديگري را بدرد پرده ناموسش دريده خواهد شد كسي كه شمشير عداوت بكشد به آن كشته مي شود كسي كه چاهي در راه برادرش بكند در آن خواهد افتاد - اگر در حوزه سفها شركت كني محقور و زبون خواهي شد و اگر گوشه نشين محضر علما شوي باوقار و محترم مي گردي اي فرزندم حق را بگوي خواه بر تو يا عليه تو باشد - از نمامي و دو به هم زني دوري كن كه ريشه فساد و كينه تو را در دل مردم مي پروراند - هرگاه خواستي بخششي كني به معدن آن دست انداز زيرا جود معادن دارد و آن معادن اصول و فروعي دارد و شاخه هاي آن ميوه هائي بار مي آورد لذت در آن ميوه است و ميوه از شاخ است و شاخ از اصله است و اصله از ريشه است و ريشه معدن جود و كرم است.

هرگاه خواستي كسي را زيارت كني به ديدار اخيار برو و از ديدار اشرار حذر كن كه آنها سنگ سختي هستند و آب از خلال آنها نمي گذرد آنها درخت بي بري هستند و زمين شوره زاري از آنها حذر و دوري كن.

پس از اين وصيت اصحاب خود را مخاطب قرار داد به هر يك وصيتي مي فرمايد - به عبدالله ابن جندب درباره اخلاق و زندگي زناشوئي، به عبدالله نجاشي درباره فقه و روايات، به زيد شحام درباره شيعيان و دوستان - به مؤمن الطاق درباره ريا و شيبه - به حمران بن اعين در توحيد - به مفضل بن عمر در تقوي و پارسائي به جميل بن دراج درباره ي همنشين - به معلي بن خنيس درباره سفر و حضر - به سفيان ثوري درباره صدق و راستي و پرهيز از دروغ و حسد - به عنوان بصري درباره بركت و عبادت و به همين ترتيب هر كس آمده وصيتي فرمود كه به راستي سرمشق سعادت دنيا و آخرت است.

امام جعفر صادق عليه السلام در چند موضوع تأكيد فرموده و در وصاياي خود سخن از آن رانده شكر نعم پروردگار - معاشرت خوب - مصاحب عاقل در سفر - همسايه خوب - قبول نصايح مشاورت در كار - تزييد برادران ديني - گذشت و كظم غيظ - حفظ حقوق برادران ايماني - مواساة بين برادران - بر و احسان برادران - راستي و گفتار و اداء امانات مخصوصا در حديث كه هر يك در جاي خود درج شده است. [2] .


پاورقي

[1] نورالابصار - تذكرة الاولياء ابونعيم ص 135 ج 3 حيات الصادق (ع) ص 40 ج 2.

[2] حيات الصادق سبيتي - و حيات الصادق محمدحسين المظفر در جلد 3 مراجعه شود.