اختلاف عقايد


مردم چند دسته اند يك دسته آنها كه نه به محسوسات و نه به معقولات قائل نيستند و غير قابل اشاره حسيه را نمي شناسند از محسوسات چيزي درك نمي كنند و آنها را سوفسطائيه گفته اند.

دسته دوم آنها هستند كه بر معقول و نيروي غيرقابل اشاره معتقد نمي باشند ولي محسوس را قبول دارند آنها طبيعي هستند.

برخي به محسوس و معقول قائلند ولي حدود و احكام شرع را نمي شناسد آنها فلاسفه هستند يك عده بر هيچ يك قائل نيستند كه صابئيه گفته اند و آنها كه بر همه قائل هستند ولي در شخصيت آورنده احكام اختلاف دارند يهود و نصاري و مجوس مي باشند و يك جمع بر نبوت انكار مي كنند و آنها هنود هستند - كه آنها هم برخي به روحانيت قائل و بعضي به هياكل معتقدند و گروهي به اصنام و بت پرستي اعتراف نموده اند.

اين طوايف هميشه بوده اند و در زمان امام صادق (ع) تظاهر و تجلي بيشتري داشتند چنانچه به پيغمبر خاتم النبيين گفتند و ما يهلكنا الا الدهر جز دنيا كسي نيست كه ما را هلاك كند گفتند و لئن اطعتم بشرا امثالكم انكم اذا لخاسرون گفتند اگر ما از تو اطاعت كنيم و از دين پدران خود برگرديم خسران كرده ايم و به حضرت موسي گفتند ارنا الله جهرة خداي خود را به ما نشان بده و به حضرت نوح گفتن ملائكه بنات الله هستند و عيسي را پسر خدا خواندند يا آنها كه علي را خدا شناختند و اين همه مذاهب فاسده بود كه بر امام واجب است دفع شبهه فرمايد - و بيان حديث اهليلجه به همين منظور بود كه اين توهمات غلط را دفع فرمايد.