طلسمات
يك نوع ديگر علومي كه امام ششم عليه السلام به جابر بن حيان تعليم فرموده طلسمات است كه از آن تأثير كواكب را مي توان بدست آورد و تناسب و ارتباط عالم سفلي و علوي را با آن مي توان حاصل نمود - و سحره و معوذون جادوگران با حد ناقص اين علم كارهاي بزرگي مي نمايند و جابر در آن مهارت كامل داشته است.
همان مستشرق مي نويسد جابر با يك جمله از تعليمات كوتاه استادش در يك فن حذاقت و نيروي استعداد خود را ظاهر مي ساخت و با صداقت و امانت آن علوم را به حد كمال مي رسانيد و هر كجا به ابهام و اجمالي بر مي خورد خدمت امام مي رفت مي پرسيد.
جابر بدو طريق به فنون علمي دست يافت يكي طريق ظاهري كه از راه تجربه به تجزيه و تركيب به دست مي آورد و ديگر از طريق باطني كه از راه فرضيات و نظريه ها و فلسفه طبيعي و علوم رياضي مانند طلسمات و اسطرلاب و غيره بر منظور خود واقف مي گرديد و بدون ترديد طريق دوم را جابر از مقام روحاني امام صادق فرا گرفته و در علم ماده به كار برده است.
جابر الهامات خفيه اي از امام صادق گرفته و به كار بسته و عمل كرده و در طبيعيات و رياضيات عملا به مرحله شامخ علمي رسيده است.
امام صادق عليه السلام روزي به جابر اين علوم و فنون را آموخت كه در حجاز آن هم در مدينه
فكر بشر به اين صحنه خطور نمي كرد و در افق انديشه عرب و مسلمانان چنين روشنائي نبوده و لذا اعتراف و اذعان به مقام شديد القواي روحاني و معنوي آن حضرت نموده اند.
جابر با گرفتن درس كلي براي رسيدن به رشد علمي خدمتي به سزا كرد و بدون ترديد اين علوم و فنون را از استادش امام صادق الهام گرفت زيرا ترديدي نيست كه خود جابر اين قدرها نبوغ فكري و تعمق نظري نداشته كه بتواند به فاصله كوتاهي به تمام اين علوم دست يابد مگر به اينكه اعتراف كنيم كه اين روح علمي و نيروي آسماني امام ششم در او اثري به سزا گذاشته و الهام گرديده است - به علاوه كه محققين مستشرقين مي گويند كمتر ديده شد يك مؤلف داراي اين افكار متضاد و مختلف باشد و اين اختلاف ذوق و سليقه و شامه علمي نشان مي دهد كه از يك منبعي الهام گرفته كه او بالاتر و برتر از سطح فكر مردم عادي بوده است زيرا علم جفر و اعداد و رمل با علم فلسفه و تصوف و عرفان - و علم معدن شناسي و احجار و گوهرشناسي و آن هم تخصصي در آن نشان دادن از يك نفر مرد عادي و در عين حال مسلماني فقيه موجب تعجب و شگفتي است - چه تقطير و تصعيد - تعكيس - معدن شناسي - نبات و حيوان شناسي هر يك نيازمند طول عمر و مطالعه دقيق و تجارب عملي ممتدي است كه براي يك فرد به آساني دست نمي دهد بلكه مشكل به نظر مي رسد مگر به اينكه بگوئيم استعداد جابر براي انعكاس اين علوم خوب بوده و او مقرر و تقرير نويس امام صادق و بلندگوي دروس مكتب جعفري است كه توانست رياضيات و طبيعيات و الهيات و تصوف و عرفان او را فراگيرد و تقرير كند و تأليف و تدوين نمايد و در اسلام او اول كسي است كه پس از علماي يونان توانست در فنون علمي قدرت و نيروي خود را نشان دهد.
جابر از امام صادق فراگرفته كه عوالم باطن و ظاهري است و به اين آيه استناد كرده كه مي فرمايد:
فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمه و ظاهره من قبله العذاب
مي گويند دو عالم است عالم ظاهري كه واضح و روشن است و عالم باطني كه خفي پنهاني است آنگاه خود را نماينده عالم باطن مي داند مي گويد في هذه الاثار التي بين ايدينا اين عالم باطن است كه عالم جواهر است و با علم به جواهر مي توان علم به ظواهر هم پيدا كرد و با تحولات شيميائي از آن استفاده نموده و مي گويد در هر جوهر فردي آفتابي است تابان و اين همان عقيده اي است كه هاتف به نظم آورده
دل هر ذره را كه بشكافي
آفتابيش در ميان بيني
از مختصات عقايد پاك جابر اين است هر كجا به اين نكات و نقاط حساس علمي بر مي خورد از خالق آن تقديس و تسبيح و تهليل مي گويد و در پيشگاهش سر تعظيم فرود مي آورد در حالي ساير علماي اين فن آن قدرها اين شكر نعمت را نشان نمي دهند.
عقيده جابر در تقسيم دو عالم از ظاهر و باطن قابل قبول است زيرا در اكثر شئون اين دو عالم مشهود است.