بازگشت

مناظره ي امام صادق با سفيان ثوري


سفيان ثوري [صوفي] نزد امام صادق عليه السلام رفت، و ديد كه آن حضرت لباس سفيدي پوشيده، پس به آن حضرت گفت: اين لباس در شأن شما نيست. امام عليه السلام به او فرمود: اگر مي خواهي بر طريقه ي دين و سنت الهي بماني و از بدعت گزاران مباشي، به سخن من گوش كن كه براي دنيا و آخرت تو نيكو خواهد بود. سپس فرمود: بدان كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در زمان فقر و كمبود امكانات زندگي مي كرد. اما اكنون كه نعمت هاي خداوند فراوان شده، سزاوارتر است كه صالحان و مؤمنان از اين نعمت ها استفاده كنند، نه منافقان و كافران. پس تو براي چه استفاده كردن از نعمت هاي الهي را منع مي كني؟ به خدا سوگند! من از هنگامي كه حقيقت را يافتم و در آن تأمل نمودم، اين شيوه زندگي را به حق يافتم؛ و هيچ روز و شبي بر من نگذشته مگر اين كه حق واجبي كه در مال من بوده است را ادا كرده ام.

همچنين عده ي ديگري از زاهد نمايان كه مردم را به كهنه پوشي دعوت مي كردند، نزد آن حضرت آمدند و گفتند: بزرگ ما [سفيان ثوري] مقهور سخنان شما شد و نتوانست دليل قانع كننده اي براي شما بياورد. امام عليه السلام فرمود: اگر شما دليل روشني داريد بياوريد، پس آنها گفتند: دليل ما از كتاب خدا مي باشد، امام فرمود: از قرآن هر چه مي خواهيد بياوريد، چرا كه حقانيت آن بر همگان مسلم است. پس آنها گفتند: خداوند از حالات بعضي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله خبر مي دهد و مي فرمايد: (و يؤثرون علي أنفسهم و لو كان بهم خصاصة [1] ) يعني: «ديگران را بر خود مقدم مي دارند گر چه خود در سختي و فقر به سر مي برند.»

و پس از آن مي فرمايد: (و من يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون) [2] يعني: «كساني كه بخل را از خود دور مي نمايند حقيقتا رستگار هستند.»

و در آيه ي ديگر مي فرمايد: (و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و أسيرا) [3] يعني «آنان غذاي خود را كه به شدت به آن نياز دارند به فقير و يتيم و اسير مي دهند» و ما به همين چند آيه بسنده مي كنيم، بعضي ديگر از آنان گفتند: ما ديده ايم كه شما از غذاهاي طيب و نيكو پرهيز مي كنيد و در عين حال به مردم مي گوييد تا حقوق واجب اموال خود را بپردازند تا شما از آنها استفاده كنيد.

امام صادق عليه السلام به آنان فرمود: از اين سخنان بيهوده بگذريد و به من بگوييد بدانم، آيا شما دانش كاملي نسبت به آيات ناسخ، منسوخ، محكم و متشابه قرآن داريد؟ چرا كه افراد بسياري به دليل بي اطلاعي از اين آيات، به گمراهي كشيده شده اند؟ آنان گفتند: ما اين آيات را نمي دانيم. امام عليه السلام فرمود: علاوه بر اين كه نسبت به اين آيات آگاهي كاملي نداريد، نسبت به سخنان رسول صلي الله عليه و آله نيز درك درستي نداشته ايد، به همين دليل چنين ادعايي را مي كنيد.

سپس فرمود: و اما آيه ي شريفه ي: (و من يوق شح نفسه....) الي قوله: (و من يوق شح نفسه....) كه خداوند در آن خبر از عمل نيك عده اي داده در حالي كه اين عمل بر آنان واجب نبوده، خداوند خلاف اين عمل را به آنان توصيه كرده است [چنان كه فرموده است: (و الذين اذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا)] [4] نهي خداوند از ايثار كردن در چنين شرايطي، نهي رحمت است، و حقيقت اين است كه خداوند پاداش انفاق آنها را خواهد داد يعني خداوند نمي خواسته آنان به خود و خانواده ي خود كه بعضي از آنها صغير و ضعيف و خردسال، و پيرمرد و يا پيرزن بودند و طاقت و صبر كمي داشتند سختي و فشاري وارد كنند. يعني در وضعيتي كه من يك قرص نان بيشتر ندارم شايسته نيست كه آن را به فقير بدهم و عيال من از گرسنگي هلاك شوند. از اين رو رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اگر كسي مالك پنج دانه خرما و يا پنج قرص نان و يا پنج دينار و يا درهم باشد و بخواهد آن را مصرف كند قبل از هر چيز پدر و مادر او سزاوار آن هستند و سپس خود او و فرزندانش و بعد خويشان فقير او و بعد از آن همسايگان فقير او و در نهايت در راه خدا به مصارف خير برساند كه پاداش بيشتري خواهد داشت.

رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره ي كسي كه هنگام مرگش مال او تنها پنج يا شش غلام بود و او آنها را آزاد كرد، در حالي كه فرزندان خردسالي داشت فرمود: اگر زودتر به من خبر داده بوديد اجازه نمي دادم كه او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد. چرا كه اموال خود را انفاق نموده و فرزندان خويش را محتاج ديگران كرده است. و رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: براي انفاق به ترتيب از نان خورهاي خود شروع كن.

سپس امام صادق عليه السلام فرمود: اين همان چيزي است كه برخلاف گفته ي شما، خداوند عزيز و حكيم نازل كرده است؛ چنان كه مي فرمايد: (و الذين اذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما) [5] ؛ يعني «بندگان خداي رحمان كساني هستند كه... در انفاق و مصرف زياده روي نمي كنند و بر خود سخت نمي گيرند بلكه معتدل هستند.» يعني [اول واجب النفقه خويش را تأمين مي كنند و سپس به ديگران مي دهند].

سپس فرمود: آيا نمي بينيد خداوند در قرآن برخلاف آنچه شما مي گوييد، امر كرده و سخنان شما را اسراف مي داند و در چندين آيه از آيات قرآن مي فرمايد:(انه لا يحب المسرفين) [6] و مردم را از اسراف در انفاق و از سخت گيري بر خود و خانواده ي خود نهي كرده است؛ و همچنين مي فرمايد: هر مسلماني بايد در انفاق ميانه رو باشد و نبايد همه ي دارايي خود را انفاق كند. و سپس از خدا طلب روزي كند . كه در اين صورت دعاي او مستجاب نخواهد شد . چنان كه در حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: دعاي چند دسته از امت من مستجاب نخواهد شد:

1- كسي كه به پدر و مادر خود نفرين كند؛ 2- كسي كه مال خود را به ديگري بدهد و امضا و شاهدي بر آن نگيرد و چون مال او را ندهند بر آنان نفرين كند؛ 3- كسي كه به همسر خود نفرين كند در حالي كه خداوند اختيار طلاق را به دست او داده است؛ 4- كسي كه در خانه خود بنشيند و بگويد خدايا! روزي مرا برسان و دنبال كار و تلاش نرود، پس خداوند به او گويد: بنده ي من مگر من دستور تلاش و طلب روزي را به تو ندادم و بدني سالم به تو عطا ننموده ام و براي تو عذري در طلب روزي باقي نگذاردم و آيا به تو نگفتم كه بار زندگي خود را به دوش اهل خود قرار مده، پس اكنون اگر بخواهم دعاي تو را مستجاب مي كنم و اگر بخواهم بر تو سخت مي گيرم و براي تو عذري نخواهد بود؛ 5- كسي كه خداوند مال فراواني به او داده و او رعايت اقتصاد را نكرده و همه را تباه نموده و رو به خدا آورده گويد: خدايا! به من روزي بده، پس خداوند به او مي فرمايد: آيا من به تو روزي فراوان ندادم و به تو نگفتم كه رعايت اقتصاد و ميانه روي را از دست مده و از اسراف و زياده روي در مصرف و از بين بردن مال پرهيز كن و تو رعايت اقتصاد و اعتدال را نكردي؟؛ 6- كسي كه براي جدايي از خويشان و قطع رحم دعا كند.

سپس امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به پيامبر خود، تعليم داد كه چگونه انفاق كند و علت آن اين بود كه رسول خدا صلي الله عليه و آله مقداري طلا داشت و نمي پسنديد كه شب را صبح كند در حالي كه آن طلاها نزد او باشد، پس همه را انفاق نمود و چون صبح شد سائلي آمد و از او درخواست كمك كرد و چون آن حضرت چيزي براي بخشش نداشت، سائل او را ملامت كرد. و از آن جايي كه پيامبر صلي الله عليه و آله مردي رقيق القلب و رحيم بود از اين مسئله سخت اندوهگين شد و خداوند پيامبر را به اين شكل تأديب نمود و آيه شريفه ي: (و لا تجعل يدك مغلولة الي عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا) [7] را بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل فرمود كه در آن به پيامبر گفته مي شود كه: «مردم ممكن است از تو سؤالي بكنند و عذر تو را نپذيرند» و اگر هر چه داري يكجا در راه خدا بدهي دست خالي مي ماني [و مورد حسرت و ملامت واقع خواهي شد.]

