مرکز پاسخگويي: دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي: احكام
موضوع فرعي: حكم سقط جنين
آيا اين سخن صحت دارد كه اگر مادري جنين خود را كه روح در آن دميده شده، عمداً سقط كند، در صورتي كه پسر باشد، بايد هزار مثقال طلا و اگر دختر باشد، بايد پانصد مثقال طلا به عنوان ديه به وارث بدهد؟ در صورت صحت اين سخن، آيا اسلام مرد را بالاتر از زن قرار نداده است؟ چرا بايد سهم مرد در ارث دو برابر سهم زن باشد؟


پاسخ:
مسئله ديه زن و مرد در اصل به مسئله ارث زن و مرد در اسلام بر ميگردد. خداوند در قرآن ميفرمايد: خداوند توصيه ميكند شما را درباره فرزندانتان! بهره هر جنس مرد برابر بهره دو زن است.(1)
امام صادق(ع) فرمود: اگر در جنين روح دميده شد و سقط شود، اگر مذكر باشد، ديهاش هزار دينار و اگر مؤنث باشد، پانصد دينار خواهد بود.(2)
و نيز مراجع عاليقدر در رسالههاي خود اين فتوا را ذكر كردهاند.(3)
اين توصيه و حكم اسلام به موضوع ارث و ديهاي است كه به عنوان مثال آيهاي از آيات قرآن و نمونهاي از روايت و حديث معصوم(ع) بيان شد و قطعاً بايد دانست احكام اسلامي دائر مدار مصالح بندگان خدا است و هر چه به مصلحت مكلّف و مردم باشد، آن را تشريع خواهد كرد. اتفاقاً قانون ارث و ديه نيز از اين امر مستثني نيست.
اسلام ميگويد: اگر مرد در ظاهر از سهم بيشتري نسبت به زن برخوردار است، اما دراصل كسري سهم زن با موارد ديگري جبران ميشود.
شهيد مطهري در اين باره ميفرمايد:
ابن ابي العوجا مردي است كه در قرن دوم ميزيسته و به خدا و مذهب اعتقادي نداشته است. اين مرد از آزادي آن عصر استفاده ميكرد و عقايد الحادي خود را همه جا ابراز ميداشت، حتي گاهي در مسجد الحرام يا مسجد النّبي ميآمد و با علماي عصر راجع به توحيد و معاد و اصول اسلام به بحث ميپرداخت. يكي از اعتراضات او به اسلام همين بود كه ميگفت: چرا زن بيچاره كه از مرد ناتوانتر است، بايد يك سهم ببرد و مرد كه تواناتر است، دو سهم ببرد! اين خلاف عدالت و انصاف است.
امام صادق(ع) فرمود: اين براي اين استكه اسلام سربازي را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضي جنايات اشتباهي كه خويشاوندان جاني بايد ديه بپردازند، زن از پرداخت ديه و شركت با ديگران معاف است. از اين رو سهم زن در ارث از مرد كمتر شده است. امام صادق(ع) صريحاً وضع خاص ارثي زن را معلول مهر و نفقه و معافيت از سربازي و ديه شمرد.(4)
علامه طباطبايي در بيان تحليل و تفسير حد واندازه ارث براي مرد و زن و علت زيادتي ارث مرد بر زن مينويسند:
مرد به حسب تدبير عقلاني زندگي و مخارج منزل به عهده او بودن، از زن برتر است. خداوند ميفرمايد: مردان اداره كننده زنانند، به سبب برتري كه خدا برخي از آنان (بشر) را به برخي ديگر داده است.(5)
قوّام مشتق از قيام و به معني اداره كردن معاش است و مقصود از فضل، زيادي تعقّل و انديشه او ميباشد؛ زيرا زندگاني مرد، زندگاني تعقّلي و اندشهاي و زندگاني زن، زندگاني احساساتي و عواطفي است اختيار مال را به دست عاقل و مدبّر دادن، به مصلحت نزديكتر است تا به دست يك نفر احساساتي پر عاطفه. اين اختصاص هنگاني كه با ثروت موجود دنيا كه از نسل حاضر به آينده منتقل خواهد شد مقايسه شود، ملاحظه ميگردد كه اداره 23 ثروت موجود دنيا در دست مردها و يك سوم آن در دست زنها است.
