مرکز پاسخگويي: دفتر تبليغات حوزه علميه قم
موضوع اصلي: حكومت اسلامي
موضوع فرعي: وظايف كارگزاران حكومت اسلامي از نگاه امام صادق(ع)
وظايف كارگزاران حكومت اسلامي از نگاه امام صادق(ع)

پاسخ:
عبدالله بن سليمان نوفلي مي گويد: در حضور امام صادق (ع ) بودم كه خدمتكار عبدالله نجاشي وارد شد و سلام گفت و نامه اي به امام تقديم داشت و امام هم نامه را باز كرد و خواند. مطالب آن به قرار زير بود:
<به نام خدا. خداوند بر عمر و بقاي سرور و آقاي من بيفزايد و در برابر پيشامدهاي سوء مرا قربانش كند. اينك من به حكومت اهواز منصوب گشته و بدين وسيله گرفتار شده ام . تقاضا دارم برنامه اي براي من تعيين كنيد تا من به راهنمايي آن , به خدا و رسول او تقرب جويم و در اين برنامه آنچه را كه شايسته است انجام دهم . براي من خلاصه فرمائيد و بنويسيد كه چه اموالي را ببخشم و زكات را به چه كسي بدهم و در چه موردي به مصرف برسانم ؟ با چه كسي مأنوس شوم و به كي اعتماد كنم و از چه شخصي ايمن باشم و چه كسي را محرم اسرار خود بدانم ؟ اميد آنكه خداوند مرا تحت ارشاد و راهنمائي شما نجات بخشد كه شما حجت خدا بر مردم و امين او در روي زمين هستيد. نعمتهاي خداوند در حق شما مستدام باد!
عبدالله نوفلي گويد: امام صادق در پاسخ نامهء نجاشي چنين نوشت :
<به نام خداوند رحمان و رحيم . خداوند تو را در زير پوشش لطف ومرحمت خويش قرار دهد و تو را مشمول مهر و حمايت خود سازد كه اوست مولي و سرور. اما بعد, نامهء تو رسيد; آن راخواندم و آنچه مرقوم داشته بودي , فهميدم .
نوشته اي كه به حكومت و حكمراني اهواز گرفتار شده اي . اين موضوع مار از جهتي شاد كرد و از جهتي غمگين ساخت . شاد شدم از اين جهت كه خداوند, مظلوم و ستمديده اي از دوستان آل محمد صلي الله عليهم را به واسطهء تو عزت مي بخشد; و غمگين شدم به اين علت كه مي ترسم دربارهء يكي از دوستان ما پاي تو بلغزد و خدمتي كه مي توانستي براي او انجام دهي , نكني كه در اين صورت , هرگز بوي بهشت به مشام تو نخواهد رسيد.
اينك پاسخ سؤالاتي كه در نامه داشتي . هرگاه به آنچه كه مي نويسم عامل باشي و از حدودي كه برايت تعيين ];ك ك مي كنم , تجاوز نكني اميدوارم ان شاء الله رستگار شوي :
نخست , به حديثي كه از پدرم , از اجدادش , از رسول خدا (ص ) روايت شده , اشاره مي كنم : رسول خدا فرمود <من استشاره اخوه المومن فلم يُمَحَّضه النصيحة سلبه الله لُبَّه > (هر كس طرف مشورت برادر ديني اش قرار گيرد ولي او صادقانه وخالصانه راهنمائي اش نكند و خيرخواه او نباشد, خداوند عقلش را از وي مي گيرد). حالا من بر همين اساس كه تو با من مشورت كرده و راهنمائي خواسته اي برايت مطالبي مي نويسم كه اگر بدانها عامل باشي شايد از آنچه بيم داري , رهائي يابي . بايد بدني كه خلاص و نجات تو, در حفظ خون مردم و خودداري از آزار و اذيت دوستان خدا و نيك رفتاري با مردم است و نيز بايد معاشرت تو با مردم , مسالمت آميز و نرم و ملايم باشد; نه طوريكه حاكي از ضعف و بي تدبيري تو باشد و نه آنچنان سخت و خشن كه بيرحمانه تلقي گردد. بايد با كسي كه تو را به اين پست گماشته است , مدارا كني و فرستادگاني را كه از سوي او مي آيند, مواظب باشي و به مشكلات مردم براساس حق و عدل رسيدگي كني ان شاء الله .
