مرکز پاسخگويي: پاسخگوئي به سؤالات ديني آستان قدس رضوي
موضوع اصلي: اهل بيت
موضوع فرعي: سيره اهل بيت
1- آيا امام به دشمن اعتماد كرد ؟
2- آيا امام از جريان قضيه با خبر بود ؟
3- آيا امام صلاح بر اين مي دانست كه با مهماني دشمن مسموم شود ؟

پاسخ:
در ارتباط با سوالاتي كه در باره حضرت رضا« عليه السلام » مطرح كرده ايد بايد، در ابتدا به عرضتتان برسانيم كه ما در ارتباط با ائمه اطهار « عليهم السلام » قائل به عصمت هستيم و عصمت ايشان تنها در ناحيه عدم ارتكاب گناه نمي باشد ،بلكه اين عصمت عدم ارتكاب خطا و فراموشي را نيز شامل مي شود و بنابر اين حضرت رضا «عليه السلام » مرتكب اشتباه ، (اعتماد به دشمن) نشدند آنچه كه تاريخ اين مسأله نشان ميدهد اينست كه ايشان در ابتدا از پذيرفتن ولايت عهدي امتناع مي كردند .
استاد مطهري در اين باره مي فرمايد : حضرت رضا «عليه السلام » در ابتدا اين مسأله را قبول نمي كردند ؛ چون خودحضرت بعدها هم به مأمون فرمود : تو مال چه كسي را داري مي دهي ؟! اين مسأله براي حضرت رضا «عليه السلام » مطرح بود كه مأمون مال چه كسي را دارد مي دهد ؟ و قبول كردن ا ين منصب از وي به منزله امضاي دوست . اگر حضرت رضا «عليه السلام » خلافت را من جانب الله حق خودش مي داند به مأمون مي گويد : حق نداري مرا ولي عهد كني , تو بايد واگذار كني و بروي و بگويي من تا كنون حق نداشتم ، حق تو بود . و مشكل واگذاري قبول كردن توست , و اگر انتخاب خليفه به عهده مردم است باز به او چه مربوط است. ( 1)
اما مأمون از اصرار در پذيريش ولايت عهدي توسط حضرت رضا «عليه السلام » دست بر نداشت و در پاسخ حضرت گفت : بخدا قسم بايد ولايت عهدي را بپذيري , اگر قبول نكني مجبورت مي كنم و اگر باز هم از پذيرش إباء نمايي شما را خواهم كشت .
حضرت رضا «عليه السلام » فرمودند : خداوند مرا نهي كرده از اينكه با دست خويش خود را به هلاكت افكنم و ناچار به قبول هستم لكن به شرط آنكه نه كسي را به كار بگمارم و نه كسي را ازكاري عزل كنم و نه رسم و سنتي كه معمول است نقض نمايم تنها دورا دور طرف مشاوره باشم »
حضرت رضا «عليه السلام » بدين وسيله ميخواستند عدم رضايت خويش را از اين مسأله آشكار كنند .
محمد بن عرفه مي گويد: به حضرت رضا «عليه السلام » عرض كردم : چه چيزي شما را واداشت كه در امر ولايت عهدي وارد شويد در پاسخ فرمودند : همان چيزي كه جدم علي « عليه السلام» را واداشت كه در شورا وارد شود ، يعني : «خطر قتل وبي ثمر ماندن زحمات» ( 2)
اما نكته اي كه ذكر آن در اين مجال خالي از لطف نيست اينست كه، مسأله اي در فقه داريم به نام« ولايت جائر» يعني: قبول پست از ناحيه ظالم قبول في حد ذاته ( بدون در نظر گرفتن مسائل ديگر ) حرام است ولي فقها گفته اند همين امر كه في حد ذاته حرام است در مواردي مستحب مي شود ، و در مواردي واجب . نوشته اند اگر تمكن از امر به معروف و نهي منكر ( كه امر به معروف و نهي از منكر در واقع يعني خدمت ) موقوف باشد بر قبول پست از ناحيه ظالم پذيرفتن آن واجب است . منطق هم همين را قبول مي كند , زيرا اگر بپذيريد مي توانيد درجهت هدفتان كار كنيد و خدمت نماييد , نيروي خودتان را تقويت و نيروي دشمن را تضعيف كنيد .
