خصم لعين


يارب بنگر كه مرا، زهر جفا، شرر زده بر دل


از ظلم خصم لعين، آتش كين، مرا بود در دل


رسيد جان به لبم


بيابيا پسرم


كه پاره پاره شده


ز زهر كين جگرم


من صادقم كه عدو، بر دل او، شرار غم افكند


چون جدم شير خدا، شد ز جفا، دو دست من در بند


به آشيانه ي حق


چو طائر سحرم


كه از جفاي عدو


شكسته بال و پرم