از آدميان سخن چنين و دورو و دو زبان بر حذر باش و بكوش كه احدي از آنان به تو نزديك نشود و با تو ارتباط برقرار نكند و خود را به تو نچسباند و ابداً خداوند تو را چه شب و چه روز در حالي نبيند كه از آنان حرف مي شنوي و به سخنانشان اعتماد مي كني كه بي شك خداوند بر تو خشم كرده و آبرويت را خواهد ريخت .
اما اينكه با چه كسي مأنوس و مربوط باشي و امور و مسائل خود را با او در ميان بگذاري ؟ البته با مرد آزموده , روشنفكر, درستكار و همكيش خود. تودهء مردمي را كه بر آنها حكم مي راني , گروه بندي كن و هر دو فريق را بيازماي و از هر كه داراي رشد و آگاهي است , استفاده كن . و بپرهيز از ايكه هديه و جامه اي و حتي درهمي به مداحي , شاعري , دلقك و بازيگري و هرلاابالي شيادي بدهي , يا جز در راه خدا سوار بر مركب شوي مگر آنكه ضرورتي پيش بيايد كه در آن صورت , همان اندازه هم در راه خدا بپرداز. هدايا و جوايز تو براي فرماندهان , سفيران , خادمان , منشيان (يا نامه رسانها), نگهبانان و پليس و بطور كلي آنچه را كه مي خواهي در كارهاي خير به مصرف برساني از قبيل صدقه , احسان , بخشش , هزينهء حج , نوشيدني و لباسي كه در آن نماز مي گزاري و يا پولي كه صلهء رحم مي كني و مالي كه در راه خدا و رسول خدا به عنوان هديه مي دهي , همگي بايد از پاكيزه ترين كسب و كار تو باشد.
اي عبدالله ! بكوش كه هرگز طلا ونقره نيندوزي كه مشمول آيهء قرآن خواهي شد كه گويد: <الذين يكنزون الذهب و];ّّ الفضة ولا ينفقونها في سبيل الله ...>س (كساني كه طلا و نقره مي اندوزند و آنها را در راه خدا به مصرف نمي رسانند. مژده ] ـ التوبه 34
باد آنها را به آتش دردناك دوزخ ). و هرگز كوچك مشمار اين را كه شكم گرسنه اي را از طعام سير كني ; زيرا اين كار, عملي است كه خشم خدا را مي خواباند و بدان كه از پدرم شنيدم و او هم از نياي خود اميرالمؤمنين (ع ) و ايشان از رسول الله (ص ) شنيده اند كه روزي به اصحاب و ياران خويش فرمود: <هرگز به خدا و روز قيامت ايمان نياورده است كسي كه خود سير بخوابدولي همسايهء او با شكم گرسنه شب را سحر كند>. ياران آن حضرت سخت اندوهگين شدند و عرض كردند: اي رسول خدا, ما همگي هلاك مي شويم و اين توانائي در ما نيست كه به چنين كاري اقدام كنيم . در پاسخ ايشان فرمود: <بالاخره شما مقداري غذا, لباس و حتي خرما اضافه داريد و مي توانيد بدان وسيله آتش خشم الهي را خاموش كنيد>.اميرالمؤمنين (ع ) در حالي از دنيا رفت كه احدي در گردن او حقي نداشت و او در حالي به ديدار خدا شتافت كه انساني پسنديده خصال و غير قابل سرزنش بود و پس از او پيشواياني از ذريهء او به دنبالش حركت كردند و خود را با آلودگيهاي دنيا نيالودند. سلام خدا به روان همگيشان و جايگاهشان نيكو باد! اينها مختصري است ازمكارم اخلاق و خويهاي پسنديده كه اگر به آنها عمل كني هر چند به سنگيني كوها و موجهاي درياها گناه داشته باشي , اميدوارم كه خداوند با قدرت بي انتهايش , آنها را ببخشد و ناديده بگيرد.
اي عبدالله ! بپرهيز از اينكه مؤمني را بترساني ; چون پدرم , از پدارنش , از علي بن ابي طالب (ع ) نقل كرده اند مي فرمود: <من نظر الي مؤمن نظرةً ليخيفه بها أخافه الله يوم الاظلل لاظلّ و حشره الله في صورة الدر لحمه وجسده و جميع اعضائه حتي يورده مورده .> (هر آن كس با نگاه تند و تيزش مؤمني را بترساند و به اين هدف به او نگاه كند خداوند در روزي كه جز سايهء او سايه اي ديگر وجود ندارد, وي را دچار خوف و وحشت مي كند و او را در شكل و صورت مورچه محشور مي نمايد گوشت و تن و همهء اعضاي وي تا اينكه او را وارد آتش كند).