حال درمورد امام رضا «عليه السلام » ما مي بينيم درمدتي كه حضرت رضا «عليه السلام » ولايتعهدي را قبول كردند , كاري به نفع آنها صورت نگرفت، بلكه به نفع خود حضرت صورت گرفت , صفوف بيشتر مشخص شد, به علاوه حضرت در پشت ولايتعهدي به طور غير رسمي شخصيت علمي خود را ثابت كرد كه هيچوقت ديگر ثابت نمي شد . در ميان ائمه« عليهم السلام » به اندازه اي كه شخصيت علمي حضرت رضا « عليه السلام » و حضرت امير ثابت شده ( و حضرت صادق هم در يك جهت ديگري ) شخصيت علمي هيچ امام ديگري ثابت نشده است .
حضرت امير به واسطه همان چهار پنج سال خلافت , آن خطبه ها و احتجاجات كه باقي ماند ؛ حضرت صادق « عليه السلام » به واسطه آن مهلتي كه جنگ بني عباس و بني اميه با يكديگر به وجود آورد كه حضرت حوزه درس چهار هزار نفري تشكيل داد ؛ و حضرت رضا «عليه السلام » براي همين چهار صباح و لايتعهدي و آن خاصيت علم دوستي مأمون و آن جلسات عصبي كه مأمون تشكيل مي داد و از ماديين گرفته تا مسيحي ها ,يهودي ها , مجوسي ها , صامتي ها و بودائي ها, علماي همه مذاهب را جمع مي كرد و حضرت رضا «عليه السلام » را مي آورد و حضرت با اينها صحبت مي كرد : و واقعا حضرت رضا « عليه السلام » در آن مجالس – كه اينها در كتابهاي احتجاجات هست- هم شخصيت علمي خود را ثابت كرد و هم به نفع اسلام خدمت نمود ؛ در واقع از پست ولايتعهدي يك استفاده غير رسمي كرد ؛ آن شغلها را( به علامت عدم قبول مأمون) نپذيرفت ولي استفاده اينچنيني هم كرده ( 3)
اما اينكه آيا امام « عليه السلام » از نقشه آنها با خبر بود بايد گفت آري ؛ حضرت رضا « عليه السلام » كاملا به عمق جريان آگاهي داشتند مأمون كه از توجه مردم به حضرت رضا « عليه السلام » مطلع بود علت اين توجه قلبي و علاقه معنوي را به بي توجهي حضرت به رز ق و برق دنيا و قدرت حكومت يافت . از اينرو براي رسيدن به اهداف خود كه عبارتند از « مخدوش نمودن وجهه و محبوبيت امام رضا « عليه السلام » با ادعاي رغبت امام به دنيا تأييدي و اعتباري بر خلافت و حكومت خويش , ايجاد آرامش در ميان مخالفين و جلوگيري از شورش و كنترل حركات وسكنات حضرت امام را وادار به پذيرش و لايتعهدي نمود .
و امام موقعي كه با اصرار زياد مأمون در پذيرش ولايتعهدي مواجه شدندبه او گفتند: من مقصود ترا از اينهمه اصرار مي دانم . منظور شما اينست كه مردم در باره من بگويند اين علي ابن موسي الرضا « عليه السلام » نبود كه به دنيا اعتنا نداشت، بلكه دنيا بود كه در دست رس او قرار نمي گرفت ،آيا نمي بينيد اكنون كه دنيا با او مساعد شده چگونه ولايتعهدي را به طمع خلافت قبول كرده است ( 4)
البته منظور از اين خلافت مذموم خلافت مأمون و ديگر خلفاي عباسي و علوي بود كه به گونه سلاطين بر مسلمانان حكومت مي كردند و گرنه حكومت حق ديرينه ائمه اطهار « عليهم السلام » بوده است. اما نه حكومت و خلافتي به شيوه مأمون بلكه حكومتي به شيوه علي « عليه السلام » كه در عين حكومت بر بلاد پهناور مسلمين كفش خود را پينه مي زند و نان خشك ميخورد .
