خداشناسي


فرمود اي مفضل از مجموع اين مطالب دانستي كه خداي عالم به چشم سر ديده نمي شود بلكه به ديده عقل بايد ادراك شود - در احساسات ظاهري خالق حس نمي شود مگر به درك عقلي درمي يابي اگر سنگي را ديدي در هوا بالا رفته مي داني كه شخصي آن سنگ را انداخته و اين علم از راه ديده نيست بلكه از راه تعقل است كه عقل حكم مي كند سنگ به خودي خود بالا نرفته و ديده از اين علم عاجز است.

در معرفت خداي تعالي هم حدي هست كه به عقل بايد دريافت بكنه ذات مقدس او هيچ عقلي پي ني برد ولي صفات او را و آثار و آيات او را عقل درك مي كند و حكم به وجود او مي نمايد و هر كس به قدر فهم و استعداد و لياقت و مقدار ادراكش معرفت پيدا مي كند و بيش از آن هم موظف نيست كه تكاليف فرع معرفت است و همان طور كه همه افراد ملت پادشاه خود را نديده و نمي شناسند مگر به معرفي و آثار خدا را هم جز به نامهاي او و صفات جلال و جمال و آثار صنع او نمي توان شناخت او عزيز و حكيم - خالق - رازق - جواد و كريم است
و اين كلمات هم معاني دارد كه با جمال معني آن را درمي يابيم نه به تفصيل و اين معرفت از روي همين مباني خلقت و آثار صنع اوست كه در موجودات باقي و برقرار است.

فرمود آسمان را به يك رنگي و صورتي مي بينيم و تصور مي كنيم و حكم به وجودش مي نمائيم ولي حقيقت و كنه آن را نمي دانيم درياها را مي شناسيم اما عمق و طول و عرض و ابتدا و انتهاي آن را كسي نمي داند و از اعماق و اشياء و معادن آن بي خبر است.

درباره خداوند عالم هم عقول از درك ذات و حقيقت و كنه وجودش عاجز و قاصر است.



خرد برد پي به كنه ذاتش

اگر رسد خس به قعر دريا



ولي از آثار عظمت و جلال و جمال و احاطه و قدرت و رزاقيت و خلاقيت و حسن انتظام او در عالم به وجود واجب الوجودش پي برده و يقين به خدائي و توحيد او داريم و عقل مراتب وجود و توحيد و صفات جلال و جمال او را ثابت مي كند و هيچ شك و ترديدي در پيشگاه عقل نيست كه عالم را خدائي است و آن ذات واجب الوجود منزه از هر چه بشر تصور كند مي باشد بالاتر و برتر از اوهام و تخيلات و افكار و تصورات است.

فرمود درباره ذات حق فكر نكن درباره صفات جلال و جمالش و آثار صنعش تفكر نما و افلاك و عناصر و ثوابت و سيارات و تمام مواد و مواليد را از آثار صنع او بدان و تسبيح و تقديس حق بگو.