باز پدر من , از پدارنش , از رسول خدا حديث كرده اند:
<هر كس به يك مظلوم وستمديده كمك و ياري رساند, خداوند او را در روز قيامت كه سايه اي جز سايهء او نيست و قدرت و شوكتي جز قدرت و شوكت او وجود ندارد, ياري رساند و از ناراحتيها و سختيهاي روز جزا و از سوء آتيه , وي را در امن و امان نگاه دارد.و هر كس ازمؤمني رفع گرفتاري كند ونياز او را برآورد, خداوند متعال بسياري از نيازهاي او را];ّي برطرف نموده و او راوارد بهشت نمايد. و هر كس مسلمان و مؤمن برهنه اي را بپوشاند و براي او لباسي تهيه كند, خدوند بر تن وي حرير و اطلس و ديباي بهشتي بپوشاند و تا زماني كه حتي يك رشته از آن پارچه و لباس بر تن مؤمن فقير هست , مورد رضايت پروردگار قرار خواهد گرفت . و هر كس برادر ديني اش را از گرسنگي برهاند به او اطعام كند, خداوند به وي از طعامهاي بهشتي بخوراند. و هر كس تشنه اي را سيراب نمايد, خداوند از نوشابه هاي خالص و پاكيزه او را سيراب كند. و هر كس به خدمتگزاري برادر ايماني اش كمر همت ببندد و يا براي او خادمي معين نمايد, خداوند خدمتگزاراني از پسران زيبا روي كه هميشه در يك سن و سال باقي مي مانند, براي خدمت او بگمارد و با اولياء و پيشوايان پاك در يك جا سكنايش دهد و هر كس براي برادر مسلمانش زن بگيرد و همسر انتخاب نمايد تا در زندگي با او مأنوس شود و ياريش كرده و در كنار او بيارامد ,خداوند از حوريان بهشتي در اختيار او مي گذارد و با هر كه مايل باشد از صديقان و صالحان خانواده خود و ديگر برادران و دوستانش مأنوس گرداند و آنان را نيز با وي مأنوس كند. و هر كس به برادر مؤمن خود كه به دست سلطان ستمگري گرفتار شده است كمك كند, خداوند او را درگذرگاه صراط از لغزش حفظ نمايد. و هر كس بدون چشمداشتي و فقط به قصد ديدار و زيارت به منزل برادر مسلمانش برود, در رديف زائران خدا نوشته شود و شايسته است كه خداوند زائر خود را گرامي بدارد.
اي عبدالله ! پدرم از پدانش از علي (ع ) روايت كرده اند كه رسول الله (ص ) فرمود: <اي مردم ! اينگونه نباشيد كه زباني تند و نفرين كننده داشته باشيد و ايمان در دل شما ريشه نداشه باشد, و هرگز به دنبال لغزشهاي مؤمنان نباشيد و هر كس لغزش و اشتباه يك مؤمن را دنبال كند, خداوند به روز قيامت لغزشهاي او را پي مي گيرد و (در همين دنيا هم ) ميان خانه اش رسوايش كند.>
پدرم از علي (ع ) روايت كرده كه فرمود: <خداوند دربارهء مؤمن چنين خواسته و اينگونه پيماني بسته كه او در سخنش تصديق نشودو از دشمنش انتقام نگيرد و خشمش فروكش نكند مگر اينكه سرانجام باز به زيان خود او تمام شود كه مؤمن محدود است و گويا بر دهانش بندي است . البته اين محدوديت و محروميت , در دنيائي است كوتاه و به دنبال آن راحتي طولاني است .>
<خداوند از مؤمن در چند مورد عهد و پيمان گرفته كه ساده ترين آنها اين است كه او گرفتار مؤمني است مثل خود و همكيش و همعقيدهء خود, اما بر وي حسد مي ورزد و شيطان هم او را اغوا مي كند و كمكش مي نمايد و يا پادشاهي او];ّّ را تعقيب مي كند و لغزشهاي او را پي مي گيرد و به آنچه او ايمان دارد كافر است , ريختن خون او را روا مي داند و بي حرمتي او را براي خود موفقيتي مي شمارد, پس مؤمن بعد از اينهمه گرفتاري چه زندگي مي تواند داشته باشد؟> اي عبدالله ! پدرم از پدارنش از علي (ع ) نقل كرده اند كه رسول الله (ص ) فرمود: <جبرئيل نزد من آمد و گفت خدايت سلام رسانيد و فرمود: براي مؤمن اسمي ازنامهاي خود برگزيدم و او را مؤمن نام نهادم ; پس مؤمن از من و من از اويم و هر كس مؤمني را مورد اهانت قرار دهد, به من اهانت كرده و به جنگ من آمده است >.
