مذاكرات امام صادق با منصور


شيخ صدوق در كتاب امالي از داود شعيري از ربيع حاجب منصور روايت كرده كه او گفت منصور حضرت صادق را خواست تا مؤاخذه نمايد.

گزارش به منصور دادند كه جعفر بن محمد در امور سياست كشور دخالت مي كند و اصحاب او روزافزون هستند و ممكن است داعيه خلافت پيدا كند - منصور براي آنكه مبادا چنين حادثه اي رخ دهد امام صادق را در تحت نظر گرفت و اصحاب او را در مضيقه نهاد - و هر بار او را احضار مي كرد تا تهديد نمايد.

امام صادق به منزل او رفت ربيع گفت پناه مي برم به خدا از شر اين جبار كه بسيار خشمناك است حضرت صادق فرمود خداوند مرا در پناه خود حفظ مي فرمايد برو اجازه بگير وارد بر او شوم ربيع رفت اجازه گرفت و برگشت گفت داخل شو امام ششم بر منصور وارد شد پس از سلام و ترحيب گفت اي جعفر تو مي داني كه رسول خدا به علي بن ابيطالب فرمود اگر مردم درباره ي تو همان عمل را كه با عيسي مسيح كردند نمي كردند سخناني در فضايل و مناقب تو مي گفتم اما مي ترسم در حق تو زياده روي كنند و خاك قدم تو را براي شفاي خود بردارند - علي عليه السلام گفت دو طبقه هلاك خواهند شد يكي آنها كه در دوستي من غلو كردند و ديگر آنها كه به دشمني برخاستند.

حضرت صادق فرمود آري چنين سخني گفته شد - آنگاه منصور گفت تو مي داني آنچه مردم در حق تو مي گويند زور و بهتان است و تو خود را نگاه مي داري چرا آنها را منع نمي كني و سبب آشوب و فتنه مي شوي - مردمي احمق از اهل حجاز مي گويند تو بهترين اهل روزگار هستي و ناموس خدائي و حجت معبودي و مترجم كلمات الهي هستي آن قدر نسبت به تو گفته اند كه تو را به حد خدائي رسانده اند تو بگو بدانم اين كلمات راست و درست است يا نه در حالي كه اول كسي كه حق را گفت جد تو بود و اول كسي كه تصديق كرد پدرت علي بود تو اكنون بگو بدانم در گفتار مردم حجاز چه مي گوئي؟

حضرت صادق عليه السلام فرمود من هم شاخه اي از شاخه هاي درخت نبوت هستم و جز آنچه آنها گفتند سخني نمي گويم - من هم تربيت شده همان خاندان و مشكوتي از آن خورشيد درخشان مي باشم.

منصور به اطراف مجلس خود كه سعايت كنندگان بودند نگاه كرد گفت اين مرد مرا در دريائي ژرف افكنده و استخواني در حلقوم خلافت شده است نه مي شود او را كشت نه مي توان او را تبعيد كرد - و هر روز از اطراف به من مي نويسند او دعوي برتري و بالاتري مي كند.

حضرت فرمود اي منصور اين گزارشات مغرضانه را قبول مكن آنها همان بدانديشان هستند كه شريك ابليس مي باشند مگر نخوانده اي آيه كريمه قرآن را كه مي فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا ان جائكم فاسق بنبأ فتبينوا ان تصيبوا قوما بجهالة فتصبحوا علي ما فعلتم نادمين» يعني اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر فاسقي خبري داد سخن او را قبول نكنيد مگر پس از آوردن استدلال و برهان و تحقيق كنيد ببينيد آيا راست مي گويد يا نه مبادا اصابت كند قومي را از روي جهالت و پشيمان گردند.

امام صادق عليه السلام فرمود اي منصور ما اعوان و انصار تو هستيم و ما براي سلطنت و حكومت تو ركن عظيم امر به معروف و نهي از منكر هستيم ما هستيم كه احكام شريعت را مجري مي داريم و حلال و حرام را بر مردم مي رسانيم و تو بايد در حق ما صله رحم كني و احترام خويشاوندي را حفظ كني كه ما اركان سلطنت تو را به احسن قوانين آسماني حفظ مي كنيم تو بايد دست و ديده شيطان صفتان را قطع كني و به سخنان خصومت آميز آنها وقعي ننهي - تو مي داني صله رحم موجب طول عمر مي شود و قطع رحم سبب كوتاهي عمر مي گردد اگر تو رعايت ارحام را كني شايد خداوند به تو در حشر در حساب تو تخفيف دهد.

منصور گفت من از تو درگذشتم تو هم موعظه كن شايد پند گيرم فرمود حكمت بياموز كه ركن علم است و سبب نگاهداري نفس از ارتكاب جرائم مي گردد.

باز منصور گفت از مناقب علي بن ابيطالب براي من حديثي بگو.

فرمود جدم پيغمبر صلي الله عليه و آله فرموده است در شب معراج كه به آسمان رسيدم خداوند عالم با من در حق علي عهدي بست به سه كلمه خطاب شد علي امام متقين و قائد غر محجلين و يعسوب مؤمنين است او را به اين سه مقام بشارت ده و چون به علي ابلاغ كردم پيشاني بر خاك نهاد سجده شكر حق كرد كه نامش در مقام اعلي ذكر شده فرمود «ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء»