مرکز پاسخگويي: مؤسسه آل البيت عليهم السلام
موضوع اصلي: احكام
موضوع فرعي: تقليد
تقليد در امور ديني به چه معناست ؟ آيا همان تقليد كوركورانه است ؟

پاسخ:
تقليد در اصطلاح فقه : به فتواي مجتهدي عمل كردن است . همواره شيوه عقلا درهرعصروزمان براين است كه اگركسي جاهلِ به امري ازاموربود به كسي كه آگاه به آن امرباشد، رجوع مي كند وازاين راه جهل خويش را رفع مي نمايد. در مورد احكام دين نيز، امر بدين منوال است، زيرا هر كسي كه نتوانداحكام دين را با استدلال و استناد به مدارك وبه طريق اجتهاد دريافت دارد، به ناچار بر مبناي اعتماد به دانشمندان و متخصصين اين فن رجوع مي كنند، واين به معناي تقليد كوركورانه نيست لذا شارع مقدس اسلام همين سيره و شيوه را تأييد وتقريرنموده است و عملاً در عصر خود حضرات معصومين اين روش معمول بوده، و از آياتي مانند: « فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم» (توبه: 122) و « فاسئلوا اهل الذكر إن كنتم لا تعلمون» (نحل: 43) مي توان اين معني را به وضوح استفاده كرد. ابو بصير گويد: روزي امّ خالد عبديه (از زنان با كمال و از مردم كوفه) برامام صادق (عليه السلام) وارد شد، من درمحضرامام بودم، عرض كرد: فدايت گردم، به نوعي بيماري معده دچار گشته ام، پزشكان عراق، نبيذ (نوعي نوشابه كه غالباً مسكر است) آميخته با آرد برايم تجويز كرده اند. حضرت فرمود: پس چرا به دستورآنها عمل نكردي؟ وي گفت: « قد قلدتك ديني» در رابطه با دينم دستور شما براي من ملاك است. حضرت فرمود: « پس تو را نرسد كه حتي يك قطره از آن بنوشي. » (وسائل:25 / 344) در ذيل آيه:« و منهم امّيّون لا يعلمون الكتاب الا امانيّ و ان هم الاّ يظنّون» « برخي از يهود، عامي و بي سوادند و خود از كتابشان ( تورات) ناآگاه اند مگرآنچه را كه ازدانشمندان بشنوند ، واين درحد گمان بيش نيست.» (بقره: 78)آمده كه به امام صادق (عليه السلام) عرض شد: اگر آنها عوام بوده اند پس چاره اي جز اين كه آنچه را از علمايشان بشنوند همان را تورات بدانند، نداشته اند ، و چه فرق است ميان عوام ما كه از علما تقليد مي كنند و عوام يهود؟ فرمود: علماي ما و عوام ما از جهتي با آنها مشترك اند و از جهتي مختلف، اما جهت اشتراك اين كه اگرعوام ما نيز بدانند كه علمايشان در ضبط احكام بي مبالاتند و در رعايت دين شان بي احتياط، آنها هم نمي توانند از چنين علمائي تقليد كنند، و اما جهت اختلاف آنها اين كه عوام يهود مي دانستند كه علمايشان ازاين كه حكمي را به غرضي ازاغراض شخصيه تغيير دهند باكي ندارند و در عين حال به تعصب يهوديت از آنها تقليد مي كردند، و اگر عوام ما نيز از علمايشان، بدانند آنچه را كه عوام يهود از دانشمندانشان مي دانستند ، نمي توانند از آنها تقليد كنند، و اما هر يك از فقهاي ما كه خوددار و مواظب دينش باشد و بر خلاف هوا و هوس خود مشي كند و مولاي حقيقي خويش را مطيع باشد عوام مي توانند از او تقليد كنند، و اين صفت جز در بعضي از علماي شيعه يافت نشود . (صافي: 36) مرحوم كليني از اسحاق بن يعقوب روايت ميكند كه گفت: از محمد بن عثمان عمري ـ نايب خاص حضرت مهدي (عج) ـ خواستار شدم كه نامه ام را كه مسائل مشكله اي در آن نوشته بودم به حضرت برساند، وي نامه را برد و جوابي را كه امضاي حضرت بر آن بود آورد، در آن نوشته بود: و اما مسائلي كه تازه اي كه پيش ميآيد در مورد آنها به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنان حجّت من هستند برشما ومن حجت خدايم بر آنها. (بحار: 2 / 90) كرام خثعمي گويد: روزي امام صادق (عليه السلام) به من فرمود:اي كرام بترس از رياست و از اين كه به دنبال اشخاص بيفتي . عرض كردم رياست را دانستم ولي مرادتان را از به دنبال اشخاص افتادن نفهميدم، در صورتي كه دو سوّم علمي كه دارم از اشخاص است! فرمود: مرادم اين نيست ( كه ازكسي كسب دانشي نكني ) بلكه مي گويم مبادا شخصي را كه حجت خدا (و معصوم) نيست نصب عين قرار دهي و هر چه را كه گفت از او بپذيري. (بحار:2/83) ازعبارات فوق به خوبي واضح ميگردد كه: 1ـ تقليد كوركورانه دردين مبين اسلام كاملاً مردود اعلام شده است. 2ـ تقليد نمودن ازمراجع عظام دراحكام اسلامي به مثابه رجوع به اهل خبره درامردين است و انداختن مسوليت به گردن كسي كه سالياني دراز دراين امر متخصص شده است.