تكون جنين و تغذيه در رحم


اي مفضل تو خود در اين تكون و سير تكاملي آن توجه و دقت كن از وقتي كه نطفه در رحم ريخته شد تا سير كمالي آن از علقه و مضغه و عظام و لحم و اعضاء و احشاء و امعاء همه منظم و مستوي گرديد براي رشد آن محتاج به غذا مي گردد تا نطفه خشك نشود و براي طراوت آن خون كمك مي كند و آن را رشد مي دهد كه مانند گياه خشك نشود - و اين غذا در رگهائي كه از ناف مي گذرد و اتصال به ناف جنين دارد به تمام ذرات نطفه كه تقسيم به گوشت و پوست و استخوان و رگ و پي مي گردد برحسب قابليت خود مي رسد تا وقتي كه از رحم بيرون رانده شود ماننده زنده ايست
كه در گور باشد و اگر پس از تولد شير به او نرسد باز از گرسنگي خواهد مرد و يا اگر غذائي كه مي خواهد مناسب حال او نباشد باز به رشد و نشو و نماي طبي و طبيعي و صحيح نمي رسد يا اگر براي گرفتن غذا دندان نداشته باشد كه غذاي صلب و سخت را قطعه قطعه و نرم نمايد و فروبرد باز زنده نخواهد ماند اگر هميشه غذايش شير باشد بدنش استوار و محكم و قابل فشارهاي سخت زندگي نخواهد شد و به علاوه كه مادرش بايد به تربيت او همت گمارد و تر و خشك نمايد تا جلال، وقار و تربيت يابد.

مفضل گفت ديده ام كه برخي از كودكان مذكر در حال كودكي مي مانند و ريش درنمي آورند علتش چيست؟

فرمود اين نقيصه اثر آن ستم هائي است كه پدرها كرده اند - خداوند به كسي ظلم و ستم نمي كند.

نگارنده گويد كه تخم فاسد و هسته ي كرم خورده و فاسد شده درخت و شاخ و برگ و ميوه آن هم ناسالم و خراب و فاسد مي گردد و گاهي افراد چه در جنين و چه خارج از جنين به نقص خود باقي مي مانند و عبرت ديگران مي گردد تا بدانند بايد در توالد و تناسل دقت كامل داشته باشند از حرام و تعدي و اجحاف و انكسار و اسباب و عللي كه موجب نقص اعضاء بدن مي گردد به وجود نيايد بلكه در رفع نقيصه دقت كامل به عمل آورد.

فرمود اي مفضل كيست به تمام اين جزئيات برسد و مترصد احوال مخلوق است. و متكفل شئون زندگي و تقدير و تدبير و سرنوشت و ضامن ارتزاق او مي گردد تا اختلالي در كار او رخ ندهد و اينجاست كه ملحدان و زنديقان به خطا رفته و لغزش فكري يافته اند.

فرمود اگر بنا شود موجودات به اسباب و علل غيرمادي مبتني نباشد اين نظام احسن از كجا به وجود مي آيد و آن انتظام كل از كجا به عمل خواهد آمد. اگر مدبري و گرداننده اي براي چرخ تكامل زندگي فردي و اجتماعي نباشد چه بسيار تضاد و تناقض رخ دهد و آتش و آب و باد و هوا كه طبيعت آنها متضاد است بايد اثر آن هم متضاد باشد در حالي كه اثر تضاد در آن نيست مثلا عالم بايد همه فرزندانش عالم باشد يا جاهل كه همه نسل و ذريه اش جاهل باشد در حالي كه بسيار از علماء فرزندي جاهل و جهال فرزندي عالم پيدا مي كنند پس اثري ديگر و نيروئي روحاني بر اين طبايع مختلف حكمفرماست كه نمونه و نشانه يك مدبري عالم و قادر و تواناست.