عزادار


دين از تو پديدار شده حضرت صادق

شيعه ز تو بيدار شده حضرت صادق

از مكتب تو جن و ملك علم گرفتند

انسان ز تو ديندار شده حضرت صادق

دانشگاه شيعه كه وجودش همه فخر است

از توست، گوهر بار شده حضرت صادق

تا ياد كنم ظلم پر از كينه ي منصور

آن جا بصرم تار شده حضرت صادق

يك لحظه نياسود مطهر گلِ جسمت

چون دم به دم آزار شده حضرت صادق

آن شب كه در راز نشستي بَرِ معبود

دشمن ز تو بيزار شده حضرت صادق

آمد كه تو را زخم زند بين امارت

جدّت كه تو را يار شده حضرت صادق

ليكن چه گريز از غم همدردي مادر

در كوچه گرفتار شده حضرت صادق

چون فاطمه بنشست به خاك غم و غربت

افتاده به ديوار شده حضرت صادق

آمد نظرش مادر خود گفت سؤالي

او را كه مددكار شده حضرت صادق؟

فطرش چو شنيدش غم تو اي گلِ زهرا

عمريست عزادار شده حضرت صادق