اين سخنان رسول خدا صلي الله عليه و آله است كه قرآن آنها را تصديق مي نمايد و قرآن را نيز اهل آن از مؤمنين [يعني ائمه معصومين عليهم السلام] و پس از آنان كساني كه شما آنان را مي شناسيد مانند سلمان و ابوذر رضي الله عنه آن را تصديق نموده و به آن عمل كرده اند. اما سلمان: هنگامي كه سهم خود را از بيت المال مي گرفت خرج يكسال خود را از آن جدا مي كرد تا سال آينده برسد و باز سهم خود را از بيت المال بگيرد. از او پرسيدند: اي سلمان، تو با زهدي كه داري در حالي كه نمي داني امروز و فردا زنده هستي يا نه چگونه نفقه يك سال خود را ذخيره مي كني. سلمان در جواب گفت: چرا شما احتمال مردن من را در نظر مي گيريد؟ حال آن كه امكان زنده بودنم نيز هست. سپس گفت: اي نادان ها، مگر نمي دانيد اگر انسان مالي كه معاش او را تأمين مي كند، ذخيره نكند نفس او هميشه در اضطراب است، و من چون معاش خود را تأمين مي كنم اطمينان خاطر مي يابم.

و اما ابوذر رحمه الله كه شتران و گوسفنداني داشت و بعضي از آنها را ذبح مي كرد و از گوشت آنها استفاده مي نمود و گاهي نيز از شيرشان استفاده مي كرد، و اگر ميهماني بر او وارد مي شد و يا مي ديد كه همسايگان او فقير هستند به اندازه نياز، شتر و يا گوسفندي را ذبح مي نمود و بين آنان تقسيم مي كرد و خود نيز به اندازه يكي از آنان برمي داشت و خود را بر آنان ترجيح نمي داد و اين در حالي است كه آنان زاهدترين افراد زمان خود بودند، و سخنان رسول خدا صلي الله عليه و آله را شنيده و به آن عمل مي كردند ولي آنها هرگز تمام دارايي خود را انفاق نمي كردند، در حالي كه شما، مردم را به چنين كاري امر مي كنيد.

سپس فرمود: بدانيد كه پدرم از پدرانش از رسول خدا صلي الله عليه و آله برايم نقل كرد كه آن حضرت روزي فرمود: من از هيچ چيزي به اندازه ي احوال مؤمن در دنيا تعجب نكردم چرا كه اگر بدن او را با مقراض جدا كنند خير او خواهد بود و اگر مالك مشرق و مغرب شود نيز خير او خواهد بود و هر چه براي او مقدر شود خير او خواهد بود.

سپس امام صادق عليه السلام به آنان فرمود: اي كاش مي دانستم كه آنچه امروز براي شما گفتم كافي خواهد بود يا بايد بيشتر بگويم؟ آيا نمي دانيد كه خداوند در هنگام جنگ قبل از هر چيز، بر مؤمنان واجب ساخت كه هر كدام از آنان در مقابل ده نفر از مشركين قرار گيرند و فرار نكنند، و اگر كسي در آن روز پشت به دشمن كند و از جبهه فرار كند، جايگاه خود را در آتش دوزخ فراهم نموده است، و سپس خداوند به آنان ترحم نمود و واجب كرد كه هر كدام از مؤمنان فقط در مقابل دو تن از مشركين قرار گيرد و فرار نكند، و اين رحمت خداوند نسبت به مؤمنان بود كه اگر سربازان مشركين بيش از دو برابر مؤمنان باشند فرار كردن براي آنان جايز است.

هنگامي كه مسلمانان از مكه به مدينه هجرت نمودند، در ابتداي ورود به مدينه نه خانه اي داشتند و نه غذايي، پس ايثار اهل مدينه نسبت به آنان در آن شرايط لازم به نظر مي رسيد. ولي هنگامي كه نيازهاي لازم مهاجرين تأمين شد ايثار به عنوان يك تكليف از دوش انصار برداشته شد.

و سخن امام صادق عليه السلام در مورد مقاومت يك نفر از مسلمانان در مقابل ده نفر از مشركان مربوط به جنگ هاي صدر اسلام بود كه تعداد مسلمانان كمتر از مشركان بود. ولي با گذشت زمان كه تعداد مسلمانان بيشتر و بيشتر شد اين تكليف ساقط شد.

