طعم سوختن


كوچه هاي مدينه دوباره يه غريب ديده

يكي رو پاي برهنه روي خاكا كشيده

دوباره عمامه از سر يه مظلوم افتاده

كوچه اين منظره رويه بار ديگه هم ديده

غريبونه يكي رو از توي خونه مي برند

وقتي كه مي برندش صداي ناله شنيده

دوباره غوغا شده تو كوچه ي بني هاشم

نمي دونم چه كسي به دنبالش مي دويده

تو همه عالم و آدم انگاري فقط خدا

غريبي رو بر اهل اين كوچه آفريده

شبونه سجاده رو هم از زير پايش كشيدن

اينقدر غريبي رو كسي تو دنيا نديده

يه بار ديگه به آشيونه اي آتيش زدن

طعم سوختن و دوباره در خونه چشيده

كجاست اون خونه اي كه مردم شهر سوزوندنش

كجاست اون بانوي غم ديده و قامت خميده

كجاست اون در شكسته كجاست اون چادر و خاك

كجاست اون كودكي كه بعد كوچه نخنديده

صداي ناله مياد يكي ميگه واي مادرم

زير دست و پا يه گل به خاك و خونهاتپيده

هر كي تو مدينه جون بده با غربت و غم

مي بينه يه قد كمون لحظه ي آخر رسيده

خاك غربت بقيع داره شهادت ميده باز

يه غريب ديگه تا به آسمون پر كشيده