اي عبدالله ! پدرم از پدارنش از علي از پيامبر (ص ) روايت كرده است كه فرمود: <اي علي ! هرگز با كسي درگير نشو مگر اينكه به درون او نظر كني . اگر او دلي پاك و دروني صاف داشته باشد, پس خدوند عزوجل دوست و ولي خود را خوار نخواهد كردو هرگاه او نفسي آلوده داشته باشد, پس بديهاي او برايش بس است . اگر تو بخواهي به او بيش از معصيتها, گناهان و بديهايش صدمه بزني , نخواهي توانست >.
اي عبدالله ! پدرانم از رسول الله (ص ) روايت كرده اند كه فرمود: <پائين ترين درجهء كفر و بي ديني آن است كه انسان از برادر ايماني خود سخني را بشنود و آن را به ياد داشته باشد, تا بدان وسيله و بموقع او را رسوا سازد, كه اينان در آخرت بهره اي ندارند>.
اي عبدالله ! پدرم از پدران خود از رسول خدا نقل كرده است كه فرمود: <هر كس دربارهء يك انسان مؤمن آنچه را كه با چشم خود ديده و با گوشش شنيده و برايش عيب محسوب مي شود, فاش كند و بدين وسيله شخصيت او را خراب كند, مشمول اين آيهء قرآن قرار مي گيرد كه فرمود: <ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه في الذين آمنوا لهم عذاب اليم .> ٍر] ـ النور 109
كساني كه دوست مي دارند كارهاي زشت و بد مردمان با ايمان فاش شود, برايشان عذابي دردآور فراهم است . پدرم از پدارانش از علي (ع ) روايت نموده است كه فرمود: <هر كس از برادر ديني خود سخني و مطلبي نقل كند كه هدفش كوبيدن او و خرد كردن شخصيت او باشد, خداوند وي را به خاطر اين كار بدش هلاك گرداند, مگر اينكه راه نجاتي پيدا كند و آن را جبران نمايد, كه هرگز نخواهد توانست كارش را جبران نمايد. و هر كس برادر مؤمن خود را شاد و مسرور كند ,در حقيقت اهل بيت (ع ) را شاد كرده است و هر كس آنان را شاد كند, در واقع رسول الله (ص ) را شاد و خرسند نموده است و شاد كنندهء رسول الله (ص ), گويا خدا را شاد كرده , پس شايسته است كه چنين شخصي وارد];ّئ بهشت شود.
در پايان اين نامه تو را به تقواي الهي , اطاعت پروردگار و چنگ زدن به رشتهء خدائي سفارش مي كنم كه آن كس كه به رشته و حبل الهي چنگ زند, به صراط مستقيم هدايت گرديده است . پس از خدا پروا داشته باشد و رضا و خشنودي هيچكس را بر رضاي الهي مقدم مدار, كه اين سفارش خود خداست و از ايشان جز اين را نمي پذيرد و غير اين را مهم نمي داند. و بدان كه مخلوقات و انسانها به هيچ چيزي همانند تقوي كه سفارش ما اهل بيت است , توصيه نشده اند. پس هر چه مي تواني آلوده به دنيا نباشي و فرداي قيامت مورد سؤال و بازخواست قرار نگيري , بكن >.
عبدالله بن سليمان نوفلي مي گويد: وقتي كه نامهء امام صادق (ع ) به دست نجاشي رسيد و در آن نگريست گفت : سوگند به خدائي كه جز او خدائي نيست , سرور و مولايم راست فرموده است ! هيچكس به مضمون اين نامه عمل نمي كند مگر آنكه رستگار مي شود. و خود نجاشي تا زنده بود به مضامين آن نامه عمل مي كرد.ش ر ـ بحارالانوار, ج 78 ص 271
و شما اي خوانندگان محترم ! دربارهء اين نصايح و پندهاي قدسي بينديشيد و بيش از يكبار در جمله هاي آن نظر كنيد و ببينيد اگر حكمرانان و دولتمردان اين نامهء امام را برنامه عمل خود قرار دهند و آن را در برابر ديدگانشان داشته باشند و اصولاً اگر مردم در برخورد و رفتار با يكديگر, در پرتو رهنمودهاي اين نامه حركت كنند به چه سعادت فوق العاده اي دست خواهند يافت . اما متأسفانه بشر همچنان در مستي و غفلت عميق بسر مي برد و هرگز گوش شنوا براي شنيدن اين نصايح ندارد!

***
پاورقي:
صفحاتي از زندگاني امام صادق (ع ), ص 384ـ 391