شي ء و لاشي ء


درسي از امام صادق عليه السلام براي ابوحنفيه.

شي ء به معني چيزي است مطلق و لاشي ء يعني هيچ چيز - شيخ مفيد در كتاب اختصاص از سماعه ذيل آيه ي شريفه:

و الذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمآن ماء

روايت مي كند كه مردي نزد ابوحنفيه آمد گفت شي ء و لاشي ء را براي من معني كن و آن چيزي كه خداوند قبول نمي كند كدام است و چگونه است.
ابوحنيفه متحير ماند نتوانست پاسخ او را بدهد و لاشي ء را معني كند غلام خود را احضار كرد گفت اين قاطر را سوار مي شوي مي روي خدمت حضرت صادق امام رافضي ها و بلاشي ء مي فروشي و قيمت آن را گرفته مي آوري.

چون امام اعمال منافقين را بلاشي ء معني كرده و تشبيه به سراب كرده و از قرآن همين آيه استنباط فرموده بود ابوحنيفه خواست تخطئه و تحقير نمايد كه لاشي ء چيزي نيست.

غلام قاطر را سوار شد رفت خدمت حضرت امام صادق عليه السلام گفت ابوحنيفه اين استر را به من داد كه به حضرت تو بفروشم فرمودند قيمت آن چند است؟!

عرض كرد بلاشي ء مي فروشم حضرت فرمود قبول كردم و به همين مبلغ خريدم و استر را غلام خود فرمود بگير ببر به طويله ببند - غلام ابوحنيفه ساعتي توقف كرد چون قيمت آن را نگرفته بود و گمان مي كرد لاشي ء چيز است كه بايد در قبال استر بگيرد عرض كرد قيمت استر را مرحمت كنيد كه مرخص كردم فرمودند فردا به خود ابوحنيفه خواهم داد غلام نزد آقاي خود ابوحنيفه برگشت و جريان را گزارش داد.

ابوحنيفه خوشحال شد كه با فروش قاطر معني لاشي ء را اقلا مي آموزد روز بعد خود ابوحنيفه خدمت حضرت صادق رفت پس از سلام و تحيت امام صادق عليه السلام فرمودند براي دريافت ثمن و قيمت حيوان كه لاشي ء مقرر بود آمده اي - عرض كرد بلي حضرت فرمود با من سوار شو از شهر بيرون برويم چون به صحرا رسيدند پس از ساعتي كه آفتاب بالا آمد در افق دوري آبي نمايان شد كه سرابي بود و صفاي آب تجلي داشت به طوري كه تصور مي رفت آب جاري است.

حضرت امام صادق عليه السلام به ابوحنيفه فرمود آن حدود چه مي بيني -؟ عرض كرد آب است چون به آن مكان رسيدند اثري از آب نبود باز كمي دور شدند مجددا با همان منظره مصفا مواجه گرديدند به ابوحنيفه فرمود چه مي بيني گفت آب است فرمود اين آب را به جاي قيمت استرت بگير -اين همان لاشي ء است كه خداوند در قرآن از - كسراب بقيعة -تعبير فرموده يعني مانند آب نما و سرابي است كه آدم تشنه پندارد آن آب است چون نزديك مي شود مي بيند سراب است - لاشي ء همان سراب است.

ابوحنيفه از آن سفر كوتاه اگر چه يك مركبي را از دست داده بود بدون قيمت ولي يك معني لطيفي را درك كرده بود چون نزد اصحابش برگشت او را مهموم و مغموم ديدندگفتند مولانا چه شد قيمت استر را گرفتي - گفت استري را كه ده هزار درهم خريده بودم به هدر دادم و بلاشي ء يعني هيچ فروختم.

اين يك درسي بود از امام صادق عليه السلام در مجراي تعليم و تربيت مكتب جعفري كه عملا معاني كلمات و تفسير آيات را به شاگردان خود مي آموخت و همين خسارت هاي مادي و استفاده هاي معنوي بوده كه ابوحنيفه گفت اگر من دو سال خدمت امام صادق را درك نكرده بودم تمام عمرم به هدر رفته بود.