پس تدبير و اداره از روي تعقل بر تدبير و اداره از روي عواطف و احساسات برتري داده شده وامور جامعه از اين راه اصلاح گشته و زندگاني با خوش بختي توأم گرديده است.
اين كسري در حقوق زن را خداوند در آن جايي به مرد فرموده است كه در كار زنان در دو ثلث ديگر مال، عدالت كامل را - كه موجب شركت كامل زن در مال مرد است - مرعي (= در نظر) داشته باشد، جبران كرده است، زيرا 23 مال حق مرد، صرف زن خواهد شد و حال آن كه هر زني كه يك سوم يعني حق خود را به دست خود داشته، اختيار مصرف شخصي آن را دارد.
پس حاصل اين قرار دادِ شگفت شرعي اين شد كه مرد و زن در مالكيت و مصرف به عكس يكديگرند. مرد مالك دو سم ثروت جهان و زن مالك يك سوم آن است، ولي عملاً يك سوم آن به مصرف مرد ميرسد و دو سوم آن به مصرف زن.(6)
امام رضا(ع) در پاسخ نامهاي كه از علت اين كه سهم ارث زن نصف سهم مرد است پرسيده بود، فرمود: زيرا زن وقتي زناشويي نمود، مالي ميگيرد، ولي مرد مالي ميپردازد. از اين رو است كه سهم مردان در ارث بيشتر است و علت ديگر بر اين كه حق مرد دو برابر حق زن است، آن است كه زن جزء عائله مرد است، اگر محتاج باشد. و بر عهده زن چنين چيزي نيست. از اين جهت حق مرد بيشتر است.(7)
در عين حال چنين برتري هايي بيشتر به مسائل دنيوي و معاش و امور مادي بر ميگردد و علت آن ايجاد تعادل و توازن بين دو جنس مرد و زن است كه هر كدام بنا به اقتضاي وجودي و روحي، نگرشي متفاوت و متغير نسبت به عالم وجود دارند. زن بنا به اقتضاي خاصّ خود، نيازمند حمايت و پشتيباني جنسي متفاوت و محكمتر و خشنتر نسبت به خود دارد و اين چيزي نيست كه از طبيعت هر دو بيرون باشد، ولي با تمام اوصاف به حكم آيه شريفه كه ميفرمايد: اي مردم! ما شما را نر و ماده آفريديم و شما را تيرهها و طيافهها ساختيم تا آشنا باشيد و بشناسيد. به درستي كه گرامي تين شما نزد خداوند پرهيزكارترين شما است.(8)
هر مردي اگر بگويد: من نسبت به زن برترم، اين برتري - كه دلايل آن گفته شد - مربوط به همين دنيا و امور مادي است و اموري كه زودگذر و فاني است و براي كسي باقي نخواهد بود، مهم برتري و شرافت در نزد خدا است كه پايدار و باقي خواهد ماند.
برتري (مرد به زن) در مجهز بودن براي بهتر زيستن و بهتر جريان دادن زندگاني دنيا (و معاش) و بهتر اصلاح كردن جامعه است، نه اين كه اين همان فضيلت حقيقي در نظر اسلام (كه عبارت است از نزديكي بيشتر به خداوند) باشد، زيرا اسلام به هيچ يك از برتريهاي بدني (و مادي) كه فقط در زندگاني مادي دنيا سودمند ميباشد، اعتنايي ندارد... پس، از همه آن چه گذشت، معلوم شد كه مردان به سبب همان روح تعلقشان كه موجب تفاوت در قضيه ارث و امثال آن ميشود، بر زنان برتري دارند، ولي نه برتري به معني شرافت و كرامت؛ برتري به معناي كرامت و فضيلت كه اسلام بدان اهميت ميدهد، فقط پرهيزكاري است، هر كجا كه باشد.(9)


***
پاورقي:
1. نساء (4) آيه 11.
2. وسائل الشيعه، ج 19، ص 169، باب 21، حديث اول.
3. ر.ك: توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 775، بحث ديات.
4. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 286.
5. نساء ( ) آيه 34.
6. ترجمه تفسير الميزان، ج 4، ص 350.
7. همان، ص 360.
8. حجرات ( ) آيه 13.
9. ترجمه تفسير الميزان، ج 4، ص 354.