بازگشت

اطلاع حضرت از كشته شدن يكي از ياران


حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: آدمي كه از ذلت و حقارت كوچكي احساس ناراحتي و اندوه مي كند و همين جزع و بي قراري، او را به ذلت بزرگتري گرفتار مي نمايد.

ابوبصير روايت مي كند كه روزي حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به من فرمود: اي ابابصير! آن چه به تو مي گويم به كسي نگو و اين سخن را كتمان كن تا روزي كه اين امر وقوع يابد.

گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مطيع و فرمانبردارم به هر چه شما امر بفرمائيد. فرمود: كه معلي بن حنينس به سبب داوود بن علي به درجه عالي مي رسد كه بدون آن معلي را چنين درجه اي ميسر نمي شود. گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم از داوود چه كاري سر مي زند كه موجب درجه معلي مي گردد.

فرمود: كه به زودي داوود والي مدينه شود و معلي را به هم صحبتي خود مي طلبد و بعد از آن به قتلش رسانده و بدنش را سلب [1] مي كند. گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اين قضيه كي وقوع مي يابد؟

فرمود: در سال آينده واقع خواهد شد. ابوبصير مي گويد:
چون يك سال از اين سخن گذشت، داوود والي مدينه شد و معلي را طلب نمود و گفت: مرا از اصحاب ابوعبدالله جعفر بن محمد عليه السلام خبر بده و اسامي ايشان را بر ورقه بنويس. معلي گفت: به خدا من از ايشان خبري ندارم و مطلقا از احوال ايشان مطلع نيستم.

داوود گفت: از ايشان بي خبر نيستي ولي از من پنهان مي كني. مطمئن باش اگر از همه اخبار و كيفيت حال ايشان به من اطلاع ندهي تو را به قتل مي رسانم.

معلي گفت: مرا به قتل و كشتن تهديد مي كني؟ به خدا كه از كشته شدن باك ندارم و اگر بر تمامي احوال ايشان مطلع باشم به تو خبر نمي دهم. داوود غلامان خود را به قتل آن نيكو اعتقاد و پاكيزه نهاد دستور داد و بعد از قتل بدنش را سلب نمود.



پاورقي

[1] جدا كردن.