مرکز پاسخگويي: مركز فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه ها
موضوع اصلي: اديان و مكاتب
موضوع فرعي: غيبت امام زمان
چرا با وجود افراد والامقام در اين زمان، حضرت ولي عصر(عج) هنوز غايبند؟

پاسخ:
بايد توجه داشت كه حكمت غيبت چندان بر ما آشكار نيست و آنچه كه در اين زمينه گفته و يانوشته مي شود با تكيه بر چند روايت و يا تحليل عقلي برخي از بزرگان متكلم شيعي است.اما ناگفته نماند كه مجهول بودن امري به ما اجازه نمي دهد كه آن را غير واقعي تلقي كنيم چه بسا مجهولاتي كه پس از گذشت زمان مكشوف شدند پس ندانستن دلالت بر نبودن يا غير واقعي بودن نيست. در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند: غيبت امري از امور الهي و سري ازسرار و غيبتي از غيبتهاي او [كمال الدين ج 2 ص 158]. در روايت ديگري ازامام صارق (ع) علت غيبت آزمايش الهي دانسته شده است خوف كشته شدن و عدم آمادگي مردمان نيز در پاره اي روايات كه به امام ششم منتسب است به عنوان فلسفه غيبت ذكر شده است. البته فلسفه غيبت را از زمان امام صادق (ع) نيز مي توان رهيابي كرد چرا كه بحرانهاي پيش آمده از سوي بني اميه و عباسيان عرصه را بر ائمه (ع) تنگ ساخته بود و به همين دليل امام صادق(ع) نخستين امامي بودند كه نظام زير زميني ارتباطات را در جامعه به كار گرفت [تاريخ سياسي غيبت امام زمان (عج) دكتر جاسم حسين مترجم دكتر سيد محمد تقي آيت اللهي امير كبير تهران. چاپ اول 1367 ص 134]امام صادق (ع) آنچنان هوشيارانه فعاليتهاي سازمان را هدايت مي كرد كه عباسيان به هيچ عنوان قادر نبودند از وجود آن آگاهي يابند آن حضرت ازروي تقيد از پيروانش مي خواست تا و ظايفي را نسبت به سازمان انجام دهند بي آنكه بدانند در واقع كارگزاران او هستند خلفاي عباسي از سال 197ق به بعد يعني از زمان مأمون سياست و روش جديدي براي كنترل و مراقبت بيشتر و دقيق بر امامان اتخاذ نمودندو آن عبارت از اقامت اجباري آنها در پايتخت بود اين سياست بر امام رضا (ع) امام جواد(ع) امام هادي(ع) و امام حسن عسگري(ع) تحميل شد به صورتي كه آنها جهت ارتباط با پيروان خود مجبور شدند به گسترش سازمان وكالت بپردازند تا در هرشرايطي بتوانند اهداف الهي خود را كه هدايت و راهنماي مردم باشد پي گيري كنند[ روزگار رهايي كامل سليمان. مترجم علي اكبر مهدي پور آفاق تهران چاپ اول 1405 ق ج 1 ص 266] هر چه غيبت صغري نزديكتر مي شد استتار امامان بيشتر مي گرديد و به همين دليل مي بينيم در زمان امام هادي(ع) و امام حسن عسگري(ع) اين مسأله محسوس تر و ملموس تر است.اين وقايع حكايتگر اين حقيقت است كه فشار و اختناق و محدويت هاي روزافزون از سوئي و عدم توجه و اقبال مردم و ركود خود آنان زمينه را براي غيبت صغري و سپس كبري فراهم ساخت پس مي توان گفت فلسفه غيبت درنگاهي خوف كشته شدن و عدم آمادگي مردمان است. اما در عين حال متكلماني شيعي نيز براي فلسفه غيبت توجيهاتي ذكر كرده اند كه به برخي از آنها اشاره مي شود: 1- شيخ صدوق فلسفه غيبت را امكان وتدبير اهل زمان مي داندبه اعتقاد وي ظهور حجتهاي الهي بر سبيل امكان و تدبير اهل زمان است حال اگر شرايط غير ممكن باشد نهان شدن او برابر حكمت خداوند بود وتدبير اقتضأمي كند كه در پرده باشد و خدا او را از ديده ها پنهان بدارد تا وقت بلوغ كتاب فرا رسد چنانكه ابراهيم مدتي در نهان بود و خداوند او را از ديده هاپنهان داشت [ كمال الدين ج 1 ص 22]. 2- شيخ مفيد فلسفه غيبت را تدبير مصالح خلق و آزمون انسانها از سوي خداوند دانسته وبراي بيان عدم احضار غيبت در حضرت مهدي نمونه هاي ديگر از اولياي الهي را ذكر مي كند در منظر ستم پيشگان پديدار نمي شوند و براي حفظ دين خود از فاسقان فاصله مي گيرند وكسي از مكان آنان خبر ندارد[ .المسائل العشره شيخ مفيد چاپ شده در مصنفات شيخ مفيد كنگره هزاره شيخ مفيد ج 3 ص 85-83]. 3- شيخ طوسي معتقد است فلسفه غيبت فقدان قدرت لازم امام است كه بايدمردم به آن همت گمارند در واقع تا هنگامي كه مردم زمينه اقتدار او را فراهم سازند غيبت تداوم خواهد يافت چرا كه خداوند خواستار تقويت حضرت مهدي به وسيله بشر صورت گيرد نه فرشتگان [ .تلخيص الشافي شيخ طوسي نشر عزيزي قم. ج 1و2 ص 95]. 4- خواجه نصيرالدين طوسي در اين باب مي نويسد «غيبت نمي تواند ناشي از اراده خدا يا اراده امام زمان باشد بلكه بايد سبب غيبت امام را در اعمال مكلفان كه سبب ترس و پيروي نكردن است و ظهور وقتي واجب خواهد شد كه سبب غيبت از ميان برود» . به هر روي هر چند وجود امام لطف است اما اگر چهره پنهان داشته به اين جهت است كه در ميان مردم دشمناني دارد و شرايط براي ظهور او كه چون پيشوايان ديگر تقيه نخواهند كرد فراهم نشده است اگر به رواياتي كه در باب عصر ظهور مطرح شده رجوع فرماييد [در اين باب كتاب عصر ظهور نوشته علي كوراني ترجمه عباس جلالي معاونت پژوهشي سازمان تبليغات اسلامي تهران چاپ پنجم 1375 واقعا خواندني است ]. متوجه خواهيد گشت كه صرف آمادگي ملت ايران براي اين امر كافي نيست .علاوه بر آنكه با توجه به شرايط جهاني خوف كشته شدن ايشان بيش از زمان و عصر ديگر است بايد توجه داشت كه قيام ايشان جهاني است نه منطقه اي و حال آنكه حركت حضرت امام در چارچوب مرزهاي ايران بود و تنها با پيامها و سخنان بود كه درجوامع ديگر اثر گذاشتند و در اين رابطه اقدام فيزيكي نداشتند اما امام عصر(ع) حركت و اقدام فيزيكي جهاني خواهند داشت پس ميان اين قيام و آن حركت عظيم تفاوت بسيار چشمگير و ژرف اس