سپس امام صادق عليه السلام فرمود: آيا اگر قضات حكم كنند كه مرد بايد نفقه ي همسر خود را بپردازد؛ و همسر او كه زاهد است بگويد: من چيزي براي پرداخت نفقه ندارم. آيا حكم قضات ظالمانه است، حال اگر بگوييد حكم آنان ظالمانه است، خلاف حق گفته ايد و در حق مسلمانان ظلم كرده ايد و اگر بگوييد قضات به حق حكم كرده اند، باز هم با اعتقاد شما سازگار نيست و محكوم شده ايد. همچنين در مورد حكم قضات نسبت به كسي كه زمان مرگش فرا رسيده و بيش از ثلث اموالش را وصيت كرده است. در صورتي كه قضات مقدار بيش از ثلث اموال را امضا نمي كنند، اين هم برخلاف اعتقاد شما باشد.

امام صادق عليه السلام سپس به آنان فرمود: آيا اگر همه ي مردم طبق گفته ي شما [اين گونه] زاهد باشند و نيازي به ديگران نداشته باشند، پس مردم كفاره ي قسم ها و نذرها و همچنين زكات طلا و نقره و خرما و كشمش و شتر و گاو و گوسفند و امثال اينها را به چه كساني بپردازند؟ در حالي كه شما مي گوييد: سزاوار نيست كسي براي خود چيزي ذخيره كند و بايد هر چه دارد در راه خدا بدهد حتي اگر فقير و تهي دست شود.

سپس فرمود: شما چه اعتقاد زشتي داريد و مردم را نيز به آن واداشته ايد. و اين اعتقاد نادرست شما به خاطر جهل و ناداني شما نسبت به كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله است و همچنين بي اطلاعي از احاديثي كه كتاب خدا شاهد صدق آنهاست. در حقيقت شما به قرآن، و ناسخ و منسوخ، و محكم و متشابه و امرو نهي آن نادان هستيد.

تا اين كه فرمود: شما درباره ي حضرت سليمان بن داود عليهماالسلام چه مي گوييد، او از خداي خود سلطنتي را درخواست كرد كه احدي بعد از او سزاوار آن نباشد و خداوند چنين سلطنتي را به او عطا فرمود؛ در حالي كه در تمام دوران سلطنتش سخن حق مي گفت و به آن عمل مي كرد. و نه تنها خداوند بلكه همه ي مؤمنان از او راضي بودند. همچنين قبل از حضرت سليمان، حضرت داوود نيز ملك و سلطنت وسيعي داشت. يوسف عليه السلام نيز به پادشاه مصر گفت: «اجعلني علي خزائن الأرض اني حفيظ عليم» [8] او كشور مصر تا يمن و اطراف آن را در اختيار گرفت و مردمان گرسنه كه از قحطي رنج مي بردند، نزد او مي آمدند و او سخن حق مي گفت و به آن عمل مي كرد و همه از او راضي بودند و احدي او را بر چنين عملي سرزنش نكرد.

سپس به آنان فرمود: شما به دستوراتي كه خداوند براي مؤمنان تعيين نموده، عمل كنيد و به امرو نهي خداوند بسنده نماييد و چيزي كه بر شما مشتبه است و به آن علم نداريد را كنار بگذاريد. و هر دانشي را به اهلش واگذار كنيد تا نزد خداوند مأجور و معذور باشيد و براي قرب به درگاه الهي و دوري از جهالت بكوشيد تا ناسخ و منسوخ، و محكم و متشابه و حلال و حرام خدا را بشناسيد، و جهالت را به اهلش واگذار كنيد چرا كه اهل آن زياد و اهل علم و دانش كم هستند و خداوند در قرآن مي فرمايد: (و فوق كل ذي علم عليم) [9] سپس به آنان فرمود:

انسان در جهالت و گمراهي قرار نمي گيرد، مگر به علت تكيه نمودن به آراء و افكار بشري و دوري از مراجعه به كتاب خدا و سخنان عترت رسول الله صلي الله عليه و آله كه عالم به كتاب خدا و سنت رسول الله صلي الله عليه و آله مي باشند. بنابراين ما وظيفه اي جز اطاعت از خدا و رسول و عترت رسول الله صلي الله عليه و آله نداريم.

پاورقي

[1] خصاصه؛ يعني فقر و تنگدستي.

[2] الحشر / 9.

[3] دهر / 8.

[4] فرقان / 67.

[5] فرقان / 67.

[6] انعام / 141.

[7] بني اسرائيل / 29. محسور به معناي دست خالي بودن و نداشتن مال است.

[8] يوسف / 55.

[9] يوسف / 76.