دوست عزيز: مسأله و لايتعهدي حضرت ر ضا « عليه السلام » و جزئيات پيرامون آن گسترده و پيچيده و نياز به مقدمه چيني و تدبر و تفكر است و در اين فرصت كوتاه مجال پرداختن به آنها نمي باشد ، براي اطلاعات بيشتر بهتر است به كتابهايي كه در اين زمينه نوشته شده است مراجعه كنيد .
اما اينكه آيا حضرت « عليه السلام » مي دانستند كه مسموم مي شوند بايد گفت بله؛ ايشان از اين قضيه اطلاع داشتند . شهادت حضرت رضا « عليه السلام » مسأله اي است كه توسط پيامبر اكرم « صلي الله عليه واله » و ساير ائمه « عليهم السلام» و خود حضرت به آن اشاره شده است . در روايتي از امام صادق « عليه السلام » آمده است . مردي از نسل فرزندم موسي به دنيا خواهد آمدكه به خراسان رفته و در آنجا مسموم مي شوند و به شهادت مي رسد ( 5)
و در روايتي از امام رضا « عيله السلام » چنين آمده است : به خدا سوگند هيچ يك از ما نيست جز اينكه به شهادت رسيده است به ايشان گفته شده : شما را چه كسي خواهد كشت ؟ امام فرمودند : بدترين مردم زمانم مرا با «سم» مي كشد و اينكه پرسيده ايد. آيا حضرت رضا « عليه السلام » صلاح را بر اين مي دانستند ،كه به دست مأمون مسموم شوند بايد گفت همانطور كه اشاره شده حضرت رضا « عليه السلام» فرمودند : همه ائمه اطهار « عليهم السلام » كشته مي شوند و به مرگ معمولي از دنيا نمي روند و اين ويژگي ظالمان و زورگويان هر عصر است كه تاب و تحمل حيات مناديان عدالت و تقوي را ندارند و آنها را مزاحم اعمال ظالمانه خود مي دانند. لذا مأمون نيز كه در رأس ظالمان عصر امام « عليه السلام» قرار دارد بهترين كار را از ميان برداشتن ايشان مي بينند .
اما مسأله اينجاست كه ائمه اطهار « عليهم السلام » در همين فرصت كوتاه زندگي خود كه در خفقان دستگاه ظالم نيز به سر مي برند به بهترين نحو براي تربيت مردم و رساندن احكام و مباني دين به ايشان از هيچ كوششي دريغ نمي كنند و اگر زندگي و سيره ايشان به خوبي مورد بررسي و توجه قرار گيرد و در آن به تدبر و تفكر عميق پرداخته شود اين مسئله بيش از پيش واضح و روشن مي شود به اميد آنكه همه ما بتوانيم در اين راه گامهاي بلند و اساسي بر داريم .

***
پاورقي:
منابع :
1- سيري در سيره ائمه اطهار « عليهم السلام» , استاد مرتضي مطهري ,ص 213
2- سفر عشق, علي نهاوندي , نشريه عروج انديشه , ص 52-53 و عيون اخبار الرضا , باب 39-ج 3-4 .
3- سيري در سيره ائمه اطهار « عليهم السلام » , استاد مرتضي مطهري , ص 235- 237
4- سفر عشق , علي نهاوندي , انتشارات عروج انديشه ,ص 49
5- امام علي بن موسي الرضا «عليه السلام » منادي توحيد و امامت , پژوهش : گروه تاريخ اسلام آستان قدس , نگارش ,محمد جواد معين ,احمد ترابي و عيون اخبار الرضا « عليه السلام » ج 2 , 255
6- عيون اخبارالرضا « عليه السلام » ج 2 , ص 256 .