صبح صادق




اي نفس صبحدم دعاي كه داري؟

بوي خدا مي دهي صفاي كه داري؟



عطر بهشتي ز خاك پاي كه داري؟

مژده چه آوردي و براي كه داري؟



تا بفشانيم جان تو را به خوشامد



ماه ربيع است و نوبهار كرامت

ماه شكوفايي كمال و شهامت



در تن هستي دميد روح سلامت

از بركات طلوع روز امامت



باز گشودند باب لطف مجدد



صبح دلان صبح صادق است ببينيد

باغ بهشت از شقايق است ببينيد



جلوه ي رب المشارق است ببينيد

روز تجلاي خالق است ببينيد



وز رخ زيباي جعفر بن محمد



نخل امامت شكوفه اي دگر آورد

ذات خدا وجه خود از پرده درآورد



خوبتر از خوبتر يكي بشر آورد

احسن بر ام فروه كاين پسر آورد



وه چه پسر مظهر مهيمن سرمد



نور ولايت دميد از نظر او

چشمه ي كوثر رهين چشم تر او



باقر درياي علم و دين پدر او

هم پدر او امام و هم پسر او



نور دل حيدر است و وارث احمد



نهضت علمي كه آن امام به پا كرد

كاري چون خون سيدالشهدا كرد



از سر اسلام دست فتنه جدا كرد

آنچه رسالت به عهده داشت ادا كرد



شاهد حسن ازل نشست به مسند



گر همه عالم قلم به دست برآرند

تا به قيامت مديح او بنگارند



يك ز هزاران فضيلتش نشمارند

آن كه به شاگرديش چهار هزارند



جمله به فقه و كلام و فلسفه ارشد



زآن همه يك چند چهره هاي درخشان

عالم و آگاه در معارف قرآن



مؤمن طاق و هشام و جابر حيان

زاده ي مسلم دگر مفضل و صفوان



كان همه بودند چون زراره سرآمد



داده شرافت شريعت نبوي را

معرفت آموخت شيعه ي علوي را



نازمش آن حسن راي و نطق قوي را

آنچه برانداخت دولت اموي را



وآنچه نگون ساخت آن بناي مشيد



اي جلوات خدا ز روي تو پيدا

اي خلوات شهود آگه و دانا



در فلوات وجود آب گوارا

اي صلوات خدا سلام برايا



بر تو و بر خانواده مؤيد



من كه به لب نغمه ي ثناي تو دارم

هر چه كه دارم من از عطاي تو دارم



دست به زنجيره ي ولاي تو دارم

پاي به زنجيرم و هواي تو دارم