امام صادق و ابوالعباس السفاح


چنانچه در تاريخ مفصل اسلام گفتيم بني اميه در سال 132 سقوط كردند و ابوالعباس سفاح به دستياري ابومسلم خراساني بر اريكه خلافت نشست و مركز و پايتخت خود را در عراق در شهرانبار قرار داد.

سفاح تا بر اريكه حكومت استقرار يافت امام صادق را از مدينه دعوت به عراق نمود و چندي پذيرائي كرد و چون خوارق عادات و كرامات و معجزات و علوم و معارفي از او ديد با احترام به مدينه برگردانيد - و اذيتي نكرد البته بايد گفت به اصطلاح امروزي امام صادق را رقيب منصب خود مي دانست ولي آن حضرت خود اين مقام را رد كرد و نامه اي كه ابومسلم به آن حضرت نوشت تا به نام او دعوت كند امام صادق آن را در شمعي كه مقابلش بود سوزانيد و فرمود اين كار نشدني است و لذا ابومسلم كه مأيوس از امام صادق شد براي فرزندان ابراهيم امام عباسي دعوت نمود و ابوالعباس بزرگ آنها بود به خبر امام صادق به اين مقام رسيد هم از آن حضرت از جهت مقام سيادت و وجهه ملي و محبوبيتش مي ترسيد مبادا مرم اطراف او را بگيرند و هم نمي خواست اذيتي كرده باشد در هر حال امام صادق را به عراق دعوت كرد و مرخص نمود و احترام كرد.

امام جعفر صادق چند سال معاصر با سفاح بود و دنباله كار خود را گرفت و در نشر اخبار هم چنان ادامه داشت.