دزدي و صدقه دادن


امام صادق (ع) درباره احتراز از عجب و كبر و مخصوصا تفسير به رأي نمودن آيات قرآن يك تمثيلي آورده كه براي خودش اتفاق افتاده است.

فرمود روزي به يكي از همين رهبران طريقت ضاله برخوردم كه آيات قرآن را به رأي خود تفسير مي كرد ديدم مردمي بسيار اطراف او حلقه زده اند من هم گوشه ي ايستادم چون سخنان او تمام شد مردم رفتند او هم رفت عقب او رفتم ديدم به دكان خبازي رسيد و آن مرد خباز را فريب داد و غافل نمود و دو قرص نان از او ربود و دزديد زير عبا گرفت و حركت كرد من سخت تعجب كردم اين مرد و اين سابقه زعامت و فقاهت و اين عمل گفتم شايد با هم معامله اي دارند كه در آن حساب روزي دو نان مي گيرد گذشت همراه او رفتم ديدم به دكان انارفروشي رسيد باز صاحب انار را غافل نمود و دو دانه انار دزديد و زير عبا گرفت و رفت بر شگفتي من افزود اين چه عمل است همراه او رفتم باز هم حمل به سابقه معامله آنها نمودم تا ديدم به مريضي رسيد آن دو نان و دو دانه انار را نزد مريض گذاشت و رفت و در يك بقعه اي از صحرا به عبادت پرداخت رفتم نزديك.

گفتم يا عبدالله اي بنده خدا مدتي بود صيت فضيلت تو را مي شنيدم و ميل داشتم تو را
ملاقات كنم تا امروز محضر تو را دريافتم و همراه تو آمدم كارهاي عجيب از تو ديدم و اكنون مي خواهم بدانم اين چه عملي بود كردي.

او گفت چه كرده ام؟

امام (ع) فرمود ديدم دكان خبازي دو قرص نان به سرقت بردي و بعد از دكان ميوه فروش دو عدد انار دزديدي!!

او گفت آري، اول بگو بدانم تو كيستي؟

امام (ع) - بنده بنده ي از بندگان خدا از فرزندان آدم هستم از امت محمد (ص)

او گفت از كدام خاندان؟

امام (ع) - از اهل بيت عترت (ص)

او گفت از كدام شهر؟

امام (ع) - از مدينه

او گفت شايد تو جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب (ع) هستي؟

امام (ع) آري - من همانم.

او گفت تو با اين شرف خاندان چگونه اين اندازه جاهل و بي سوادي؟

چگونه علم جدت را كه مايه شرف و بزرگواري است فراموش كردي؟!

امام (ع) - كدام علم؟

او گفت قرآن - قرآن - كتاب الله.

امام (ع) - كدام است آنچه كه من بدان جاهلم.

او گفت قوله تعالي من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزي الا مثلها.

من چون دو قرص نان دزديدم دو سيئه در نامه عملم مي نويسند و چون آن دو را صدقه دادم بيست حسنه در نامه عملم مي نويسند عين همين عمل در دو انار مي شود بنابراين من داراي چهل حسنه هستم كه چهار سيئه از آن كسر مي شود معذلك نفع با من است كه 36 حسنه براي من باقي مي ماند.

امام (ع) ثكلتلك امك اي مرد مادرت به عزايت بنشيند تو جاهل به قرآن و كتاب خدا هستي مگر تو نشنيدي خداوند دنبال آن مي فرمايد انما يتقبل الله من المتقين اين
صدقات از پرهيزكاران قبول مي شود نه از دزدان اين چه منطقي است كه مال كسي را بدزدي بري و صدقه بدهي و براي خودت حساب بسازي و بيلان و موازنه را به نفع خودت تمام كني و خود را عالم به قرآن بداني و ديگران را جاهل هم خود را گمراه كرده اي هم ديگران را به ضلالت انداخته اي تو دو نان دزديدي دو گناه كردي دو انار دزديدي دو گناه كردي مال ديگري را بدون اذن صاحبش به ديگري دادي چهار گناه اضافه نمودي و امر حرامي را انجام دادي به گمان آنكه نفعي كرده اي واي بر تو.

در اين موقع از او برگشتم و به منزل مراجعت نمودم.

فرمود اين مردم هستند كه با رأي خود به قياس فتوي مي دهند يضلون و يضلون اين روشي بود كه معاويه آغاز كرد و دامنه جنايات اوست درباره قتل عمار بن ياسر گفت چون پيغمبر فرمود عمار تقتله فئة الباغيه گفت پيغمبر رخصت داده با اين حديث كه او را بكشيم و ما او را نكشتيم او را علي بن ابيطالب كشت منظورش اين بود كه چون پيوستگي به علي داشت كشته شد جرمش ارتباط او با علي بود و همچنين حمزه سيدالشهداء به جرم پيوستگي به محمد (ص) به دست مشركين كشته شد آنگاه فرمود خوشا به حال آنها كه علم را در محل آن قرار داده و به عدل و تقوي آراسته باشند و از اين روش جهال احتراز نمايند.