مرکز پاسخگويي: فرهنگ ومعارف قرآن
موضوع اصلي: اخلاق و عرفان
موضوع فرعي: عشق موقت
آيا عشق به كسي كه دوستش داريم، ميتواند مانعي در برابر عشق الهي باشد و غضب خداوندرا در پي داشته باشد؟


پاسخ:
آيات و روايات فراواني عشق و محبت واقعي را تنها مخصوص خداوند متعال ميداند; زيرا هستي و كمالش از همه برتر است و به همين خاطر نيز از هر كس ديگر به عشق ورزيدن سزاوارتر است. هر ميل و محبت ديگري كه در برابر عشق به خداوند قرار گيرد، اگر در جهت رسيدن به كمال واقعي و عشق حقيقي نباشد، بي ارزش و ناچيز است.
امام صادق در اين باره ميفرمايد: مشتاق بيقرار، نه به غذا ميل ميكند، نه از نوشيدني گوارا لذت ميبرد، نه خواب آسوده دارد و نه با دوستي اُنس ميگيرد و نه در خانه اي آرام خواهد داشت; بلكه خدا را شب و روز بندگي ميكند، به اميد اينكه به محبوبش الله برسد.(نورالثقلين، الحويزي، ج 3، ص 388، نشر اسماعيليان.)
در قرآن كريم به نمونه اي از اين عشق خدايي اشاره شده; از جمله:
1. وَ الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ; (بقره، 165) امّا آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا شديدتر است.
2. قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ; (آلعمران، 31) بگو: اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد تا خدا (هم) شما را دوست بدارد.
3. وَ مَآ أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَـَمُوسَيَ # قَالَ هُمْ أُوْلاَ َّءِ عَلَيََّ أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَيَ; (طه، 83 ـ 84) و اي موسي، چه چيز تو را ]دور[ از قوم خودت، به شتاب وا داشته است؟ گفت: اينان در پي منند و من ]اي پروردگارم[ به سويت شتافتم تا خشنود شوي.
در آية شريفه فوق، آنان كه با تمام وجود، اين حقيقت را درك كرده اند كه هر چه وعدة وصل نزديك شود، آتش عشق، تيزتر ميگردد، به خوبي ميدانند كه چه نيروي مرموزي حضرت موسي را به سوي ميعادگاه الله ميكشيد و آنچنان با سرعت ميرفت كه حتي قومي را كه با او بودند، پشتسر گذاشت و ميدانست كه تمام جهان، ارزش يك لحظه از اين مناجات را ندارد.
آري، اين است راه و رسم آنان كه از عشق مجازي گذشتهاند و به مرحله عشق حقيقي، يعني عشق معبود جاودانه گام نهادهاند; عشق خداوندي كه هرگز فنا در ذات پاكش راه ندارد و كمال مطلق است و هر چه خوبان همه دارند، همه را او عطا كرده است.(ر.ك: تفسير نمونه، آيةالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 13، ص 275، دارالكتب الاسلامية.)
در اهميت عشق حقيقي از معصومين: چنين نقل شده است:
1. پيامبراكرمميفرمايد: كسي كه عاشق (عشق مجازي) شود و از آن صرفنظر و چشمپوشي نمايد، ]آن عشق مجازي، به خاطر عشق خداوند، در نظرش كوچكتر جلوه كند[ سپس بميرد، شهيد از دنيا رفته است.(ميزانالحكمة، محمدري شهري، ج 3، ص 1989، ح 13027، دارالحديث.)
2. در روايت ديگر ميفرمايند: هر كس به چيزي عشق بورزد ]غير از خداوند[ بينايي او گرفته ميشود و قلبش مريض ميگردد; پس او نگاه ميكند با چشمانش در حاليكه نگاهش سالم و صحيح نيست و گوش ميدهد و ميشنود با گوشهايش، در حاليكه خوب نميشنود; هر آينه هواهاي شهواني عقلش را از بين برده و دنيا قلبش را نابود كرده است....(شرح نهجالبلاغه، ابنالحديد معتزلي، ج 7، باب 108، ص 200، اعلمي، بيروت.)
3. در روايت ديگر، مفضل ميگويد: از امام صادقاز عشق سؤال كردم؟ فرمود: قلبهايي كه خالي است از ذكر خداوند; پس خداوند حبّ و دوستي با غيرش را به آن قلوب ميچشاند.(بحارالانوار، ج 70، ص 158، باب 126، لاحيأالتراث العربي / براي آگاهي بيشتر ر.ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج 1، ص 405 و ج 3، ص 246، نشر اسلامي / تفسير نمونه، ج 1، ص 565 و ج 23، ص 470 / ر.ك: تفسيرنمونه، همان، ج 1، ص 564.)
خلاصه آن كه اگر عشق به ديگران، سبب شود كه در برابر آنان سر تعظيم فرود آوريم و از ياد خداوند غافل شويم، مورد نكوهش قرآن كريم قرار گرفته است: وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ...وَ لَوْ يَرَي الَّذِينَ ظَـلَمُوَّا...;(بقره،165) بعضي از مردم معبودهايي غير از خداوند، براي خود انتخاب ميكنند و آنها را همچون خدا دوست ميدارند...و آنها كه ستم كردند ]و معبودي غير خدا برگزيدند[...، چنين افرادي ظالم هستند; زيرا هر ميل و محبتي در برابرعشق خدا، ستمي نابخشودني است. افراد با ايمان اصلاً غير او را شايسته عشق و محبت نميبينند.
و به هر حال توحيد در محبت، اقتضا ميكند، انسان تنها خداوند را محبوب حقيقي و مستقلو اصيل بداند و در عمل نيز به او عشق و محبّت ورزد; زيرا هر چه صفات نيكوست در او و از اوست و هر كمال مطلوبي تصور شود، سرچشمهاش ذات پاك خداوند است. آن چه او از زيباييها دارد (ان اللّه جميل) باقي و پايدار است، امّا آنچه محبوبهاي كاذب ديگر دارند، ناپايدار و فاني است، پس بجاست كه انسان، دل خويش را تنها در گرو محبت او بگذارد و در كلبة جان، جز آن جانان حقيقي، كسي را جاي ندهد.
البته، عشق و علاقه پيدا كردن به انسانهاي مؤمن پدر و مادر، زن، زندگي، كار و علم و دانش و... در صورتي كه عشق به آنها وسيلهاي باشد براي تقرب بيشتر به خداوند و هيچ مزاحمتي در مسير عشق به خداوند ايجاد نكند، در اين صورت عشق به آنها نيز، مورد توجه اسلام است: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ َتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَـَطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاْ ئَنْعَـَمِ وَالْحَرْث...;(آل عمران،14) محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است...
زيرا خدا است كه عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمي ايجاد كرده، تا او را آزمايش كند و در مسير تكامل و تربيت پيش ببرد، علاقة معتدل نسبت به زن و فرزند و اموال و ثروت، مورد نكوهش اسلام نيست.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 2، ص 338، دارالكتب الاسلامية / آموزش عقايد، محسن غرويان، محمد رضا غلامي ـ سيد محمد حسن ميرباقري، ج 1، ص 115، مؤسسه انتشارات دارالعلم / تفسير نمونه، همان، ج 1، ص 564.)