توسل به صادق آل محمد




مرغ دلم به ناله و زاري قيام كرد

از اشك هر دو ديده ي خود همچو جام كرد



پرواز كرد برطرف يثرب از ملال

در گلستان جعفر صادق مقام كرد



بوي خزان شنيد و كشيد آه سوزناك

فرياد و ناله از ستم آن مستظام كرد



روز وفات اوست از آن با غم و الم

رخسار خود ز اشك بصر لعل فام كرد



اي ديده اشك ريز ز بهر امام حق

خود را فدا بدين حق لاينام كرد



بنگر به حال حضرت صادق صباح و شام

بر رونق شريعت و دين اهتمام كرد



احيا نمود دين رسول گرام را

آئين جعفريست كه بر ما تمام كرد



ليل و نهار درس حقيقت به خلق داد

وصف از زكوة و حج و صلوة و صيام كرد



ترويج دين زصادق آل محمد است

خدمت بدين ختم رسالت مدام كرد



منصور چون گذاشت به سر تاج سلطنت

بر جور آن لواي هدايت قيام كرد



آورد چند بار به مجلس به غيظ و خشم

بر كشتن امام چه سعيي تمام كرد



گه قصد قتل كرد گهي گفت ناسزا

از دست آن لعين چه صباح و چه شام كرد



زهر جفا چو داد در انگور بر امام

برگشتن امام دل خويش رام كرد



مسموم گشت عاقبت آن سيد عرب

رحلت به سوي خلد ز دار الملام كرد



از هجرت رسول دو هفتاد و چار رفت

از ظلم اهل كينه ز دنيا سلام كرد



عمرش رسيده بود در آن وقت شصت و پنج

آمد اجل به دار امامت پيام كرد



در بيست و پنجم مه شوال همچو ماه

خود را از جور و ظلم به ريز غمام كرد



غسل و كفن به باب عزيزش پسر نمود

آن دم نماز بر پدر هفتم امام كرد



بر ضجه آمد اهل مدينه در آن زمان

تشييع بر جنازه همه خواص و عام كرد



فايز بنال در غم آل علي مدام

دنيا جفا به عترت فخر الانام كرد