بازگشت

مناظره ي امام صادق با يك عالم سني درباره ي صدقه


ترديدي نيست كه اگر انسان ها به خود تكيه كنند و به اهل علم و دانش حقيقي مراجعه ننمايند در بياباني از جهل و ناداني سرگردان خواهند شد، در حالي كه پيش خود گمان مي كنند كه به معارف دين آگاه هستند و هدايت يافته اند. حال اگر علما و دانشمندان نيز فريفته ي علم و دانش اندك خود باشند و به صاحبان حقيقي علوم كه همان پيامبران و ائمه عليهم السلام هستند. مراجعه نكنند؛ ديگر از مردم عادي چه انتظاري مي توان داشت؟!

شگفت آور است حال كسي كه در جهل و ناداني به سر مي برد؛ و ادعاي علم و دانش مي كند. براي نمونه مناظره ي امام صادق عليه السلام با فرد ناداني كه ادعاي علم و دانش مي كرد را بيان مي كنيم.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «يكي از كساني كه خود را عالم مي دانست و به خويش مغرور گشته بود مردي بود كه عامه ي مردم او را تعظيم و تكريم مي نمودند؛ و من تصميم گرفتم به گونه اي كه مرا نشناسد با او ملاقات كنم. پس روزي مردم گرد او جمع شدند و او مشغول گفتگوي با آنان و عوام فريبي بود، هنگامي كه از مردم جدا شد و به راه خود رفت، من هم به دنبال او رفتم. ناگهان ديدم به دكان خبازي رسيد، و خباز را غافل نمود و دو قرص نان از دكان او دزديد؛ بسيار تعجب كردم و پيش خود گفتم: شايد معامله اي در كار بوده؛ ولي باز با خود گفتم اگر معامله بوده براي چه مخفيانه و به صورت سرقت انجام گرفته است؛ دوباره به دنبال او رفتم تا به دكان انار فروشي رسيد، پس با او نيز به سخن پراكني پرداخت و دو عدد انار نيز از دكان او سرقت نمود، دوباره تعجب نمودم و با خود گفتم: شايد معامله اي در كار بوده؛ ولي با خود گفتم: اگر چنين بوده، براي چه به صورت سرقت و دزدي انجام گرفته است؛ همچنان به دنبال او بودم تا اين كه ديدم به مريضي رسيد و آن دو قرص نان و دو انار را نزد او گذاشت. پس من از كار او سؤال نمودم و او به من نگاهي كرد و گفت: شايد تو جعفر بن محمد هستي؟ گفتم: آري. پس به من گفت: چگونه با داشتن چنان خاندان و نسب شريفي، اين گونه نادان و جاهل هستي؟ گفتم: از چه چيزي من جاهل مي باشم؟ گفت: از سخن خدا كه مي فرمايد: (من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزي الا مثلها) [1] و من چون دو قرص نان و دو عدد انار دزديدم، چهار گناه انجام دادم و چون هر كدام را صدقه دادم براي من چهل پاداش و حسنه پيدا شد كه اگر آن چهار گناه را از چهل حسنه كسر كنيم، سي و شش حسنه ديگر براي من باقي مي ماند. پس من به او گفتم: مادر در عزايت گريه كند! تو به كتاب خدا جاهل هستي؛ مگر سخن خدا را نشنيده اي كه مي فرمايد: (انما يتقبل الله من المتقين) [2] سپس به او گفتم تو با دزديدن دو قرص نان و دو عدد انار چهار گناه انجام دادي و چون آنها را به غير صاحبانش دادي، چهار گناه ديگر نيز به آن افزودي و هرگز چهل حسنه انجام ندادي تا چهار گناه را از آن كم كني. پس او از روي تعجب نگاهي به من نمود و من از او جدا شدم.

امام صادق عليه السلام سپس فرمود: «دانشمندان اهل تسنن با چنين تأويل زشت و ناپسندي نه تنها خود را، بلكه ديگران را نيز گمراه نموده اند.» [3] .

در ميان اهل تسنن افرادي همچون اين نادان بسيار هستند؛ البته از كساني كه خود را از چشمه هاي زلال علم و دانش - يعني ائمه اطهار عليهم السلام - محروم كرده اند و به سراب دانايي اكتفا نموده، چنين جهالت هايي بعيد نيست.

آنچه در اين مختصر گنجانده شد، برخي از مناظرات امام صادق عليه السلام با كساني بود كه از جاده ي دين و معرفت و راه حق منحرف شده بودند، و در حقيقت اين كتاب قطره ي ناچيزي در برابر درياي پرعظمت حيات علمي امام صادق عليه السلام مي باشد.



پاورقي

[1] انعام / 160.

[2] مائده / 27.

[3] وسائل الشيعه ج 2 / 57 باب استحباب الصدقه با طيب المال.