مرکز پاسخگويي: دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي: امامت و تشيع
موضوع فرعي: حضرت زهرا
از امام صادق(ع) روايت شده كه غابر و مزبور و نكت في القلوب و نقر في الاسماع و جفر احمر و ابيض و مصحف فاطمه و جامعه نزد ما است. آيا اين حديث سنديت دارد و كاملاً بي شبهه است؟


پاسخ:
اين روايت اولين روايت باب جهات علوم ائمه(ع) از جلد 26 بحارالانوار است و علامة مجلسي اين حديث را از ارشاد مفيد، ص 257 و احتجاج طبرسي، ص 203 نقل كرده است. البته شبيه اين روايت فراوان است. ايشان در اين باب 149 روايت در مورد علوم ائمه نقل كرده است.
بنابراين احتياج به تحقيق دربارة سند آن نيست، چون وقتي تعداد روايات در يك زمينه زياد باشد، صدور آن براي انسان علم آور ميشود و به اصطلاح تواتر معنوي دارند، اگر چه با الفاظ و عبارات مختلف ذكر شده اند، اما همة آنها در يك معنا اشتراك دارند و آن علم خاصي است كه امامان دارند كه گاهي از آن به علم لدني تعبير ميشود.
دربارة اين كه ائمه از چه ناحيه اي علم به دست مي آوردند و منبع علم آنان چه بوده، مطالب بسياري در اين زمينه هست. كه توضيح كامل آنها تقريباً يك كتاب ميشود.
به طور خلاصه بايد عرض كنيم: طبق عقيدة اماميه، امام بايد تمام احكام و قوانين دين را كه براي سعادت دنيوي و اخروي مردم ضرورت دارد بداند؛ عقيدة صحيح و باطل را بشناسد و به طور كلي به آنچه كه براي ارشاد و هدايت انسان ها و ادارة امور جامعه مورد نياز است، اطلاع كامل داشته باشد. دليل بر اين مطلب بسيار واضح است، چون امام و پيشواي ديني نمونة بارز انسان كامل است. لازمة اين مطلب آن است كه به تمام حقائق آشكار و پنهان آگاهي داشته باشد. ممكن نيست مردم در يكي از امور مربوط به ديات و قصاص و معاملات و غيره محتاج شوند، ولي امام از حلّ آن عاجز باشد و به كليد آن دسترسي نداشته باشد.
علي بن ابي طالب(ع) درباره ائمه فرمود: ''نفائس قرآن نزد اهل بيت است. آنان گنجهاي علوم خدايي هستند. اگر لب به سخن بگشايند، راست ميگويند و اگر سكوت كنند، كسي نمي تواند بر آنان سبقت جويد''.
از امام باقر(ع) روايت شده: ''علمي كه با حضرت آدم نازل شد، از بين نرفت، بلكه به وسيلة توازث باقي ماند و علي(ع) عالِم اين امّت بود. هيچ عالِمي از ما هلاك نمي شود، جز اين كه كسي را از اهلش به جاي خويش مي گذارد كه علوم او را دارا باشد، يا هر چه را خدا خواست بداند''.
ابوبصير ازحضرت صادق(ع) نقل كرده: ''خدا دو نوع علم دارد: يكي علمي كه هيچ كس از آن مطلع نيست؛ ديگر علمي كه به ملائكه و پيمبران رسيده است، پس علومي كه به پيامبران و فرشتگان رسيده، به ما نيز رسيده است''.
باز از امام صادق(ع) نقل كرده: ''ما درخت علم و اهل بيت پيامبر هستيم. خانة ما جاي نزول جبرئيل است. ما نگهدار علوم الهي و معدن وحي خدايي هستيم. هر كس از ما پيروي كند، نجات يابد و هر كس از ما تخلف كند، به هلاكت ميرسد''.
منابع علوم ائمه(ع):
1ـ استفاده از صحيفه ها و كتاب ها و نوشته هايي كه از پيامبر اكرم به آنان ارث رسيده است. از وقتي كه پيامبر به نبوّت مبعوث شد تا وقتي كه از دنيا رحلت فرمود، 23 سال طول كشيد. از بين اطرافيان و اصحاب تنها كسي كه از ابتداي بعثت بلكه قبل از بعثت تا لحظة پايان عمر پيامبر همراه حضرت بود، علي(ع) بود كه به دستور پيامبر تمامي مطالب را مي نوشت. پيامبر به علي فرمود: ''خدا به من دستور داده تو را به علوم خود آگاه سازم تا آنها را نگهداري كني''، تا اين كه آية ''و تعيها أذُنٌ واعيه'' نازل شد، آنگاه به علي(ع) فرمود: ''تو گوش نگهدارنده هستي''.
علي(ع) فرمود: ''آنچه را از رسول خدا شنيدم، حفظ كردم و تا آخر دهر فراموش نخواهم كرد''.
نيز فرمود: ''در قرآن آيه اي نيست جز اين كه مي دانم دربارة كي و در كجا نازل شده است. در سينه ام علوم فراواني است. قبل از آن كه مرا نيابيد، سؤال كنيد''. باز فرمود: ''اگر در حين نزول آيه اي در خدمت رسول خدا نبودم، وقتي كه به خدمتش مي رسيدم، برايم قرائت ميكرد و مي فرمود: يا علي، در غياب تو فلان آيه نازل شده و تأويل و تنزيل آن را برايم تشريح مي فرمود''.
علي(ع) فرمود: ''در سينه ام علومي پنهان است كه اگر براي شما آشكار سازم، همانند ريسماني كه در چاه عميق مي لرزد و حركت مي كند، به اضطراب خواهيد افتاد''.
