مرکز پاسخگويي: مركز فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه ها
موضوع اصلي: اجتماعي و فرهنگي
موضوع فرعي: تكنولوژي روز
پيشرفت و تكنولوژي امروزه با ساده زيستن چگونه جمع مي شود؟

پاسخ:
يكي از كمالات اخلاقي انسان زهد و ساده زيستي است و در متون ديني ما در باب مخالفت با تجملات دنيوي و دنياگرايي تأكيدات فراواني وارد شده است. اما ديدگاههاي مختلف در اين زمينه در طول تاريخ موجب بروز تفاسير گوناگون در عرصه فرايندهاي اجتماعي گشته است. متأسفانه برداشت هاي ناروا از منابع ديني و يا ناديده گرفتن سنت و سيره حضرات معصومين(سلام الله عليهم اجمعين) و اعتقادات شخصي نحله هاي گوناگوني را پرورانده كه جمعي در مسير افراط و گروهي در وادي تفريط حقيقت زيباي زهد و پارسايي را مشوش ساخته اند. به گونه اي كه گاهي با شنيدن واژه زهد، انزوا - تنهايي - دوري از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقي و دعا و عبادت در گوشه اي آرام و فارغ از مشغله هاي زندگي، در ذهن انسان تداعي مي گردد. در حاليكه اين معني واژگونه ساختن حقيقتي ارزشي و آلوده ساختن مفهومي ملكوتي است. امام صادق(ع) در روايتي مي فرمايد: زهد نه آنست كه مال دنيا را تباه كني و نه آنكه حلال آنرا بر خود حرام گرداني. بلكه زهد آن است كه اعتمادت به آنچه نزد حق است بيش از آن باشد كه در نزد خودت يافت مي شود. { (رك: البحار، 77/172/8) } و اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد: زهد در يك آيه از قرآن بيان شده است آنجا كه مي فرمايد: تا آنكه بخاطر از دست دادن چيزي متأسف و متأثر نشويد و بر آنچه بدستتان رسيده فرحناك نباشيد. { (ر.ك: البحار، 78/37/3) } و لذا پارسايي دل بستن به امر باقي و نوميد گشتن نسبت به امر فاني است. جدايي از زمين و قرب به ملكوت است. سبكبال گشتن براي پرواز در آسمان فضايل و ملكات انساني است. حال آيا رشد و كمال و تعليم و تربيت و سعادتمندي مانع پارسايي است يا معين آن؟ كدام مكتب و آئين همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيري علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگي و تلاش عقلائي دارد؟ مگر نه اين است كه پيامبر مكرم اسلام(ص) فرمودند: علم را طلب نمائيد ولو اينكه در چين باشد. { (ر.ك: كنزالعمال، 28697) }و فراگيري آنرا بر همگان ضروري دانستند. { (ر.ك: الكافي، 1/30/1) } در روايتي مولي اميرالمؤمنين علي(ع) تمام مواضع دنيا را جهل ناميدند مگر جايگاه علم كه روشني و فروغ است { الدُّنيا كُلَّها جَهل اِلا مواضع العِلم } { (ر.ك: البحار، 2/29/9) } و اين به صراحت قدر علم و شايستگي آن و حقارت دنيا و دلبستگي به آنرا تبيين مي سازد. اما در باب نسبت بين اسلام و پيشرفت و ترقي و تجدد بايد گفت: از لحاظ تاريخي مي توان مدعي شد كه اسلام همواره به نو شدن تمايل نشان داده است اما اين نو شدن لزوماً به معناي مدرنيسم و نوشدگي غربي نيست (واژه مدرنيته از واژه لاتين modernusبه معناي نو و تازه گرفته شده است مدرنيته يعني نو شدن و نوشدگي و در برابر هر گونه تعلق به گذشته و سنت قرار مي گيرد) هر چند وجوه اشتراكي نيز با آن دارد. براي نمونه مي توان به علم گرايي جهان اسلام كه يكي از الگوهاي نو شدن غربي بود اشاره كرد. توجه به حقوق بشر، عقل گرايي، مدارا با مخالفان و غير هم كيشان، كه همگي از مظاهر نو شدن غربي به شمار آمده اند ريشه در تمدم اسلامي داشته و برگرفته از آن هستند. بحث آزاد در حوزه معارف ديني و گريز از جزميّت نيز از ديگر آموخته هاي تجدّد غربي از جهان اسلام است. { (ر.ك: بازتاب انديشه، شماره 20، ص 21) } اما نكته حائز اهميت اين است كه پيشرفت و نو شدني منظور نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفساني و دنياطلبي نسازد بلكه او را از هوي و هوس برهاند. وقتي تساوي دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب مي گردد اين بهترين معناي رشد و بالندگي است. اما اين رشد نه براي ماندگاري در دنيا بلكه در جهت معرفت نفس و مبدأ و معاد است. چرا كه دنيا مزرعه است و تمام سعي و تلاش انسان بايد در جهت كاشت بهترين بذر در جان خويشتن براي برداشت عالي ترين محصول در فرداي قيامت است.