باز فرمود: ''رسول خدا هزار در از علم را به روي من گشود كه از هر دري هزار در باز شد، پس هزار هزار در علم به روي من گشوده شد، به طوري كه از گذشته و آينده خبر دارم. از مرگ ها و پيش آمدها و طريق قضا و قدر خبر دارم''.
به علي(ع) گفتند: چرا از همة اصحاب بيشتر حديث داري؟ فرمود: ''زيرا هر وقت از رسول خداا سؤال مي كردم، جوابم را ميداد و وقتي ساكت مي شدم، خود حضرت شروع به سخن ميكرد''.
علي(ع) تمام دانسته هاي خود را در كتابي مي نوشت و اين نوشته ها به دستور رسول خدا بود و آن كتاب يا كتابها به ائمه ارث رسيده، از اين رو عبدالله بن سنان از حضرت صادق(ع) نقل ميكند: ''نزد ما طوماري از پوست، موجود است به طول هفتاد ذراع كه مطالب آن را رسول خدا فرموده و علي با خط خودش نوشته است. جميع مسائل مورد نياز مردم در آن نوشته شده حتي دية خراش''.اين نوشته ها معروف بود به كتاب (مصحف) علي(ع) .
2ـ جفر و جامعه، يكي ديگر از منابع علوم ائمه(ع) است كه برخي آنها را همان نوشته هاي علي(ع) كه به املاي رسول خدا(ص) بوده تفسير كرده اند.
3ـ استفاده از قرآن، يكي ديگر از راه هاي علوم ائمه(ع) است. ''معلّي بن خنيس'' روايت كرده كه امام صادق(ع) فرمود: ''هيچ موضوعي نيست كه مورد اختلاف مردم باشد مگر اين كه اصل و ريشه اش در كتاب خدا هست، ليكن عقل هاي مردم به آن نمي رسد''.
حضرت علي(ع) فرمود: ''قرآن را به سخن آوريد، ولي قرآن براي شما سخن نمي گويد، امّا من مي توانم از آن خبر بدهم. علوم گذشته و آينده در آن كتاب آسماني موجود است. احكام و مسائل مورد احتياج شما و تفسير موارد اختلافتان در آن وجود دارد. اگر از من بپرسيد، به شما ياد مي دهم''.
4ـ ارتباط با عالم غيب. ائمه(ع) با جهان غيب ارتباط داشتند و الهامات الهي به آنان افاضه مي شد.
امام موسي بن جعفر(ع) فرمود: ''علوم ما سه قسم است: گذشته، آينده و حادث. علوم گذشته براي ما تفسير شده، علوم آينده براي ما نوشته شده، و علوم حادث و تازه در قلب و گوش ما القا ميشود.اين نوع از علم افضل علوم ما است، ولي پيغمبري بعد از پيغمبر ما نيست''.
امام صادق(ع) فرمود: ''علم ما سه نوع است: غابر و مزبور و نُكت در قلوب و نقر در گوشها. غابر عبارت است از: علوم گذشته. مزبور عبارت است از: علوم آينده. نكت در قلوب، عبارت است از: الهام و نقر در اسماع، دستورهاي فرشتگان است''.
علم غيب گرچه مخصوص خدا است، ولي به كساني كه بخواهند، بخشي از غيب را عطا ميفرمايد: ''عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحداً إلاّ من ارتضي من رسول؛داناي غيب خدا است، پس هيچ كس را از غيب خود مطلع نمي فرمايد مگر فرد برگزيده را مانند پيغمبر''.
حضرت امير(ع) به عمروبن حمق خزاعي فرمود: ''بعد از من كشته مي شوي و سرت را از شهري به شهر ديگر مي برند. سر تو نخستين سري است در اسلام كه از جايي به جاي ديگر برده ميشود''. در زمان خلافت معاويه ''عمروبن حمق'' را مورد تعقيب قرار دادند. او از ترس به طائفه خودش (بني خزاعه) پناه برد، ولي او را تحويل مأموران دادند و به دست آنان به قتل رسيد و سرش را از عراق نزد معاويه در شام بردند.از اين خبرها در مورد يارانش مانند ميثم تمار بسيار است.
ائمة اطهار در بعضي موارد علم به غيب را از خودشان نفي مي كردند، ولي به قرينة روايات ديگري كه علم غيب را اثبات مي كند، بايد اين احاديث را توجيه كرد و بگوييم كه امام ميتواند در موارد لازم و ضروري با جهان غيب تماس بگيرد و اطلاعات لازم را به دست آورد و هرگاه اراده نكند كه از غيب مطلع باشد، به غيب آگاهي ندارد.
به همين جهت در اخبار ديده ميشود كه ائمة اطهار گاهي از خواصّ گياهان و ميوه ها و دواها خبر مي دادند. گاهي از حوادث زمين و آسمان و اوضاع كواكب و خورشيد سخن مي گفتند يا از سخنان حيوانات خبر مي دادند يا با زبان هاي غير عربي تكلم مي كردند امّا گاهي براي معالجة بيماري ها به طبيب مراجعه مي كردند يا براي تعيين قيمت اجناس به خُبره رجوع مي نمودند. مي توان گفت در حقيقت علم غيب آنان وسيله اي براي امامت و هدايت مردم بوده كه در مواقع ضروري از ان استفاده مي كردند و در مواقع غير ضروري مانند بقية مردم عمل مي كردند. اگر اراده مي نمودند به چيزي علم پيدا كنند، حاصل ميشود. در احاديث وارد شده است: ''لوشاؤوا علموا؛ اگر اراده مي كردند كه به غيب آگاهي پيدا كنند،علم حاصل مي شد''.